پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دوران چهارساله ریاست جمهوری دونالد ترامپ در فاصله سالهای ۹۵ تا ۹۹، یکی از پرماجراترین سالهای رابطه ایران و آمریکا در مقایسه با دوران قبل و بعدش محسوب میشود؛ با وجود گمانه زنی های بسیار هنوز مشخص نیست موضع دقیق دولت ترامپ نسبت به ایران در دوره جدید چه خواهد بود.
به جهت بررسی موضوع فوق «انتخاب»؛ گفتگویی انجام داده با محمد خواجوئی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
مقاله هاس و نفیو به بررسی مذاکره اشاره دارد اما گزینه جنگ رانیز جدی توصیه میکند؛ایا امریکاییها تکلیفشان با ایران مشخص است؟
آنچه ریچارد هاس و ریچارد نفیو اخیرا در نوشته هایشان اشاره کردهاند یک ایده محوری دارد و آن این است که برای مهار برنامه اتمی ایران، دیپلماسی بهترین روش است و گزینه نظامی نمیتواند ابزار مطمئنی برای این هدفباشد. باید توجه داشت که این افراد گزینه نظامی را رد نمیکنند بلکه معتقدند نباید به عنوان ابزار نخست به سمت آن رفت. آنها میگویند، گزینه نظامی اولا باید به عنوان یک تهدید معتبر پشتوانه دیپلماسی با ایران باشد و ثانیا آمریکا در صورت شکست دیپلماسی با ایران باید به سمت آن برود. بنابراین تناقضی در دیدگاه آنها وجود ندارد بلکه بحث بر سر اولویتها و موثربودن ابزارهاست. از نظر آنها هدف یک چیز است: مهار برنامه اتمی ایران. اینکه ابزار چه باشد، محل اختلاف نظر است.
۲-منظور از گزینه جنگ دقیقا چیست؟
منظور از گزینه نظامی، جنگ گسترده نیست. بین جنگ و اقدام نظامی فرق وجود دارد. ما در ایران ممکن است به این تفاوت کمتر توجه کنیم. مثلا در فضای رسانه ای ایران بارها بر اینکه ترامپ گفته مخالف جنگ است، تاکید میشود. اما به این نکته توجه نمی شود که الزاما این به معنای مخالفت ترامپ با اقدام نظامی نیست. اتفاقا در نگاه شخص ترامپ و همفکرانش اقدام نظامی کوبنده و موثر خود می تواند از بروز جنگهای طولانی جلوگیری کند. اینکه ترامپ می گوید مخالف جنگ است یعنی مخالف درگیر شدن آمریکا در نبردها و جنگ های طولانی مدت همچون جنگ آمریکا در افغانستان و عراق است نه اقدام نظامی. آنچه در مورد گزینه نظامی درباره ایران صحبت می شود، منظور اقدام نظامی هدفمند علیه تاسیسات هستهای و یا حتی نظامی ایران است که این در نگاه آمریکا مترادف جنگ نیست. مدافعان این گزینه معتقدند از طریق یک اقدام نظامی بزرگ و هدفمند مزیت های قدرت ایران که در نگاه آنها تهدید است، مورد هدف قرار میگیرد. اما مخالفان میگویند اگر هدف، مهار برنامه اتمی ایران است، تردیدهای زیادی درباره موثر بودن اقدام نظامی برای رسیدن به این هدف وجود دارد. همچنان که اقداماتی همچون حمله به تاسیسات ساخت سانتریفیوژ ایران در سال 2021 نتوانست در درازمدت تاثیری در برنامه اتمی ایران داشته باشد. حرف افرادی چون هاس و نفیو این است که اقدام نظامی تنها میتواند در کوتاه مدت برنامه اتمی ایران را متوقف کند اما در درازمدت نمیتواند پیامد پایدار داشته باشد چرا که ایران میتواند بسیاری از ذخایر اورانیوم و نیز تجهیزات خود را در مناطقی مخفی کند که به آن آسیبی وارد نشود و بار دیگر با توجه به دانش و توانمندی که دارد به سمت احیای برنامه اتمی خود حرکت کند. آنها بر این اساس میگویند باید از طریق دیپلماسی که البته تحریم و فشار هم پیش زمینه آن است، به سمت توافقی حرکت کرد که برنامه اتمی ایران را تحت نظارت شدید قرار دهد و ابعاد آن را محدود نگه دارد.
۳-ایا ترامپ به سرعت پس از ریاست جمهوری به مذاکره رو میاورد؟
به نظر می رسد، سیاست کلان ترامپ درباره ایران همان است که در دوره نخست دولت او در دستور کار قرار خواهد گرفت. ترامپ نسخه دوم فشار حداکثری را به اجرا خواهد گذاشت و به سمت مکانیسمهایی برای تشدید چندجانبه علیه ایران خواهد رفت تا اینکه ایران به سمت توافقی حرکت کند که مدنظر آمریکاست. بنابراین پیش بینی میشود ترامپ در گام نخست خود ترکیب تهدید و دیپلماسی را در قبال ایران در پیش خواهد گرفت و بعید است در همین مرحله به سمت اقدام نظامی گسترده علیه برنامه اتمی ایران برود. اما به نظر میرسد ترامپ در این مرحله چندان صبر نکند. او برای حل پرونده اتمی ایران بر اساس نگاه خود عجله دارد. از این رو بعید است مجالی برای سیاست صبر استراتژیک برای ایران در این دوره وجود داشته باشد. بویژه اینکه ایران در شرایط کنونی به دلیل شرایط تازه منطقه و متحدان خود، آسیب دیده است.
در این مرحله ترامپ، گزینه نظامی آمریکا و اسرائیل علیه ایران را به عنوان یک تهدید معتبر در مسیر دیپلماسی با ایران حفظ خواهد کرد و حتی ممکن است به صورت محدود اقدام نظامی انجام شود که ایران با سرعت بیشتری به سمت توافق بیاید. اما همانظور که عرض کردم سناریوی محتمل این است که تا پیش از اکتبر 2025 که موعد پایان تعهدات ایران در برجام است و اروپایی ها امکان فعال کردن مکانیسم ماشه را دارند، پنجره دیپلماسی برای حل پرونده اتمی باز باشد. هرچند که این بار روند دیپلماسی ممکن است چندان بر اساس مدل برد-برد حرکت نکند و ایران در وضعیت دشواری قرار دارد.
۴-ایران چه خواهد کرد؟
دولت پزشکیان از همان ابتدا که بر سر کار آمد، به دنبال احیای مسیر دپیلماسی برای پایان دادن به تحریم ها بود. ایده "مدیریت تخاصم با آمریکا" و "تعامل عزتمندانه با اروپا" در همان ابتدای کار دولت توسط عباس عراقچی وزیر خارجه بیان شد که نشانه سیاست دولت پزشکیان برای تنش زدایی با غرب بود که به نظر می رسد این سیاست مورد حمایت نهادهای بالادستی نظام هم بود. اما جنگ در منطقه و تقابل ایران و اسرائیل عملا باعث به حاشیه رفتن سیاست تنش زدایی دولت پزشکیان شد و فرصتی برای احیای روندهای دیپلماتیک فراهم نشد. روابط ایران با اروپا با تصویب قطعنامه پیشنهادی اروپایی ها در آژانس و نیز تصویب تحریم های جدید از سوی اروپا به دلیل همکاری نظامی تهران و مسکو، به سمت تنش بیشتر رفت. پیروزی ترامپ هم چشم انداز موفق بودن سیاست مدیریت تخاصم با آمریکا را تیره کرده است. با این وجود دولت پزشکیان درصدد بازگشتن به مسیر مورد تمایل خود است هرچند که شرایط به دلیل تغییرات در منطقه تغییرات جدی کرده و ایران در موضع ضعیفتری در مقابل غرب قرار گرفته است. اما در این میان کلید خوردن مذاکرات ایران و اروپا که دور دوم آن قرار است دوشنبه آینده در ژنو برگزار شود نشانه ای از تلاش ها برای احیای دیپلماسی است. در همین حال مقام های ایران بارها از آمادگی برای مذاکره با ترامپ صحبت کردهاند. آقای عراقچی چندین بار از آماده بودن تهران برای مذاکره سازنده و شرافتمندانه و بدون تاخیر با دولت بعدی آمریکا سخن گفته است. از سوی دیگر به نظر می رسد آنچه مطلوب ایران است، شکل گیری توافقی شبیه برجام است. کما اینکه آقای عراقچی نیز گفته ایران آماده اعتماد سازی همچون توافق هسته ای سال 2015 است. البته این هدف ایران است. تردیدهای زیادی وجود دارد در این برهه که ایران در موضع فشار بیشتر قرار دارد، آیا طرف مقابل حاضر است امتیازهایی شبیه برجام به ایران بدهد. اگر چنین شود، آیا اسرائیل نتانیاهو طرف اصلی مخالف این توافق نمیشود؟ اینکه ایران دیگر پایبند به برجام نیست و آمریکا نیز از آن خارج شده میتواند دست و پای طرفها برای ورود به یک روند جدید دیپلماسی را باز کند و می توان از یک "توافق جدید" سخن گفت. اما به نظر میرسد ادارک و انتظار طرف ایرانی از یک توافق جدید با آمریکای ترامپ متفاوت باشد. به نظر آمریکا به سمت تلاش برای کسب امتیاز بیشتر از ایران خواهند رفت. مضافا اینکه دیگر چنین توافقی از نظر آمریکا نباید محدود به مساله هستهای باشد بلکه باید فراتر از آن باشد.
۵-چقدر میتوان اثرگذاری این تحلیلها از جمله یادداشت هس و نفیو و گزارش اکسیوس را بر سرمداران امریکا جدی گرفت؟
در آمریکا دهها اندیشکده و تینک تنک فعال هستند که خاستگاه هر کدام نیز متفاوت است. برخی خاستگاه دموکرات و برخی نیز جمهوری خواه دارند که در همانها نیز طیفهای مختلف راست و میانه و چپ وجود دارد. دیدگاههای این اندیشکدهها در سپهر سیاسی و اندیشهای آمریکا مطرح می شود و بسیاری از آنها نیز تاثیری در عملکرد دولت حاکم ندارند. میزان تاثیرگذاری این اندیشکدهها به اینکه چه دولتی در آمریکا بر سرکار باشد بستگی زیادی دارد. طبیعی است که در دولت ترامپ، اندیشکدهها و تحلیلگرانی که خاستگاه راست و محافظه کار و جمهوری خواه دارند، تاثیر بیشتری در فرایندهای تصمیم گیر دارند. به طور کلی جریانی که در آمریکا بیشتر بر دیپلماسی و همکاری مشترک تاکید دارد، نزدیک به محافل دموکرات است. بر اساس همین ایده هم هست که این جریان منتقد خروج آمریکا از توافق هسته ای است چرا که معتقد است این توافق برنامه اتمی ایران را محدود کرده بود اما ترامپ با این اقدام خود باعث شد ایران برنامه اتمی خود را توسعه دهد و به مرحله توانایی برای ساخت سلاح اتمی نزدیکتر شود.