arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۹۱۳۰۴
تاریخ انتشار: ۲۹ : ۱۱ - ۲۲ دی ۱۳۹۱

امام حسن(ع)؛ تجسم عقل و کرامت

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مهر: در مورد درایت امام حسن مجتبی(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارشان امیرالمؤمنین(ع) که با تدبیر خود در صلح با معاویه ضمن حفظ شیعه، موجب رسوایی دشمنان اسلام شد؛ همین بس که پیامبر(ص) در مورد ایشان فرمود: اگر قرار باشد عقل در قالب انسان خود را نشان دهد به صورت حسن می ‌بود.

در مورد فضائل امام حسن مجتبی(ع) چند نکته مورد توجه است، اول آنکه رسول خدا(ص) علاقه بسیار زیادی به امام حسن مجتبی و برادر ایشان امام حسین(ع) داشتند؛ علاقه‌ای که فراتر از علاقه پدر یا پدربزرگ به فرزندانش است و این علاقه به نوعی بیان رسالتی از طرف رسول خدا بود که مقام و موقعیت این دو امام را به نسل حاضر زمان خودشان و نسل‌های بعدی برسانند.

نکته دوم مسأله حضور سبط اکبر رسول(ع)  در موضوع مباهله است. در داستان مباهله مسیحیان نجران با رسول خدا(ص) و نزول آیه قرآن در شأن اصحاب کساء؛ امام حسن مجتبی(ع) یکی از این پنج تن به شمار می رود که در آن روز همراه با پیامبر (ص) بودند. نکته دیگر روایتی از رسول خدا(ص) است که در مورد امام حسن مجتبی(ع) می فرماید:«لوکان العقل رجل لکان الحسن» یعنی: اگر قرار باشد عقل در قالب یک انسانی و جسمی خود را نشان دهد به صورت حسن می‌بود. این نهایت هوشیاری و زیرکی امام حسن مجتبی و بینش سیاسی و الهی آن حضرت است که در این حدیث رسول خدا جلوه کرده است.
 
از دیگر فضائل امام حسن مجتبی(ع) پناهگاه بودن برای محرومان و مستضعفان است. اهل بیت(ع) همه این گونه بودند، اما این مسأله در زمان امام حسن مجتبی قدری برجسته‌تر است و حضرت کمک‌های مستقیم و غیر مستقیمی به مردم زمان خودشان و پابرهنگان و مستضعفان داشتند. در تاریخ آمده که حضرت دو بار همه اموال خود را در راه خدا میان نیازمندان توزیع و سه بار اموال خود را با فقرا تقسیم کرد. این صفت جود و سخاوت امام حسن مجتبی(ع) و پناهگاه بودن آن حضرت برای محرومان و مستضعفان را نشان می دهد به همین دلیل ایشان را «کریم اهل بیت» خوانده اند.

صلح امام حسن(ع) از هوشمندانه‌ترین اقدامات صدر اسلام

یکی از مهمترین وقایع زمان امام حسن متبی(ع) صلح ایشان با معاویه می باشد که عمده مواد این عهدنامه تعیین نکردن جانشین از سوی معاویه و خاتمه یافتن حکومت بنی امیه و رسیدن خلافت به جایگاه اصلی خود یعنی به خاندان پیامبر اسلام(ص)؛ است. اما معاویه تخطی کرد و یزید را جانشین خود اعلام نمود و واقعه عاشورا را که نتیجه عهدشکنی معاویه بود را به بار آورد.

همچنین، توقف توهینها و آزار و اذیت شیعیان و تمام شدن دشنام و ناسزاگویی به حضرت علی(ع) و آشکار کردن چهره پلید و منافق معاویه پیش مردم از اهداف دیگر امام در این صلح بود. معاویه می‏خواست از موضع دین به پیکره اسلام ضربه زند و این در حالی بود که فضا برای حکومت بنی امیه با بی مسئولیتی بسیاری از مردم کوفه فراهم شده بود. اما امام حسن(ع) در آن مقطع تاریخی با صلح خود علاوه بر حفظ شیعیان و عبور شیعه از این مرحله، از آسیبهای وارد بر دین هم به مقدار زیادی جلوگیری کردند.
 
اگر امام حسن(ع) بر اساس شرایط آن زمان صلح نمی‎کردند، همه اهداف معاویه با قلع و قمع شیعیان به وقوع می‎پیوست و جامعه به نقطه صفر می‏رسید به همین دلیل می بینیم که امروزه از بنی امیه مکتب فکری و فرقه‎ای نمانده ‏است در حالیکه مکتب اهل بیت مکتب زنده ای است.
 
در واقع می توان، صلح امام حسن(ع) را از زیباترین و انسانی ترین و هوشمندانه ترین فعالیتهای صدر اسلام برشمرد که نتایج و بازتابهای تاریخی فراوانی در طول تاریخ اسلام به بار آورد. صلح امام حسن(ع) برآمده از مبانی و تفاسیر قرآن است که باید یک مکتب بشود چراکه در سایه این صلح است که ابعاد گوناگون قیام امام حسین(ع) آشکار می‎شود و اقدام هر دو سبط رسول اکرم(ص) یعنی امام حسن و امام حسن(ع برای حفظ اسلام ضرورت داشت. همانطور که از پیامبر(ص) روایتی وجود دارد که فرمود: "الحسن والحسین امامان قاما او قعدا" در واقع اینها دو امامی هستند که با شرایط زمانی تشخیص می دهند چه رفتاری داشته باشند و این بزرگان در هر حالی به تکلیف خود عمل می کنند.
 
زمینه های ایجاد صلح امام حسن(ع) با معاویه
 
در مورد زمینه های ایجاد عهدنامه صلح امام حسن(ع) و معاویه باید به این نکته توجه کرد که در زمان معاویه خلافت اسلامی به پادشاهی و سلطنت تبدیل شد. در بین یاران امام حسن(ع) گروه‎های فراوانی از قبل شکل گرفته بود مثل خوارج، منافقین و افرادی که اعتقادی به امامت علی(ع) نداشتند و تنها او را به عنوان خلیفه چهارم پذیرفته بودند. در این میان افرادی نیز از شکاکان و دودلان بودند و بواسطه منطقه جغرافیایی و نه اعتقادی با امام حسن(ع) بیعت کرده بودند. این بسترها همه موجب شد معاویه از این عناصر سست استفاده و صلح را از درون، نه از بیرون بر امام تحمیل کند، یعنی معاویه از ستون پنجم یا زخم خوردگان شمشیر علی(ع) استفاده کرد و این افراد باعث تسلط معاویه بر حکومت شدند.
 
معاویه خود را امیرالمؤمنین و جانشین خلافت پیامبر(ص) معرفی و خود را رقیب علی(ع) نه امام حسن(ع) می‎پنداشت و می‎گفت من باید به عنوان خلیفه چهارم مطرح شوم. امام حسن(ع) از یک طرف متوجه شد که بسیاری از مردم نزاع او و معاویه را نزاع بین دو مجتهد می‎بینند، بنابراین امام مجتبی(ع) با صلح با معاویه چهره واقعی او را به مردم نشان داد. معاویه وقتی کاغذ سفیدی را که امضا کرده بود و از امام خواست تا هر شرطی که دارد برای صلح با او بنویسد،  وقتی صلح انجام شد کاغذ را زیرپا گذاشت و گفت من می‎خواستم خلیفه بشوم که شدم. به این ترتیب مردم از نیرنگ وی آگاه شدند.
 
امام حسن(ع)با تدبیر صلح ، خدعه معاویه را پیش مردم افشا کرد و در عین حال از هدر رفتن خون اصحاب و شیعیان جلوگیری نمود چراکه در زمانی که تزویر و ریا سکه رایج می شود، خون دادن هیچ ثمره‎ای نخواهد داشت  و امام با صلح، اصحاب خود را برای قیام کربلا نگه داشت و زمینه ساز آن نهضت گردید.
 
امام حسن مجتبی(ع) با این اقدام به پیروان خویش آموخت  که در فتنه‎ها و در زمانی که جامعه‎ای دچار تزویر می شود، باید سیاست و تدبیری را بکار بست که چهره فتنه‎گران پیش مردم فاش شود و ریختن خون، ارزشی ندارد و باید از آن جلوگیری کرد و طبق زمان سیاست گذاری کرد.
 
موانع قیام امام حسن(ع) علیه معاویه

اینکه چرا امام حسن(ع) به مانند امام حسین(ع) علیه معاویه قیام نکرد به دلایل مختلفی برمی گردد.  موانعی که در زمان حیات امام حسن مجتبی در قبال معاویه وجود داشت ؛ از جمله اینکه در آن زمان معاویه را جزو اصحاب پیامبر(ص) و از کتاب وحی می شمردند و آنقدر معاویه مکر و حیله داشت که کسی به سادگی نمی توانست به ماهیت اصلی او پی ببرد.
 
علاوه بر آن یاران امام حسن(ع) وفا نداشته و عهد شکن بودند. ضمن اینکه اگر امام حسن مجتبی به جنگ با معاویه ادامه می داد همان تعداد اندک یاران با وفای امام کشته و با توجه به برنامه های معاویه ریختن خونشان هم در آن زمان ارزشی برای اسلام نداشت. در حقیقت صلح امام حسن(ع) و یا به تعبیری واگذاری حکومت برای چند صباحی با شرایط پیمان نامه فرصتی را برای امام حسین(ع) به وجود آورد؛ امام حسن مجتبی(ع) تمهیدی را سامان دادند که زمینه برای قیام امام حسین(ع) ایجاد شود و اگر قیام امام حسین(ع) نتیجه داد نتیجه واگذاری حکومت و تدبیر امام حسن(ع) بود.
 
امام مجتبی (ع) زمینه صلح خویش با معاویه را در یک سخنرانی چنین بیان داشت: «به خدا سوگند، به خاطر شک و تردید و یا پشیمانی نبود که از جنگ با اهل شام خودداری کردیم، بلکه آن زمان که ما (در زمان حضرت علی (ع)) با اهل شام می‌جنگیدیم، دوستی و استقامت در میان ما حاکم بود. اکنون آن دوستی به دشمنی تبدیل شده و آن استقامت جای خود را به بی تابی داده است. شما در نبرد صفین در حالی شرکت کردید که دین شما جلودار دنیای شما بود، ولی اکنون به گونه‌ای شده‌اید که دنیای شما جلودار دین شماست.
 
بدانید که ما برای شما همچنان بودیم که هستیم، ولی شما برای ما آنگونه که قبلاً بودید، نیستید. همانا شما امروز درگیر دو کشته هستید، کشته‌ای در صفین که بر آن می‌گریید و کشته‌ای در نهروان که خونخواه آن هستید (یعنی برخی از شما به خاطر کشته‌های صفین جازده است و برخی دیگر به خاطر آنکه در نهروان دوستانش جزء خوارج بوده و به دست حضرت علی (ع) کشته شده از مسیر منحرف شده است) آنانکه مانده‌اند یاری نمی‌دهند و آنانکه می‌گریند، در پی انتقام هستند. آگاه باشید که معاویه به ما پیشنهادی کرده است که نه انصاف در آن است و نه عزّت. اگر تا پای مرگ ایستاده‌اید ما پیشنهاد او را رد کنیم و با دم شمشیر او را نزد خداوند به محاکمه کشانیم و اگر به زندگی پای بندید به رضای شما تن دهیم».
 
در این هنگام مردم از هر گوشه صدا زدند: البقیّه البقیّه! یعنی باقیماندگان را نگه دار و به هلاکت نیفکن. این چنین بود که حضرت را تنها گذاردند و او را به صلحی تحمیلی وادار کردند. اما عده‌ای از طرفداران حضرت که از اسرار کار حضرت آگاه نبودند، اعتراض می‌کردند، امام در جواب آنان فرمود: «علت صلح من با معاویه همان علت صلح پیامبر خدا (ص) با اهل مکّه هنگام بازگشت از حدیبیه بود، آنها به اصل وحی کافر بودند و معاویه و اصحاب او به تأویل و (حقیقت) آن کافرند. شما به خاطر ندانستن حکمتی که در کار من است، بر من خشم گرفتید؛ اگر من این کار را نمی‌کردم بر روی زمین هیچ شیعه‌ای نمی‌ماند، مگر اینکه کشته می‌گشت.
 
دعای امام علی(ع) برای حسنین(ع)
 
مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی در یکی از سخنرانی های خویش در باب دعا به دعای حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در حق حسنین(ع) اشاره کرد که در پی می آید:
 
حضرت علی(ع) در مورد امام حسن(ع) چنین دعا کردند: «اسْتَوْدِعِ اللَّهَ دِینَکَ وَ دُنْیَاکَ» دین و دنیایت را به خدا می‎سپارم، «وَ اسْأَلْهُ خَیْرَ الْقَضَاءِ لَکَ فِی الْعَاجِلَةِ وَ الْآجِلَةِ وَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة(نهج‏البلاغة، ص406). یعنی از خدا بهترین قضای الهی تو را درباره حال و آینده، دنیا و آخرت می‎خواهم. دعایی که برای امام حسین(ع) کرده است، این است: «وَ اعْلَمْ أَیْ بُنَیَّ أَنَّهُ مَنْ لَانَتْ کَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُهُ» ای فرزندم بدان هر کس گفتارش نرم باشد، دوستی او لازم می‎آید، این اشاره به اثر گفتار نرم است که گفتار نرم در دل‎ها اثر می‎گذارد. «وَفَّقَکَ اللَّهُ لِرُشْدِهِ» خداوند به قدرت خویش تو را در راه راستت موفق بدارد، «وَ جَعَلَکَ مِنْ أَهْلِ طَاعَتِهِ بِقُدْرَتِهِ» و به قدرت خودش تو را از فرمان‎بردارانش قرار دهد، «إِنَّهُ جَوَادٌ کَرِیم»(بحارالأنوار، ج74، ص241) خداوند بخشنده بزرگوار است.
 
آن دعا خاص امام حسن و این دعا خاصّ امام حسین بود، حالا برای هر دو دعا می‎کند: «اللهم احفظ حسنا و حسینا و لا تمکن فجرة قریش منهما ما دمت حیا» خدایا حسن و حسین را حفظ کن و تا من زنده‎ام این نابه‎کاران قریش را بر آنها مسلط نگردان، «فإذا توفیتنی فأنت الرقیب علیهم» آن‎گاه که من را از این دنیا بردی، تو دیگر خودت نگهبان اینها باش، «و أنت على کل شی‏ء شهید»(شرح‏نهج‏البلاغة، ج20، ص298 ) البته تو بر هر چیزی ناظر هستی.
 
البته حضرت در اینجا دعایشان را مقید می‎کند: «ما دمت حیا» تا آن موقعی که من زنده‎ام این نابه‎کارها را بر اینها مسلط نکن! این گویای این مطلب است که علی(ع) می‎دانست که بعدها این نابه‎کارها چه کار می‎کنند. لذا همان موقع که علی(ع) در بستر رحلت بود، به بچه‎هایش اِخبار می‎کند که این نابه‎کارها با شما چه کارها خواهند کرد، همان‎جا می‎گوید. حتی رو به امام حسین می‎کند، به خصوصِ امام حسین مسئله عاشورا را می‎گوید.
 
می‎خواستم این را بگویم این تعبیری که در این دعا است می‎گوید «ما دمت حیا» یعنی خدایا تا وقتی من زنده هستم آن روز را نیاور که من این صحنه‏ها را ببینم. لذا خود حضرت امام حسین را نسبت به اتفاقاتی که در روز عاشورا برایش می‏افتد باخبر کرد. او می‏دانست که اینها با فرزندانش چه می‏کنند؛ حتی می‏دانست که با فرزند فرزندانش چه می‏کنند...
نظرات بینندگان