پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۹: صبح در مشهد به بازدید مزرعه نمونه که آستان قدس رضوی احداث کرده و هفت هزار هکتار است و دائماً ضرر میدهد رفتم. این مزرعه چسبیده به کارخانه قند شیرین است و باز هم ضرر می دهد.
بعد شهبانو به مشهد وارد شدند. یکسره به زیارت و از آن جا به جذامیخانه رفتند. در جذامی خانه خیلی متأثر شدند و گریه کردند. دو سال پیش هم چنین وضعی پیش آمد. شهبانو واقعاً انسان با عاطفه ایست و انسان است. عرض کردم: گریه دردی دوا نمی کند. این کمیته [ملی] مبارزه با جذام درست کار نمیکند اجازه فرمایید اقلاً جذامی خانه مشهد را آستان قدس رضوی درست بکند و در دست بگیرد با خوشحالی اجازه دادند. تصمیم گرفتم بهترین جذام خانه دنیا را در یکی از نقاط خوش آب و هوای خراسان بسازم. چند سال پیش در شیراز چنین وضعی در مورد پرورشگاه یتیمان شیراز پیش آمد که باز شهبانو گریه مفصلی کردند. آن جا پرورشگاهی وابسته به دانشگاه ساختم [که در تمام ایران نمونه] است.... بعد از ظهر شهبانو از جمعیت خیریه فرح و دارالایتام بازدید کردند. وضع آن جا خوب بود. بعد به وکیل آباد _که حاجی حسین آقای ملک معروف به شهرداری اهداء کرده است_ تشریف بردند. بسیار پارک عالی با صفایی است. آن جا خوشحال بودند.
در برگشتن، در هواپیما مرا احضار [و] محرمانه یک ساعت با من مذاکره کردند. شهبانو از بعضی عملیات خواهران و بستگان شاهنشاه ناراضی است، که مبادا به سلطنت ولیعهد صدمه بزند. خودشان هم جرأت مذاکره با شاه را ندارند. فرمودند: تو با شاه صحبت کن. بعضی قسمت ها را درست میفرمایند، اما نسبت به [خویشاوند] خودشان فراموشی دارند که ایشان هم از اسم شاهنشاه و شهبانو سوء استفاده زیاد میکنند، این مطلب را من گوش دادم و عرض کردم که به هر صورت همه اینها بد است. با انصاف تمام تصدیق کردند، ولی فرمودند: «این مطالب را تو به شاه عرض کن. زیرا من اگر صحبت بکنم، خودم ناراحت میشوم و شاهنشاه را هم ناراحت میکنم»..... واقعاً بعضی مسائلی که شهبانو می فرمایند اساسی است _ راجع به تبلیغات ما، و به حساب نگرفتن عقاید مردم و این که بعضی کارهای سطحی انجام میگیرد و باعث سلب اعتماد جامعه میشود و غیره و غیره. از جمله فرمودند: «کتابی راجع به فراماسونری در ایران انتشار یافته که در آن همه رجال غیر از تو در عداد آنها قرار گرفتند. منجمله نخست وزیر هویدا، رئیس مجلس سنا شریف امامی، مدیر عامل شرکت ملی نفت اقبال و رئیس مجلس [شورای ملی] ریاضی و تقریباً همه و همه. یا باید ما فراماسونری را بپذیریم، یا اگر میگوییم بد است و فراماسونری عامل اجرای سیاست خارجی است لااقل این اشخاص پی کار خودشان بروند.
از این مقوله زیاد صحبت شد و من مجموعاً شهبانو را نسبت به آینده نگران دیدم. حق هم دارد. فرزند دلبند و نور چشم او باید در آینده شاه بشود و هر عملی بر ضرر رژیم بر ضرر اوست. من هم مکرر به ایشان عرض کرده ام، با آن که معتقدم سلطنت در ایران با توجه به سنن ملی که ما داریم هنوز تا لااقل دویست سیصد سال دیگر طرف احتیاج مبرم کشور است، ولی حقیقت این است که سلطنت در دنیا رنگی ندارد. آن هم سلطنت موروثی! یعنی خلاف عقل و منطق است. به چه مناسبت فرزند بزرگ شاه باید مالک جان و مال مردم باشد؟ مگر آن که شاه سلطنت بکند نه حکومت، آن هم در ایران ممکن نیست، یعنی به محض آن که شاه به سلطنت کردن قانع شد، فاتحه خودش را خوانده است. مثل احمد شاه قاجار و امثالهم. و واقعاً مردم هم رشد آن ندارند که قابل حکومت دموکراسی باشند. به قول شاهنشاه، اگر قرار باشد در ایران حکومت دموکراسی واقعی برقرار گردد، بیست و هفت ملیون جمعیت ایران، بیست و هفت ملیون رأی مختلف و مخالف یکدیگر میدهند، این امر را من وقتی رئیس دانشگاه پهلوی بودم و در مرکز انتلکتوئل ایران بودم به تجربه دریافتم. پس راه چاره ایران چنان که حالا اتفاق افتاده است، داشتن پادشاهی باهوش، مدبّر، روشن بین، عاقل، با انصاف و عادل است. خوشبختانه اکنون این سعادت را داریم، ولی این کار را خداوند تضمین نکرده است. پس ملت ایران حق دارد نگران باشد و شهبانو نیز به همچنین.