کد خبر: ۸۵۶۴۷۴
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۲۷ اسفند ۱۴۰۳

خاطرات نخستین مدیرعامل شرکت ملی نفت بعد از انقلاب، قسمت ده: ماجرای مصاحبه با روزنامه‌ی کیهان و اختلاف با بازرگان/ احمد صدرحاج سیدجوادی در میان اعضای نهضت آزادی آدم افراطی بود/ بابت اینکه گفته بودم جمهوری ایران درست است نه جمهوری اسلامی؛ عده‌ای عصبی شده بودند/ امیرانتظام هم موافق موضوعات دینی در نهضت آزادی نبود

 از آن ملاقات‌ها و تماس‌ها که بیشتر آقای امیرانتظام در جهت تهمتش بود من واقعاً اطلاع نداشتم، گفتم که من این را هم باید؛ ضامه کنم که آقای امیر انتظام هم از افرادی بود که مطلقا با این مسائل مذهبی در داخل نهضت موافق نبود. تماس هایی که گرفته می‌شده گویا از طریق آقای امیر انتظام با مهندس بازرگان این‌ها را من در همان حد اطلاع دارم که جنابعالی و دیگران بر اثر این نوشته‌ها و اسناد که درآمده اطلاع دارید
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: حسن نزیه (زاده ۱۳۰۰ تبریز – درگذشته ۲۴ شهریور ۱۳۹۱ پاریس) سیاستمدار، حقوق‌دان و مدیر اجرایی بود، که از ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸ در دولت موقت ایران، به‌عنوان مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران فعالیت می‌کرد.وی در دوره شانزدهم کانون وکلا، در نخستین جلسه هیئت مدیره جدید، نزیه عنوان رئیس کانون وکلا انتخاب شد. حسن نزیه در روز جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱ به علت بیماری آلزایمر، در پاریس درگذشت. خاطرات او توسط تاریخ شفاهی هاروارد جمع آوری شده است.

س - آقای نزیه، آیا حقیقت دارد که در آن زمان آن طور که یکی از آقایان رهبران جبهه ملی گفتند هر وقت مقامات آمریکایی به ایران می‌آمدند از طرف نهضت آزادی برایشان دسته گل فرستاده می‌شد؟

 ج - من چنین چیزی نشنیدم. چه کسی گفته این مطلب را؟

س ـ بله، البته من اسم آن شخص را معذرت می‌خواهم نمی‌توانم بگویم ولی

ج - نه چنین چیزی نبود نه واقعاً نبود. اصلاً معقول هم نیست، نه، نه، مطلقا

س - ولی ...

ج - بنده با همه تضاد و اختلاف نظری که با دوستان در نهضت آزادی داشته و دارم این اتهام را به شدت رد می‌کنم

س - یعنی نهضت آزادی به هیچوجه با آمریکایی‌ها در تماس نبوده. این است مدارکی که چاپ شده نشان می‌دهد که آقایان در حال مذاکره بودند و تمام داشتند و صحبتهایی می‌کردند شما از آن‌ها اطلاع نداشتید؟

ج - من از آن‌ها اطلاع نداشتم کما اینکه در آن اسنادی هم که بیرون آمده از من یاد نشده یا کمتر یاد شده فقط شنیدم یک جا گفتند که، بنده را بعنوان یک مخالف حکومت اسلامی قید کردند با تحقیقاتی که خودشان کردند و یک جا هم شنیدم هنــــــوز که گفته شده که لاهیجی به یک خبرنگار آمریکایی گفته است بعد از اینـــــــــکه خانه مرا گرفتند من تحت تعقیب قرار گرفتم لاهیجی به آن خبرنگار آمریکایی گفته بوده است که  این خطر همه ما را از جمله مرا، دکتر لاهیجی را، هم تهدید می‌کند. که بنده بخاطر دارم وقتی مخفی بودم یک روز روزنامه اطلاعات و کیهان را آوردند. دیدم تیتر بزرگ گذاشته در صفحـــــــــــه اول افشاگری راجع به نزیه و من وقتی خبر را خواندم خودم خنده‌ام گرفت؛ افشاگری به این صورت که لاهیجی گفته است که  بلایی که به سر نزیه آمد به سر همه خواهد آمد، این افشاگری تنها افشاگری راجع به من بود.

 از آن ملاقات‌ها و تماس‌ها که بیشتر آقای امیرانتظام در جهت تهمتش بود من واقعاً اطلاع نداشتم، گفتم که من این را هم باید؛ ضامه کنم که آقای امیر انتظام هم از افرادی بود که مطلقا با این مسائل مذهبی در داخل نهضت موافق نبود. تماس هایی که گرفته می‌شده گویا از طریق آقای امیر انتظام با مهندس بازرگان این‌ها را من در همان حد اطلاع دارم که جنابعالی و دیگران بر اثر این نوشته‌ها و اسناد که درآمده اطلاع دارید

 س - بله.

ج - اما فرستادن دسته گل‌ها و این‌ها واقعاً  صحیح نیست نمی‌تواند صحیح باشد چون من ین آقایان را می‌شناسم چنین اخلاق سیاسی نداشتند و ندارند اما کتمان نمی‌توان کرد که آمریکائی‌ها با همه افراد سیاسی آن دوره می‌خواستند در تماس باشند و این چیزی نیست که مخفی مانده باشد. خوب، یک کسی هم که در گود سیاست هست خودش هم نخواهد تماس بگیرد با او تماس می‌گیرند

س-بله. شما بنابراین حدوداً می‌شود گفت که در اوائل پائیز ۱۳۵۷ با تشکیل شورای انقلاب مخالفت کردید در شورای نهضت آزادی و در این زمان از شورای نهضت آزادی هم کنار آمدید؟

ج - عملاً برای همیشه بنده نهضت آزادی را ترک کردم، اصلاً جلساتش هم تا جائی که من می‌شنیدم تشکیل نمی‌شد و اگر هم تشکیـل می‌شد به من هم احتمالاً دیگر خبر نمی‌دادند به خصوص چون اغلب این جلسات در منزل آقای حاج سیدجوادی تشکیل می‌شد، آقای حاج سیدجوادی البته منظور من احمد صدر حاج سید جوادی است.

 س ـ بله، بله.

 ج -  ایشان فوق‌العاده افراطی بود در نقطه نظر‌های مذهبی؛ با اینکه از دوستان بسیار قدیم و خوب من بود و هست در این مورد به خصوص تضاد فوق‌العاده شدیدی داشتیم و بد نیست این خاطره را بگویم به همین مناسبت، ، من در اسفند ۱۳۵۷ یعنی بیســـــــــــــت روزی بعد از انقلاب در روزنامه کیهان مصاحبه‌ای داشتم یعنی تلفنی مصاحبه کردم که آقا می‌دانید که جمهوری اسلامی مطرح است شما نظرتان در این مسأله چیست؟  بنده گفتم بنظر من جمهوری ایران درست است نه جمهوری اسلامی این چاپ شد.

 یک روز من در دفتر آقای بازرگان نخست وزیر نشسته بودم قرار بود کمیسیونی داشته باشیم آقای احمد صدر حاج سید جوادی وارد شد من سلام، کردم جواب سلام مرا نداد. گفتـــــم آقای صدر من سلام کردم. با نهایت ناراحتی گفت من کاری با شما ندارم. گفتم یعنی چه؟ من چکار کردم آقای صدر؟  گفت من هم اکنون از قم دارم می‌آیم و پهلوی خمینی بودم و خمینی به شدت ، البته او می‌گفت امام به شدت از شما ناراضــــــــــی و ناراحت هستند، شما در روزنامه کیهان گفتید که جمهوری ایران درست است نه جمهوری اسلامی.

 گفتم  آقای صدر من و تو بیست و پنج سال مبارزه کردیم تا بتوانیم حرف بزنیم، بتوانیم عقیده خودمان را بیان کنیم، آقای خمینی اگر عصبانیست شما چرا جواب او را ندادید؟ نگفتید که بیست و پنج سال ما رنج بردیم تا بتوانیم آزادانه حرف بزنیم. این چه پیغامی است شما برای من آوردید؟ ایشان به جای اینکه اندکی در نظریات خودش قائل به تعدیل بشود و یا جبرانی بکند، گفت که امام گفت اگر به این منوال شما جلو بروید مرتد شناخته می‌شوید.

 گفتم شما هم این حرف را قبول کردید؟ بازرگان این حرف‌ها را می‌شنید گفت، من نه فقط قبول کردم این خیلی جالب است البته عصبی بود مرد آن چنانی نیست که در شرایط عادی این حرف را بزند، گفت اصلاً شما‌ها را باید کشت. گفتم  بارک اله آقای صدر پس تکلیف ما را شما معین کردید بعد از سال‌ها همرزمی و همگامی تا جائی که مهندس بازرگان شخصــــــــــا ناراحت شد به آقای صدر گفت، شما چقدر عصبی هستید؟ چی شده آخر؟ این حرف‌ها را چرا می‌زنید؟ گفت  بله، این مصاحبه ایشان مرا هم ناراحت کرده.

نظرات بینندگان