arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۹۰۱۹۰
تاریخ انتشار: ۲۷ : ۰۱ - ۱۴ دی ۱۳۹۱

علت و فلسفه استحباب زيارت روز اربعين چیست؟/ اهل بيت (ع) در کدام اربعين به کربلا آمدند؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
گراميداشت اربعين سالار شهيدان حضرت حسين بن علي (ع) در ميان شيعيان آن حضرت از اهميت و ارزش ويژه اي برخوردار است. از ديدگاه بسياري از صاحب نظران و مورخان شيعه و اهل سنت، مبناي تاريخي چنين بزرگداشتي، ورود اهل بيت به کربلا در اولين اربعين حسيني (سال 61 هجري) و دفن سرهاي مطهر شهيدان به ويژه سر مقدس امام حسين(ع) در کنار پيکرهاي مطهر آنهاست. جمعي اندک از مورخان و صاحب نظران نيز بر اين عقيده اند که نظريه ياد شده از اعتبار تاريخي لازم برخوردار نيست، بلکه مبناي بزرگداشت اين روز ورود جابر و عطيه به کربلاست.



مطلب حاضر در يک بررسي و تحليل تاريخي، در مقام اثبات نظريه نخست است که چکيده آن از نظرتان مي گذرد:

 مراسم اربعين مشتمل بر چهار برنامه است که هر يک از نظر تاييد و مقبوليت تاريخي و مذهبي در مراحل مختلفي قرار دارند. اين مراسم عبارتند از: 

1- زيارت مخصوصه: در استحباب و سنت زيارت امام حسين (ع) در روز اربعين (بيستم صفر) - از دور يا نزديک - اختلاف نظر وجود ندارد، چنان که در زيارت ايام متبرکه نيمه شعبان و شب هاي قدر اختلافي مشاهده نمي شود.

2- ورود جابر و زيارت وي در بيستم صفر: اين مساله مورد شک و استبعاد مرحوم سيد بن طاووس قرار گرفته است. 

3- دفن سرهاي مطهر و الحاق آنها به بدن هاي اطهر در روز اربعين: که ميان علما، فقها و مورخان شيعه شهرت دارد.

4 - ورود اهل بيت عليهم السلام در روز اربعين به کربلا : درباره اين مساله ديدگاه هاي مختلف و متضادي اظهار شده و مورد تشکيک و استبعاد جدي قرار گرفته است. اين موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به کربلا؛ تاريخ ورود. 

اما در مورد اصل ورود اهل بيت (ع) به کربلا بايد گفت که گروه بسياري از علماي برجسته و مشاهير متقدم و متاخر و مورخان شيعه و سني آن را تاييد کرده اند که به برخي از آنها اشاره خواهد شد. در برابر، جمعي از متاخران و برخي از متقدمان اين جريان را بعيد بلکه ممتنع و محال عادي دانسته اند و به تعبير بعضي نيز کذب محض و افسانه است. 

استدلال اين گروه در استبعاد و استحاله و تکذيب اين موضوع، دو امر است: 

اول: سکوت و عدم تعرض مورخان و کتب تاريخ، با اين که موضوع مهم و قابل ذکر و شايسته تعرض بود در نتيجه از نگاه اين گروه «عدم الدليل، دليل العدم »؛ يعني چگونه مي توان باور داشت اين جريان تا قرن هفتم پنهان مانده باشد و تنها به وسيله سيد بن طاووس ابراز و اعلان شود. 

دوم: مساله فاصله ميان شام و عراق يا دمشق و کوفه است البته اين در صورتي است که مدت رفتن از کوفه تا شام را بيست روز و مدت اقامت اهل بيت (ع) در دمشق را يک ماه (چنان که نقل شده) در نظر بگيريم، به علاوه مدتي که ابن زياد براي کسب تکليف از يزيد نياز داشت. خصوصا اين که گوينده جريان اربعين - سيد بن طاووس - در کتاب ديگر خود که بعدا تاليف نمود، اين نظريه را رد کرده آن را بسيار بعيد دانسته است و به تبعيت از استبعاد ايشان، مرحوم حاج ميرزا حسين نوري نيز آن را بعيد شمرد. 

علامه شعراني و شهيد مطهري نيز با تعبيرهاي مختلف همين نظريه را ابراز داشته اند.
از آنجا که هدف اين نوشتار بررسي علل استبعاد اربعين در کلام سيد بن طاووس و اثبات جريان اربعين مي باشد، لازم است به ذکر نام عده اي که جريان اربعين را تصريح يا تاييد نموده اند بپردازيم:
قائلان به اربعين دو دسته اند، دسته اي صراحتا اظهار نموده اند که اهل بيت(ع) در روز اربعين به کربلا آمده اند و دسته ديگر بر اين باورند که سر مطهر امام (ع) و ساير شهدا در کربلا دفن گرديده و يا سرهاي مطهر به وسيله امام سجاد (ع) به بدن هاي مطهر الحاق شد.
از آنجا که دفن سر مطهر در کربلا قطعا به دست مبارک امام سجاد (ع) انجام شد و ورود ايشان به همراه سرهاي مطهر شهدا به کربلا نيز فقط در بيستم صفر بود و هيچ يک از مورخان شيعه و سني قائل نشده اند که سرهاي مطهر - مخصوصا سر مطهر امام حسين (ع) - به وسيله کسي غير از امام سجاد (ع) دفن شده و يا اين که امام سجاد (ع) در غير بيستم صفر سال 61 براي دفن سرهاي مقدس به کربلا آمده باشد، از اين رو اعتراف و تصديق به دفن سر مطهر امام حسين (ع) در کربلا توسط امام سجاد (ع) در روز بيستم صفر خود گواه و شاهدي است صادق و عالي بر آمدن اهل بيت (ع) در روز اربعين به کربلا.


مبناي تاريخي اربعين در آثار بزرگان 

الف- آثار مستقل
عده اي از محققان و بزرگان، کتاب مستقل در اثبات ورود اهل بيت (ع) به کربلا تاليف کرده اند. از جمله:
1- «فاجعه الاربعين» يا «حديث الاربعين» تاليف عالم بزرگوار شيخ حسن بلادي .
2- «تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيد الشهدا (ع)» تاليف علامه محقق سيد محمد علي قاضي طباطبايي شهيد محراب مصلاي جمعه تبريز. اين کتاب افزون بر هشتصد صفحه است که با مراجعه و بررسي بيش از پانصد و هفتاد کتاب به نگارش درآمده است. در تکميل نوشتار حاضر از اين کتاب نفيس استفاده بسياري شده است. همچنين بسياري از ادبا و علما موضوع اربعين و ورود اهل بيت به کربلا را در قالب اشعار عربي و فارسي بازگو و ضبط کرده اند. 

ب- تصريحات و تاييدات
اما عده اي که پيش از سيد بن طاووس در آثار يا مقاتل خود به مناسبت، تصريح و يا تاييدي بر اربعين داشته اند که در اينجا فقط به ذکر نام آنها بسنده مي کنيم:

1- ابو مخنف - لوط بن يحيي - معاصر با امام حسين (ع) 2- شيخ صدوق، (متوفاي سال 381ق.) 3- اسفرائني (متوفاي 406ق.) - از علماي بزرگ مذهب شافعي 4- علم الهدي سيد مرتضي (متوفاي 436ق.) 5- ابو ريحان بيروني، محقق و رياضيدان شهير(متوفاي 440ق.) در کتاب نفيس «الآثار الباقيه »6- شيخ طوسي (متوفاي 460ق.) علت سنت شدن زيارت امام حسين(ع) در اربعين را تنها انجام مراسم تدفين سرهاي مطهر امام (ع) و ساير شهدا در کربلا مي داند. 7- شيخ فتال نيشابوري (متوفاي 508ق.) 8- عماد الدين طبري آملي (متوفاي اوايل قرن ششم) . 9- شيخ شهيد طبرسي در سال 508 ق. 10- ابن شهر آشوب (متوفاي سال 588ق.) 11- علامه شهير و مورخ کبير، سبط ابن الجوزي از علماي بزرگ اهل سنت (متوفاي سال 654ق.) 12- سيد بن طاووس - علي بن موسي بن جعفر - (متوفاي 668ق.)، در کتاب لهوف و اقبال. 13- شيخ فقيه ابن نما حلي - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفاي اواخر قرن هفتم) 14- مورخ معروف «خواند مير» (متوفاي 249ق.)، 15- الشبراوي، عبد الله بن محمد، شيخ جامع ازهر قاهره 16- زکريا بن محمد قزويني (متوفاي 1305ق.) در کتاب عجائب المخلوقات 17- علامه جليل القدر سيد محسن امين عاملي در « لواعج الاشجان » 18- عالم شريف سيد عبد الرزاق مقرم در« مقتل الحسين (ع)» 19- ابن حجر مکي، احمد بن محمد، (متوفاي سال 937ق.) صاحب کتاب «الصواعق المحرقه » 20- سيد جليل زبده الفقهاء فاضل قزويني، رضي بن نبي، (متوفاي سال 1118ق.)

در کتاب نفيس « تظلم الزهرا» عين عبارت سيد بن طاووس در کتاب اقبال را نقل مي کند و به طور جدي و صريح گفته سيد را پاسخ مي دهد: به عقيده من، سيد - بعد از پذيرش جريان اربعين - بعدها صرفا آن را بعيد دانسته است و سزاوار نيست با استبعاد صرف او روايات تاريخي را انکار نمود؛ زيرا ما از برخي از اشخاص مورد اطمينان شنيده ايم که کوفه به دمشق نزديک بوده به گونه اي که يک پيک مي توانست سه روزه به خصوص براي کسب تکليف واليان و حکام جور به ويژه مثل خبر شوم کربلا را که براي اهل شام عيد به شمارمي رفت به آنها برساند. اما مدت اقامت اهل بيت (ع) در شام - بنا بر آنچه در المنتخب آمده - تقريبا بيش از هشت روز نبوده است و ما به نقل ديگري که بر اقامت آنان در شام به اندازه يک ماه دلالت کند دست نيافتيم - خدا عالم است - به اضافه چه بسا گاه کبوتر نامه بر زودتر از پيک زميني پيغام برساند.
همچنين عده ديگري از مشاهير علماي شيعه و سني قائل به اربعين هستند که براي اطلاع بيشتر مي توان به مقتل مقرم و تحقيق اربعين مراجعه نمود.

علل استبعاد از زبان سيد بن طاووس
قبل از نقل جريان اربعين، بررسي ادله اي که سيد بن طاووس براي بعيد شمردن جريان ذکر مي کند، لازم است.
دلايل استبعاد از نظر او عبارتند از: 1- استجازه؛ 2- اقامت يک ماهه؛ 3- بعد مسافت؛ که به بررسي هر يک مي پردازيم:
استجازه
سيد بن طاووس معتقد است مدت زماني که براي رفتن قاصد ابن زياد به شام، براي کسب تکليف درباره اعلام پايان يافتن جنگ و انجام ماموريت محوله و کسب تکليف از يزيد درباره سرهاي مطهر و اسيران، صرف شد با ورود اهل بيت در روز بيستم صفر به کربلا سازگار نيست.
در رد اين دليل سيد بن طاووس بايد بگوييم اولا: جريان استجازه، مبهم و معماگونه است، زيرا نه معلوم شد و نه کسي گفته است حامل و ناقل اجازه چه کسي بود؟ چه وقت رفت و کدام زمان برگشت و...؟ علاوه بر اين چرا قاصد، سر مطهر امام (ع) را به منظور اثبات صحت گفتارش به همراه خود براي يزيد نبرد؟ چون خود سيد مي گويد سر امام (ع) همراه با اهل بيت (ع) از کوفه خارج شد.
محدث خياباني مي گويد:
« تا به حال با وجود فحص شديد و تفتيش اکيد در هيچ تاريخ و تاليفي از خاصه و عامه ايصال اين مکتوب و جواب را به شام و کوفه نديده ام که به چه نحو و کدام وسيله بوده و حال آن که از تذکره الخواص و قمقام مستفاد مي شود که روز پانزدهم رووس و اسرا را از کوفه به شام حرکت دادند.»
ابن اثير در الکامل و طبري در تاريخ خود داستاني راجع به ايام اسارت اهل بيت (ع) در کوفه نقل مي کند که گوياي استجازه است ولي مبهم و سربسته، آن هم به صورت حکايت قول (قيل) .
ثانيا: داستان استجازه با گفته شيخ مفيد که مفادش حرکت اهل بيت (ع) در روز سيزدهم يا چهاردهم است و به وضوح دلالت بر عدم استجازه مي نمايد، تعارض دارد و در اين فرض، گفتار شيخ مفيد از چند جهت بر ديدگاه سيد بن طاووس مقدم است: 1- تقدم زماني دو قرن و نيم. 2- دقت نظر و ضبط و... علاوه بر مطالب گذشته، زمينه سوال جديدي وجود دارد و آن اين که مگر عمر سعد براي فرستادن سرها و اهل بيت (ع) از کربلا به کوفه از ابن زياد اجازه خواست که ابن زياد از يزيد اجازه بخواهد؟
نکته ديگري که در تعيين اربعين نقش دارد، جريان خروج و ورود اهل بيت (ع) از کوفه به شام است بدين جهت بررسي آن ضروري به نظر مي رسد.
شيخ مفيد در مورد خروج اهل بيت (ع) از کوفه چنين شرح مي دهد:
« روز دوازدهم يا سيزدهم ابن زياد سر مطهر امام (ع) را به وسيله زحر بن قيس براي يزيد به شام فرستاد. پس از آن در روز چهاردهم يا پانزدهم اهل بيت (ع) را روانه شام کرد و کاروان اهل بيت (ع) به کساني که سرها را مي بردند، رسيدند.»
شهيد قاضي طباطبايي مي گويد:
« در کتب تاريخ، کاروان اهل بيت (ع) روز پانزدهم محرم از کوفه به سمت شام خارج شدند.»
ورود سرهاي مطهر به شام، در روز اول صفر معروف و مشهور است و تاريخ ديگري نقل نشده است. و بسياري عيد دانستن اول صفر سال 61 توسط بني اميه را نقل کرده اند. از طرف ديگر، همراهي سرهاي پاک و اهل بيت (ع) هنگام ورود به شام، گويا مورد اتفاق نظر همگان است. سيد بن طاووس، شيخ مفيد و ديگران معتقدند اهل بيت (ع) و سرهاي مطهر با هم به سمت شام حرکت کرده و با هم وارد شام شدند. هر چند سيد، تاريخ خروج اهل بيت (ع) از کوفه و ورود آنها به شام را معين نمي کند، اما همين مقدار که قبول دارد اهل بيت (ع) و سرهاي شهدا با هم از کوفه خارج و با هم وارد شام شدند، براي پذيرفتن ورود اهل بيت (ع) در روز اول صفر به شام، کافي است. همچنين ايشان گفته مورخان معتبر و معروف را در رابطه با خروج و ورود از کوفه به شام، رد نکرده است.
بنابراين، پذيرش ورود اهل بيت (ع) به شام در روز اول صفر، الزامي است، و در نتيجه يا استجازه انجام نشد - چنان که احتمال قوي همين است - يا در ده روز اول، انجام شد؛ يعني دهه اول به رفت و برگشت قاصد و کسب اجازه، صرف شد، دهه دوم صرف حرکت اهل بيت (ع) به شام؛ و روز اول صفر - طبق نظر معروف - وارد شام شدند و به همين مناسبت آن روز، عيد رسمي امويان و دشمنان اهل بيت(ع) شد.

اقامت يک ماهه اهل بيت (ع)
سيد بن طاووس با استناد به روايتي که بر اقامت يک ماهه اهل بيت (ع) در شام دلالت دارد آن را با جريان اربعين سازگار نمي داند.
اين موضوع نه تنها از نظر تاريخي قابل تاييد نيست بلکه از استدلال استجازه هم ضعيف تر است؛ چون در استجازه، نقل ابن اثير و طبري - هر چند به طور مبهم - وجود داشت. سيد نيز در کتاب هاي ديگر خود به آن اشاره اي نمي کند و فقط در کتاب اقبال به عنوان استبعاد مي گويد: « اربعين با روايت اقامت يک ماه در دمشق سازگار و هماهنگ نيست .»
علاوه بر اين، تتبع نقل هاي تاريخي، شاهد خوبي بر عدم اقامت يک ماهه اهل بيت (ع) در شام است، و از قراين متعدد و عبارات مختلف استفاده مي شود که از هشت يا ده روز بيشتر نبوده است.
کلمات محدث قمي و ديگران گوياي اين است که چون مردم شام از حقيقت امر مطلع شدند و فهميدند که کشته شدگان، فرزندان پيغمبر(ص) و اسرا، خاندان نبوت مي باشند، شرايط و اوضاع کاملا بر عليه يزيد برگشت؛ به همين سبب وجود اهل بيت (ع) در شام، مايه نفرت بيشتر شاميان از بني اميه و تزلزل سلطنت اين دودمان مي شد. بنابراين يزيد با تظاهر به احترام اين بزرگواران، سعي در برگرداندن آنها به مدينه نمود.
شيخ مفيد مي گويد: آنگاه که سرهاي شهدا در برابر يزيد قرار داده شد و سر مقدس امام حسين (ع) در ميان آنان بود گفت: ... سپس دستور داد که اهل بيت (ع) فرود آيند... اهل بيت (ع) در کنار منزلگاه يزيد، چند روزي اقامت داشتند تا اين که - روزي - يزيد نعمان بن بشير را خواست و به او گفت: آماده باش تا با اهل بيت (ع) به مدينه برويد.
اين کلمات به وضوح بر عدم اقامت يک ماهه در شام دلالت مي کند.
همچنين طبري مي گويد: سپس آمد و آنان را آماده نموده و به سوي مدينه حرکت دادند.
ابن کثير نيز مي گويد: «اهل تحقيق گفته اند: بيشتر از يک هفته يا هشت روز، اقامت اهل بيت(ع) در شام نبود.»
در مقتل ابي مخنف نيز عباراتي با همين مضامين وجود دارد.
نتيجه بحث اين که اقامت يک ماهه در دمشق، از نظر اسناد و مدارک تاريخي قابل قبول و مورد تاييد نيست.

بعد مسافت
سيد بن طاووس مي گويد: فاصله بين کوفه و شام حدود ده روز راه است که با برگشت آن 20 روز مي شود. از اين رو اين فاصله طولاني به علاوه اقامت يک ماهه اهل بيت(ع) در شام، با ورود اهل بيت(ع) در بيستم صفر به کربلا منافات دارد.
در جواب اين سخن سيد بن طاووس، لازم است به ادله اي اشاره شود که بر امکان پيمودن اين مسافت در مدتي کمتر از آنچه سيد معتقد است دلالت دارند:
الف- سيد بن طاووس خود اعتراف دارد که مسافت بين کوفه و شام براي پيمودن عادي 10 روز است؛ زيرا خود او گفته بود مدت رفت و بازگشت بين اين دو شهر، بيست روز يا بيشتر است. از اين رو مي توان باور داشت که پيک و قاصد سريع السير دولتي که حامل پيام مهم امنيتي و نظامي نيز باشد، راه را پنج روزه طي مي کند.
ب- بعضي از طوايف اطراف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را هشت روزه و برخي از قبايل هفت روزه مي پيمايند.
ج- از شخصي به نام ابو خالد نقل مي کنند که روز جمعه کنار شط فرات با ميثم تمار بودم، او گفت: الساعه معاويه در شام مرد، و من روز جمعه آينده با قاصدي که از شام آمده بود ملاقات کردم و خبر از شام گرفتم، گفت معاويه از دنيا رفت و مردم با پسرش يزيد بيعت کردند. گفتم کدام روز معاويه مرد؟ گفت: روز جمعه گذشته.
با توجه به اين که يزيد هنگام مرگ معاويه در شام نبود و فرصتي هر چند کوتاه براي آمدن يزيد به شام و بيعت مردم با او لازم بود، اگر اين قاصد پس از بيعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حداکثر مدت شش روز بين راه بود.
د- اشخاص موثق مي گويند مسافت کوفه تا شام را طي سه روز به راحتي مي توان پيمود.
ه- در تابلوي بين شهري وزارت راه سوريه نوشته شده: دمشق - بغداد 500 کيلومتر.
از بغداد تا کوفه نيز حدود 150 کيلومتر و از بغداد تا کربلا حدود 70 کيلومتر مي باشد.
محدث قمي مي گويد: « روز هشتم، يزيد اهل بيت را روانه کرد.»
با توجه به ورود اهل بيت (ع) در روز اول صفر و فاصله ده روزه کوفه به شام ( چنان که سيد اعتراف دارد) رسيدن اهل بيت (ع) به کربلا را در بيستم صفر به آساني مي توان تصديق و باور کرد. چون حدود دوازده روز مي شود.
و- امام حسين (ع)، فاصله 470 کيلومتري مدينه و مکه را پنج روزه پيمودند ( تقريبا روزانه 90 کيلومتر) در نتيجه مسافت شام تا کربلا را که حدود 570 کيلومتر است، طي هفت روز به راحتي مي توان پيمود. و مسافت شام تا کوفه را به طور عادي هشت روزه مي توان طي کرد.
ز- سرعت شتر در بيابان به دوازده کيلومتر و در شتر تندرو (جماز) حتي به 24 کيلومتر در ساعت مي رسد.
لازم به ذکر است که علامه جليل متتبع توانا شهيد قاضي طباطبايي در کتاب نفيس « تحقيق اربعين » از تاريخ طبري نقل مي کند که «ابا بکره » به دستور« بسر بن ارطاه » از کوفه به شام هفت روزه رفت و برگشت.

مراسم دفن سر مطهر
يکي ديگر از موضوعاتي که به عنوان دليل معتبر و سند قانع کننده، در رابطه با ورود اهل بيت (ع) به کربلا مي تواند مورد استفاده قرار گيرد، جريان دفن سر مقدس امام (ع) در کربلا و ملحق شدن آن به پيکر مطهر است.
طبق اسناد و مدارک ياد شده بازگشت سرهاي مطهر شهيدان به کربلا و پيوستن به پيکرهاي پاک آنان اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همه علما و مورخان بزرگ شيعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بين آنها قطعي و مسلم است. اهل سنت نيز از اين شهرت بين شيعيان آگاهي دارند و به گفته برخي مويد به عقل و نقل است. و دفن سر مطهر امام حسين (ع) در غير کربلا مورد تاييد بزرگان نيست. 

يادآوري 1:
علامه بزرگوار مجلسي، آمدن اهل بيت (ع) به کربلا و مراسم تدفين در کربلا را بعيد مي داند و مي گويد: بنابراين، سر و فلسفه انتخاب و تعيين روز بيستم صفر - نه قبل و نه بعد - براي سنت شدن مراسم سر خاک امام حسين (ع) رفتن و زيارت کردن آن امام چيست؟ نمي دانيم! و موظف نيستيم بدانيم.
از اين بيان دو نکته قابل استفاده است: يکي اين که اگر آمدن اهل بيت (ع) و برگزاري مراسم تدفين، ثابت و مسلم مي بود، فلسفه زيارت مبهم نبود. ديگر اين که سنت برگزاري مراسم اربعين، و تجديد خاطره متوفي پس از گذشت چهل روز از درگذشت وي امري رايج و متعارف نبود و گرنه ابهام نمي داشت و نيازي به تفسير و توجيه نمي بود.
يادآوري 2:
سيد جليل ابن طاووس که در کتاب لهوف، جريان آمدن اهل بيت(ع) در بيستم صفر به کربلا را به عنوان يک حقيقت تاريخي نقل مي کند، در کتاب اقبال با ديده شک و ترديد و استبعاد به اين موضوع مي نگرد ولي از آنجا که دفن سرهاي مطهر در کربلا و ملحق شدن آنها به بدن هاي طاهر در بيستم صفر به نظرش ثابت و قطعي است، متوسل به نوعي استدلال ظريف و قابل توجه و دقت مي شود و مي گويد:
« آيات قرآن دلالت قطعي بر لحوق سرها به بدن دارد مثل » ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء» خدا مي فرمايد: شهيدان زنده اند با اين که حيات و زندگي بدون سر ممکن نيست. پس بايد سر به بدن ملحق شده باشد تا زندگي و حيات شهيدان کربلا قابل تصور باشد، گر چه ندانيم به چه وسيله به کربلا آورده شد و چگونه به بدن ملحق شد، و شايد تحقيق و اظهار نظر در اين مورد نوعي عدم رعايت ادب و احترام به آن بزرگان باشد.»
اما کساني که منکر ورود اهل بيت(ع) به کربلا در اولين اربعين بعد از عاشورا هستند و يا با شک و ترديد به اين جريان مي نگرند، در برابر يک پرسش جدي و اساسي قرار دارند، که پاسخ صحيح آن جز با التزام به ورود اهل بيت(ع) امکان پذير نيست؛ اولين کسي که به اين پرسش پاسخ صحيح داده، شيخ طوسي است.
با ذکر مقدمه اي به طرح اين پرسش مي پردازيم: به طور مسلم و قطعي تا قبل از واقعه عاشورا، مراسم اربعين يعني بزرگداشت شهيدان يا مردگان، عرفا يا شرعا، رسم نبود. قبل از اسلام بين طوايف عرب و ملت يهود مراسم اربعين از قبيل سر خاک رفتن، اطعام نمودن يا برپايي برنامه هاي سوگواري و عزاداري رسم نبود . در اسلام نيز براي مرگ بزرگاني همچون ابوطالب و خديجه و شهادت بزرگواراني چون حمزه سيد الشهدا، جعفر طيار و ديگران، عملا هيچ گونه اثري از اربعين ديده نشده و از کسي هم نقل نشده است.
اينک پرسش قابل طرح اين است که در روز بيستم صفر - غير از اربعين بودن - چه اتفاق تازه اي رخ داد که زيارت امام حسين (ع) با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت شد، تا آنجا که يکي از پنج نشانه تشيع خاص و ولاء و ايمان خالص قرار گرفت؟ چنان که در حديث معروف از امام حسن عسکري (ع) روايت شده است.
به عبارت ديگر پرسشي در اينجا مطرح است که دقت و تامل شاياني را مي طلبد و آن اين که در روز بيستم صفر دو برنامه مذهبي ويژه اي برگزار مي شود: 

1- زيارت عارفانه امام حسين (ع)

2- مراسم سوگواري و عزاداري امام حسين (ع)
با توجه به اين که، زيارت هاي مخصوص امام (ع) فقط در ايام و ليالي خاص مورد سفارش قرار گرفته است مانند شب هاي جمعه و ماه رجب (که در ايام شرک و کفر نيز حرمت ويژه اي داشت.) و نيمه شعبان، ليالي قدر، عيدين و عرفه. بنابراين هرگز سراغ نداريم شب و روزي را که هيچ ويژگي خاصي نداشته باشد ولي تشرف به کربلا و زيارت و تجليل آن بزرگوار در آن ايام يا ليالي مورد سفارش قرار گرفته باشد. بدين جهت برگزاري آيين سوگواري در سال روزي که هيچ خاطره و حادثه مصيبت باري در آن اتفاق نيفتاده باشد تعجب آور خواهد بود. به ضميمه اين نکته که روز بيستم صفر هيچ ويژگي خاصي مانند جمعه و عرفه و... ندارد. از اين رو پرسش اساسي اين است که چرا دو برنامه ياد شده، در روز بيستم صفر مورد توصيه قرار گرفته است؟
البته فراواني ايام زيارات مخصوصه امام حسين (ع) بيانگر اين نکته است که پيشوايان مذهبي اسلام از هر فرصت مناسبي، براي زنده نگه داشتن خاطره حساس و حيات بخش جريان عاشورا، استفاده مي کردند، بدين سبب در هر روز و شب ويژه و ممتازي که توجه به خدا و عبادت حضرت حق، شايسته بود، شيعيان و پيروان مخلص خود را به سوي حسين(ع) و کربلايش بسيج مي کردند و با انواع تشويق و توجه سعي مي کردند ياد آن امام مظلوم (ع) در دل ها تازه بماند و نامش بر زبان ها رايج باشد و زمين کربلا و حرم شريفش از حضور زنان و مردان مومن و عارف و با وفا، مملو و آکنده شود. و از اين طريق رسم و سنت مبارزه با ظلم ظالمان - هر چند زير پوشش عنوان مقدس خليفه مسلمين پنهان شده باشند - که مهمترين هدف و انگيزه قيام و مقاومت خونين و خدايي آن حضرت بود، براي هميشه و همه جا در طول تاريخ و عرض جغرافيا زنده و شاداب، حرکت آفرين، پايدار و جاودانه بماند. استحباب موکد زيارت آن بزرگوار در شب هاي جمعه و قدر و عيد فطر و قربان و نيمه شعبان و... حضورا و غيابا، از دور و نزديک، گواه و شاهدي بر اين مدعا است.
در عين حال با اين همه آثار پر برکت زيارات ذکر شده، هيچ مناسبتي - هر چند کوچک و مختصر - وجود ندارد که زيارت خواندن آن بزرگوار در روز اربعين سنت شود. پس علت و فلسفه استحباب زيارت روز اربعين چه چيزي مي تواند باشد؟ آيا صرف حضور و آمدن جابر بن عبدالله انصاري در آن روز مي تواند علت تاسيس چنين سنتي گردد؟
حاشا؛ هرگز چنين نيست. چرا که اولا: گر چه جابر شخص محترم و عالم محبوب و شيعه مخلص بود، لکن در بعد سياسي و يا نظامي آن روز هيچ نقش و جايگاه مهمي نداشت؛ آيا زيارت چنين شخصي ممکن است به عنوان يک سنت برجسته و هنر آموزنده در تاريخ ثبت شود و به نام يک عمل قهرمانانه و آموزنده سرمشق براي مبارزان و مجاهدان و ايثارگران و از جان گذشتگان آينده روشن جهان سرخ و خونين تشيع باشد؟
ثانيا: آيا عمل سالگرد اولين زيارت، سابقه و نمونه اي به عنوان الگو و شاهد دارد؟ طبعا هر شهيد و متوفايي، اولين زائر دارد. آيا عاقلانه و قابل قبول است که چون کسي اولين زيارت را انجام داد، ديگران نيز به تبعيت و پيروي او همه ساله آن روز را به مناسبت تجديد خاطره زيارت آن زائر گرامي بدارند و مراسم با شکوه و مفصلي مانند روز درگذشت يا حتي مفصل تر از آن برپا کنند؟
چرا اولين زيارت پيغمبر اکرم (ص) و ساير امامان (ع) و شهيدان ديگر تاريخ، ثبت و ضبط نشد و گرامي داشت و زيارت مخصوصه آن روز، شيوه و سنت قرار نگرفت؟
آيا اگر امام سجاد (ع) بر فرض، سي و هشتم يا چهل و پنجم و يا پنجاهم، با اهل بيت (ع) به کربلا مي آمدند و سرهاي مطهر را دفن مي کردند و مراسم تدفين را برگزار مي نمودند، باز هم روز اربعين - به مناسبت زيارت جابر - روز برجسته معرفي و مراسم تدفين سرهاي مطهر شهيدان به فراموشي سپرده مي شد؟!
آيا اگر جابر روز سي ام شهادت امام حسين (ع) - دهم صفر - به زيارت مي آمد و امام سجاد (ع) با اهل بيت و سرهاي مطهر، روز چهلم - بيستم صفر - وارد کربلا مي شدند، باز هم ثلاثين - دهم صفر - در مکتب تشيع، روز ممتاز و برجسته اي معرفي شده و اربعين فراموش مي شد؟
آيا اگر جابر روز ديگري - غير از بيستم صفر - به کربلا مي آمد و امام سجاد (ع) اصلا به کربلا نمي آمد - چنان که بعضي معتقدند - باز هم همان روزي که جابر به کربلا آمده بود - ثلاثين يا خمسين - در مکتب و مذهب تشيع به عنوان يک سنت موکد ثبت مي شد؟ و آيا در برابر اعتراض غير شيعيان پاسخ و توجيه قابل پذيرش و منطقي داشتيم؟
ثالثا: آمدن جابر به کربلا در روز اربعين ( جدا از ديدار با اهل بيت) توسط کسي قبل از سيد بن طاووس نقل نشده است و تنها اسفرائني که قبل از سيد مي زيست (متوفاي 604ق.) در مقتل خود نقل نموده است که جابر در روز اربعين براي زيارت امام حسين (ع) به کربلا آمده و در آنجا با اهل بيت (ع) ديدار کرده است ولي مرحوم سيد بن طاووس و ديگران آمدن جابر« به صورت جداگانه » و بدون ديدار با اهل بيت(ع) را نقل نکرده اند. بنابراين« پذيرش آمدن جابر» و «انکار آمدن اهل بيت(ع)» از نظر تاريخي قابل قبول نيست.

پاسخ صحيح
آيا اربعين و چهلم بودن، به تنهايي مي تواند علت اين مراسم روحاني باشد؟ و آيا آمدن و زيارت جابر به عنوان صحابي معروف يا اولين زائر مي تواند دليل سنت شدن اربعين شود؟ پس رمز و فلسفه حضور بر مرقد مطهر و تربت پاک امام حسين(ع) در روز بيستم صفر و خواندن زيارت اربعين چيست؟
از مطالبي که تا کنون گفته شده نتيجه مي گيريم که اين دو دليل نمي تواند رمز و راز عظمت و سنت مراسم اربعين باشد.
پاسخ صحيح و قانع کننده مرحوم شيخ الطائفه (جزاه الله خيرا) طبق نقل شيخ شهر آشوب پرده از راز اين معما مي گشايد و علت واقعي رسم سنت اربعين را مراسم تدفين و برپايي سوگواري و عزاداري و نوحه خواني و تجديد خاطره مصائب جانسوز و جانگداز عاشورا مي داند.
علاوه بر اين روايات معتبر و مستفيضه و شايد متواتره دال بر گريستن آسمان بر عزاداري امام به مدت چهل روز نيز پرده از رمز و راز اين موضوع برمي دارد.

* مشرق
نظرات بینندگان