پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
علی منتظری، روزنامه نگار و کارشناس سیاست خارجی: بازگشت بنیامین نتانیاهو از آمریکا تا کنون، در قالب عملیات نظامی و ترور، دستاوردهایی «واکنش برانگیز» و هدفمند برای منطقه خاورمیانه داشته و در حالی که آمریکا مدعی است مخالف گسترش جنگ در منطقه است، اما مثل روز روشن است که دولت متجاوز اسرائیل منطقه را به سوی یک جنگ بزرگ سوق می دهد و آمریکا مثل همیشه نظاره گر و حامی دست بسته اسرائیل است.
نگاهی کنیم به اقداماتی که نتانیاهو پس از بازگشت به اسرائیل انجام داده است:
1- سه شنبه شب گذشته (9 مردادماه) همزمان با روز تحلیف مسعود پزشکیان، ارتش اسرائیل تحت عنوان انتقام از عملیات منسوب به حزبالله (از طرف اسرائیل) در مجدل شمس، به یک ساختمان مسکونی در ضاحیه جنوبی حمله کرد و فرمانده عملیات نظامی حزبالله «فؤاد شکر» را هدف قرار داد. بنابر ادعای آمریکا، او در انفجار مقر نظامی آمریکا در بیروت (مارینز) در 23 اکتبر سال 1983 که 241 نظامی آمریکا کشته شدند، دست داشته و از آن زمان تحت تعقیب آمریکا بوده و برای دستگیری وی، پنتاگون 5 میلیون دلار جایزه گذاشته بود. این نشان می دهد احتمالا آمریکا اطلاعات محل اقامت وی را در اختیار اسرائیل گذارده است. رهبر حزبالله لبنان اعلام کرده پس از روشن شدن زوایای پنهان این عملیات، پاسخی کوبنده به اسرائیل خواهد داد.
2- در نخستین ساعات چهارشنبه 10 مرداد، پس از آن که اسماعیل هنیه از ضیافت شام دکتر پزشکیان عازم محل اقامت خود می شود، توسط اسرائیل در تهران ترور می شود. آمریکا مثل همیشه از این اقدام اسرائیل اظهار بی اطلاعی کرده و وزیر خارجه آن اعلام میکند از عملیات اسرائیل بی اطلاع بودیم. پس از این ترور در خاک جمهوری اسلامی ایران علیه اسماعیل هنیه، میهمان رسمی مراسم تحلیف رییس جمهور ایران، بار دیگر در اقدامی فاقد مسئولیت سیاسی، وزیر خارجه آمریکا مجددا مدعی میشود که دنبال راه حل دیپلماسی در خاورمیانه است.
3- چهارشنبه گذشته10مرداد، هم زمان با ترور هنیه در تهران، مواضع الحشد الشعبی در عراق هدف حملات هوایی اسرائیل قرار میگیرد.
4- فقط ساعاتی پیش از بازگشت بنیامین نتانیاهو از آمریکا در 7 مرداد، حادثه سقوط یک فروند موشک در مجدل شمس در بلندیهای جولان که تحت اشغال اسرائیل است، بار دیگر باعث میشود فرضیه جنگی بزرگ و منطقه ای شدت بگیرد. در این حادثه 12 تن از اهالی دروزی این منطقه کشته و تعدادی مجروح شدند، در حالی که اسرائیل، دروزیهای ساکن این منطقه را شهروند خود میداند. به دنبال این حادثه، نتانیاهو ساعاتی زودتر به اسرائیل باز میگردد و از همان آغاز وعده پاسخی قوی به حزبالله لبنان میدهد. برخی مقامات اسرائیل رجز "به آتش کشیدن بیروت" سر میدهند و خواستار پاسخی کوبنده به حزبالله میشوند تا صدایش به کل خاورمیانه برسد. این حادثه بهانه ای شد تا اسرائیل دایره ترور و عملیات نظامی خود در ایران، لبنان، عراق و سوریه را گسترش دهد، واکنشی که از سوی بسیاری کارشناسان خاورمیانه تمهیدات اسرائیل برای گسترش جنگ در منطقه به شمار میرفت و با توجه به واکنشهای رسمی رهبران سیاسی این کشورها و رهبران مقاومت، به نظر میرسد بیش از هر زمان دیگر در آستانه یک جنگ تمام عیار در خاورمیانه قرار گرفته ایم. واضح است مسئولیت وقوع چنین وضعیتی متوجه دولت امریکاست که علی القاعده با روی کارآمدن مسعود پزشکیان در ایران، موضع صلح گرایانه و رفع تشنج وی در منطقه و جهان، باید مورد استقبال آمریکا قرار میگرفت و دولت اسرائیل را از هر اقدام خودسرانه و جنگ طلبانه باز میداشت.
این همه در حالی است که حزبالله لبنان هر گونه دخالت در حادثه مجدل شمس را تکذیب و آن را سناریوی اسرائیلی توصیف کرده و در بیانیه ای که به سرعت پس از آن صادر کرد، تاکید میکند زمان و نوع انفجار در این حادثه بسیار مشکوک است.
تعبیر حزبالله لبنان به «زمان مشکوک» شاید به آغاز به کار ریاست جمهوری جدید ایران مربوط باشد. اما چرا این حادثه مشکوک به نظر میرسد؟
1- از آغاز جنگ حزبالله با اسرائیل (7 اکتبر 2023) تا کنون بیش از 150 تن از مردم لبنان قربانی حملات ارتش اسرائیل بوده اند و با این حال حزبالله لبنان هیچ گاه مناطق مسکونی و شهروندان اسرائیل را هدف قرار نداده و حال چگونه ممکن است آن هم در روز تنفیذ ریاست جمهوری ایران، یک ورزشگاه را در منطقه اشغالی جولان هدف قرار دهد؟ آن هم در حالی که میداند این منطقه دروزی نشین است. حتی ولید جنبلاط، رهبر سیاسی دروزیهای لبنان این حادثه را نیز مشکوک ارزیابی کرده و قاطعانه گفته که ما در این حادثه در کنار مقاومت لبنان هستیم و بقیه رهبران دروزی لبنان نیز همین موضع را اتخاذ کرده اند.
2- دهم جولای گذشته هم مشابه همین اتفاق در جولان رخ داد که مسبب آن اسرائیل بود. مجدل شمس از منطقه عملیاتی جنوب لبنان حدود سی کیلومتر فاصله دارد و با توجه به پاسخهای موشکی به اسرائیل و وجود عناصر کارآزموده در حزب الله، چنین اتفاقی حتی با خطای محاسبات از سوی حزب الله، بسیار بعید به نظر میرسد.
3- هم زمان با این حادثه، هیچ عملیاتی از سوی گروههای جماعت اسلامی، حماس و دیگر گروههای فلسطینی در این منطقه گزارش نشده تا این امر اشتباه آنها نسبت داده شود.
4- قربانیان این حادثه تماما از طایفه دروزی جولان اشغالی سوریه بوده اند و همین باعث بروز خشم دروزیهای لبنان از بهره برداری ارتش اسرائیل از آن شده است. در این حادثه هیچ یهودی شهروند اسرائیل آسیب ندید و این هم به مشکوک بودن حادثه میافزاید.
5- متعاقب این حادثه فریادهای ضد ایرانی مقامات اسرائیلی، در ادامه سفر اخیر نتانیاهو به آمریکا شدت میگیرد و حتی مقامات اسرائیلی ادعا میکنند این موشک از نوع فلق و ساخت ایران بوده است.
به نظر میرسد این حادثه، سناریوی از پیش طراحی شده در ادامه سفر نتانیاهو به آمریکا و مواضعش علیه ایران در آستانه آغاز کار دولت پزشکیان باشد. از همین رو نگاه حزبالله لبنان به «زمان مشکوک» این حادثه میتواند مورد تاکید ما هم قرار بگیرد که این سناریو نه حزبالله لبنان، بلکه دولت جدید تعامل طلب ایران را هدف قرار داده و همین امر باید حساسیت ایران به تحولات را افزایش دهد.
واکنشهای ایران
روشن است که ایران هرگز نمیتواند ضربه شدید اسرائیل به خاکش را بی پاسخ بگذارد، زیرا گستاخی بیشتر اسرائیل علیه ایران را در سطحی وسیعتر به دنبال دارد. این پاسخ ممکن است مشابه واکنش ایران به ترور سردار قاسم سلیمانی در اوایل سال 2020 و یا شبیه پاسخ حمله به کنسولگری ایران در دمشق در آوریل 2024 باشد. مسلما همانطور که رهبر معظم انقلاب به عنوان فرمانده کل قوا دستور داده اند، ایران در آستانه پاسخی کوبنده به اسرائیل است.
ایران در آغاز دوره ریاست جمهوری دکتر پزشکیان که دنبال باز کردن باب گفتگو با غرب است، در آزمونی بزرگ است، زیرا میخواهد پاسخی دقیق، حسابشده و کوبنده ارائه دهد، اما در عین حال نمیخواهد در زمین دولت اسرائیل بازی کند و از همین رو در صدد است بر خلاف اراده دولت متجاوز اسرائیل، درگیر یک رویارویی باز و گسترده با اسرائیل نشود تا از ورود آمریکا به نبردی گسترده و احتمالا طولانی جلوگیری و تا فرصت گفتگو با غرب به منظور رفع تحریمها را حفظ کند.
ایران و دولت جدید پزشکیان، از اهداف اصلی هجمه اسرائیل
ما باید به همه ابعاد پاسخ ایران به اسرائیل، در مواضع، واکنشها و عملکردهای احتمالی توجه ویژه کنیم، به ویژه آن که «ایران و دولت جدید پزشکیان» از اهداف اصلی نتانیاهو در انجام عملیات در تهران و بیروت بوده است. میتوان با قاطعیت گفت، عملیات اخیر اسرائیل در الحدیده یمن، ضاحیه بیروت و سپس تهران، همگی در قدم اول علیه ایران هدفگیری شده، هم راستا با سیاستی که نتانیاهو در سخنرانی خود در کنگره آمریکا، بر استمرار آن تاکید و خود را در صف اول مبارزه با ایران معرفی کرده است.
سناریوی مجدل شمس و وقوع جنگ منطقهای توسط اسرائیل
با آنکه حادثه مجدل شمس هرگز ظرفیت تبدیل به جنگ منطقه ای ندارد، دولت اسرائیل در صدد تبدیل آن به جنگی منطقه ای است تا آمریکا را تمام عیار وارد این جنگ کرده و عملا ایران را هم وارد جنگی رو در رو با آمریکا نماید.
توسعه دشمنی غرب و به خصوص آمریکا با ایران و مخالفت با عادی سازی روابط کشورهای غربی با تهران، در صدر سیاستهای اسرائیل است، در حالی که رییس جمهور ایران گفتگو و حل و فصل مشکلات تهران و غرب را در صدر سیاست خارجی ایران قرار داده است.
احتمال وقوع جنگ و خویشتنداری ایران
احتمال گسترش جنگ با آن که اساسا به ماهیت جنگ طلب دولت افراطی و فرصت طلب اسرائیل باز میگردد، اما به محاسبات ایران و پاسخ احتمالی آن به ترور هنیه و نشان دادن قدرت بازدارندگی ایران نیز بستگی دارد. این در حالی است که متاسفانه صاحبان اصلی پرونده فلسطین، یعنی کشورهای عربی به طور کلی در مقابل تجاوز اسرائیل به کل منطقه، موضعی تماشاگرانه اتخاذ کرده اند و همین امر کار ایران را سختتر کرده است.
آمریکا و عامل مهم گسترش جنگ در منطقه
محافل سیاسی در لبنان و منطقه معتقدند عدم وقوع جنگ گسترده در لبنان و منطقه، نتیجه دو عامل مهم خواهد بود: اول، نبود موافقت آمریکایی برای آغاز این جنگ و از همین روی، دولت آمریکا باید به صورت عملی از این عامل پاسداری کند و به جای توجیه اعمال دولت جنگ طلب اسرائیل، آن را کنترل کند. اما عامل دوم، قدرت معادله بازدارندگی است که حزبالله در ده ماه گذشته ایجاد کرده و اسرائیل را از هر حمله بزرگ به لبنان به هراس میاندازد. اما آیا امریکا در عدم گسترش جنگ در منطقه جدی است و آیا صدای طبل جنگ منطقه ای که تل آویو به صدا در آورده، نمیشنود؟
همانطور که حزبالله اعلام کرده، زمان وقوع حادثه مجدل شمس بسیار مشکوک است و قطعا اسرائیل در صدد ماهی گرفتن از آبهای گل آلود منطقه است تا راه هرگونه گفتگو و مذاکره بین ایران با غرب و به خصوص آمریکا را ببندد. بعید است دولت دمکرات کنونی آمریکا و یا دولت احتمالی آینده کامالا هریس، حامی این اراده اسرائیل باشد و از همین رو شرایط سیاسی، امنیتی و نظامی منطقه کاملا به سود دولت پزشکیان است تا در مسیر منزویترین دولت تاریخ اسرائیل، برنامه سیاست خارجی خود را برای پیشبرد سیاست گفتگو و رفع تشنج با غرب دنبال کند. بدون شک، وقوع این حوادث، همزمان با تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری ایران، هر کارشناس سیاسی را به این حوادث مشکوک می کند که اسرائیل درصدد توسعه جنگ در منطقه است، اما معلوم نیست چرا دولت آمریکا در این گیر و دار، خود را به خواب زده است؟
در آن سو، اقدام اخیر اسرائیل در تهران، بیروت، سوریه و عراق که با وعده واکنش کوبنده ایران، حزبالله لبنان و دیگر نیروهای مقاومت منطقه همراه بوده، با مشروعیت بین المللی «پاسخ به تجاوز» همراه خواهد بود، پاسخ مرکبی که میتواند «سیاست جدیدی از توازن بازدارندگی ایران» در منطقه ارزیابی شود.
آیا یک توافق نانوشته میتواند جایگزین گسترش جنگ باشد؟
بنیامین نتانیاهو زمانی دست به گسترش ترور و تلاش برای گسترش جنگ و ورود آمریکا به درگیریها زده که فشارها از داخل اسرائیل و دولت آمریکا بر وی برای دستیابی به توافقی که منجر به آزادی اسرای اسرائیلی نزد حماس و پایان جنگ غزه شود، افزایش یافته بود. از نظر دولت آمریکا اهداف جنگ، در نوار غزه به پایان رسیده و لازم است خاتمه یابد. این سیاست رسمی بارها ازسوی دولت آمریکا عنوان شده، اما آیا امریکا در اتخاذ این موضع جدی، صادق و شفاف است؟ و آیا میتوان مبنایی برای توافق نانوشته با آمریکا بر این اساس بنا کرد؟ این در حالی است که شدت ضربات متقابل بین اسرائیل و حزبالله لبنان افزایش یافته و منطقه را آبستن تهدید جدید رویارویی وسیعتر بین حزبالله و اسرائیل کرده و ترور هنیه در تهران و فؤاد شکر در بیروت، سطح تنش و احتمال درگیری را به سطوح بالاتری رسانده است.
این در حالی است که همه میدانند گسترش جنگ توسط اسرائیل، در این اوضاع و احوال بدون موافقت و حمایت مطلق آمریکا از اسرائیل و تامین تدارکات توسط پنتاگون ناممکن و محال است؛ زیرا اسرائیل در یک جنگ گسترده بدون حمایت آمریکا به صورت طبیعی، بسیار سریع ضعیف و ناتوان میشود.
اکنون اولویت آمریکا در ماههای پایانی دولت بایدن، انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی نامزد حزب دمکرات است. کامالا هریس هم در دیدار با نخستوزیر اسرائیل، «نگرانی عمیق» خود را نسبت به تعداد قربانیان نوار غزه ابراز کرده و از نتانیاهو خواسته آتشبس برقرار کند. او در جریان این سفر اعلام کرد: «ما نمیتوانیم نسبت به این تراژدیها چشمپوشی کنیم و نسبت به این درد و رنجها بیتفاوت شویم، و من سکوت نخواهم کرد.»
مواضع صریح و آشکار این نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در مقایسه با بایدن، نشان میدهد هریس ترجیح میدهد از پشت صحنه فشار بیشتری بر اسرائیل وارد کند تا شاید میلیونها رای دهنده آمریکایی به شدت ناراضی از اسرائیل را به سوی خود جلب کند. هریس پس از دیدار با نتانیاهو، تأکید کرد، زمان آن رسیده که به جنگ "مخرب" که بیش از 9 ماه در نوار غزه ادامه داشته، پایان دهیم به ویژه که سریال «کودکان کشته شده» و «افراد ناامید و گرسنه دنبال امنیت» ادامه دارد. او همچنین بر ایجاد یک دولت فلسطینی تأکید کرد، امری که نخستوزیر اسرائیل به شدت با آن مخالف است و چند هفته پیش نیز پارلمان اسرائیل در اقدامی افراطی و هیستریک با اجماع بر هرگونه طرح دو دولتی در سرزمینهای اشغالی، خط بطلان کشید.
آیا میتوان توافقی کرد؟
از همین رو شاید، تاکید میکنم شاید دولت آمریکا بدش نیاید تا به جای گسترش پاسخهای نظامی و ردّ فعلهای متوالی به دنبال توافقی برای پایان جنگ در غزه و خروج از بحران ورود ناخواسته به جنگی بزرگتر در منطقه باشد. در این شرایط آیا میتوان با دیپلماسی و کسب نهایی توافق فوری بر سر پایان جنگ در غزه، از راههای احتمالی دیگر اجتناب کرد و با هدایت و رهبری دیپلماسی توسط تهران، در کنار حفظ قدرت بازدارندگی، بنیانی جدید برای خروج منطقه از راه حل نظامی ایجاد کرد تا مسیر اعلام شده رییس جمهور ایران برای گفتگو در سطح منطقه و جهان هموارتر شود؟
در بسیاری از درگیریها و تنشهای جهانی تاریخ، افزایش سطح تنش، عاملی برای پیدا کردن راه حل عبور از مراحل سخت و طولانی جنگ یا توسعه آن بوده است. چرا که بسیاری از قدرتهای بزرگ از ورود به تنشهای بزرگ میترسند و تلاش میکنند وارد آن نشوند تا با احتمال از دست دادن کنترل امور با رویارویی ناخواسته و دگرگونی ثبات بین المللی مواجه نشوند، ترسی که اکنون بدون شک شامل دولت آمریکا و دیگر کشورهای غربی نیز شده است.
اگر بپذیریم چنین معادله ای در منطقه شکل گرفته، میتوانیم از این شرایط پیچیده و تهدیدگونه، فرصتی برای تدوین مسیری دیپلماتیک ایجاد کنیم. نتایج چنین معادله ای میتواند مبتنی بر توافقی با آمریکا در جهت پایان فوری جنگ در نوار غزه باشد،که اگر چنین معادله ای به صورت واقع بینانه شکل گیرد، قطعا بزرگترین بازنده آن بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل است که نمایشی توهمی از قدرت خارجی برای خود تدارک دیده تا از سقوط حتمی خود در اسرائیل جلوگیری کند. اگر توافقی در این شرایط حساس منجر به پایان درگیریها در نوار غزه شود، معنایش آن است که او نتوانسته اهداف خود در جنگ را در نوار غزه عملی کند. با شرارتهای نتانیاهو پس از بازگشت از آمریکا، به نظر میرسد هریس و ترامپ، نامزدهای دموکرات و جمهوریخواه، با وجود رقابت در مسئله حمایت از اسرائیل، پایان جنگ در غزه را از او درخواست کرده اند.
این موضوع نشان میدهد آمریکا به صورت طبیعی در چند ماه پایانی منتهی به انتخابات، به این سیاست نیاز دارد و به خصوص کامالا هریس برای کسب نگاه ویژه افکار عمومی مخالف نسل کشی در غزه، حساب ویژه ای برای مخالفت با سیاستهای نتانیاهو باز کرده است.
از سوی دیگر به نظر میرسد حماس، که به رغم دهها بار ترور رهبرانش از سوی اسرائیل، هیچ گاه باب مذاکره از طریق واسطههایی همچون مصر و قطر را نبسته نیز به خوبی میداند احتمالا عملیات ترور در تهران و بیروت، آخرین تلاشهای نتانیاهو برای وارد آوردن ضربه نهایی به مسیر مذاکره برای پایان جنگ در نوار غزه باشد، و البته همین مسیر است که میتواند دستهای نتانیاهو برای جنگ با حزبالله و گسترش جنگ در منطقه را کوتاه کند. این موضوع برای سایر طرفهای منطقهای و بینالمللی که از گسترش جنگ و رویارویی و از دست دادن کنترل امور وحشتی فزاینده دارند، نیز صادق است. حال آیا در دنیای دیپلماسی راهی برای تحقق چنین توافقی وجود دارد؟ آیا ایران میتواند راهی برای تامین منافع خود در این مسیر تعریف کند و به بزرگترین نسلکشی منطقه پایان دهد و موجبات خروج اسرائیل از نوار غزه را تامین و جنگ را در قالب دیپلماسی برتر و از موضعی قدرتمند، پایان دهد؟ یا آن که همه راهها به سوی دیپلماسی منتفی شده و راهی جز نمایش اقتدار نظامی به اسرائیل باقی نمانده است؟
ایران اکنون با درخواست تشکیل جلسه شورای امنیت، انتقال پیامهای سیاسی به کشورهای منطقه و دیگر طرفهای بین المللی و هماهنگی با نیروهای مقاومت و هم پیمان، خود را برای پاسخی قابل قبول، مشروع و بازدارنده از نگاه جامعه بین الملل، آماده میکند؛ اقدام دولبهای که یا دروازه را به روی تشدید رویارویی بزرگ در منطقه باز میکند، و یا ممکن است منجر به فشارهای منطقهای و بینالمللی بیشتری بر دولت اسرائیل شود تا به سمت پذیرش پیشنهاد آتشبس در نوار غزه و بالطبع جلوگیری از گسترش جنگ در لبنان و توسعه جنگی منطقه ای و بین المللی در خاورمیانه برود؟
اگر ما بتوانیم راهی پیدا کنیم که جلوی احتمالات غیر قابل پیش بینی را در جلوگیری از گسترش جنگ بگیرد و راهی به توافق بر سر پایان فوری جنگ در نوار غزه پیدا کنیم و نقشی اصلی در این روند را برای کشورمان ایجاد کنیم که خروجی آن توافق و توسعه گفتگوهای اعلامی دولت جدید پزشکیان در منطقه و جهان باشد، شاید آزمایش آن، مفید باشد. این روند میتواند رضایت خاطر بسیاری از کشورهایی را در جهان فراهم کند که علاقه دارند از شر تجاوزات اسرائیل به عنوان دولتی سرکش و نافرمان که قواعد بازی را نادیده میگیرد و فراتر از جنگ ویرانگر و نسل کشی، حتی طرف گفتگوکننده خود را میکشد، راحت شوند.
سخن پایانی
طبعا هر دولتی در جهان باید در قبال حفظ قدرت بازدارندگی و مصالح ملی خود در مقابل دشمنان، پیشرو و قوی باشد. این در زمانی برای سیاست خارجی دولت پزشکیان حاصل میشود که همگرایی بین «دیپلماسی و میدان» صورت گرفته باشد و فضل خود را در هجوم و پیشروی یا عقب نشینی عقلانی و عزتمندانه به عرصه ظهور برساند. به نظر نویسنده، ایران اکنون درسایه انزوای تاریخی اسرائیل و سیاست متعادل و تشنج ستیز دولت جدید ایران و نیز در سایه حفظ اقتدار ملی در خاورمیانه و برتری حضور و نفوذ در منطقه، از همه ابزارهای لازم برای دفاع در مقابل تجاوز اسرائیل برخودار است و توان آزمودن همه راههای سیاسی و نظامی را به صورت همزمان دارد.
در جریان عملیات «وعده صادق» در پاسخ حمله تل آویو به کنسولگری ایران در دمشق، سید محمود نبویان، نماینده مجلس در سخنانی در این باره، گفته بود:
«... در نهایت تصمیم گرفته شد عملیات علیه اسرائیل انجام شود اما از آنجا که درخواستها از ایران فقط از جانب اروپاییها و آمریکاییها نبود و از سوی برخی کشورهای منطقه هم درخواستهایی مطرح میشد، خیلی جدی قرار شد یک فرصت دیگر هم داده شود و ایران از همه ظرفیتها و و توانمندیهایش برای ایجاد آتش بس در غزه استفاده کند و لذا ایران پیام داد که شاید آتش بس دایمی در غزه بتواند مشکل را حل کند. این طرفها خیلی خوشحال شدند که مثل این که ایران نمیخواهد اسرائیل را مورد حمله قرار دهد. آنها گفتند که اگر آتش بس دایمیبرقرار کنیم، شما دیگر به اسرائیل حمله نمیکنید؟ ایران پاسخ داد که به اسرائیل حتما حمله خواهیم کرد، اما ممکن است فقط از شدت حمله کاسته شود و سپس آنها پیام دادند که چند روز به ما وقت بدهید.»
نبویان ادامه میدهد: ایران پیام داد که اگر میخواهید دنبال کار آتش بس بروید، فقط چند ساعت فرصت دارید. وزیر خارجه آلمان و انگلیس پیام دادند که چند روز فرصت بدهید؛ اما ما گفتیم چند روز فرصت ندارید. ابتدا تمام همت و تلاش کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه این بود که به اسرائیل حمله نشود و سپس تلاش میکردند حمله از داخل خاک ایران نباشد و سپس روی این خط رفتند که اگر حمله ای هم به اسرائیل وجود دارد، این حمله شدید نباشد. در این مرحله از نیروهای نظامی ایران خواستیم 24 ساعت وقت حمله به اسرائیل را به تعویق بیندازند تا مشخص شود آیا این درخواست غربیها و این کشورها یک درخواست انحرافی است یا جدی هستند. ضمن اینکه ما یک اتمام حجتی را با این کشورها و جامعه بین الملل انجام میدهیم و به کشورهای دنیا فرصت میدهیم که جامعه بین الملل متعهد شود اسرائیل از این به بعد هیچ گونه تعرضی به نیروها و مصالح ایران در منطقه و جهان نداشته باشد، اما اگر کوچکترین تعرضی از سوی اسرائیل سر زد، آن گاه ایران با تمام قدرت پاسخ اسرائیل را خواهد داد.»
سید محمود نبویان در نقل این روایت تاریخی سپس میگوید: در باره درخواست ایران در باره آتش بس کامل و فوری در نوار غزه، شخص جو بایدن رئیس جمهور آمریکا به ایران پیام داد که من خودم پای این آتش بس میایستم، اما شرط خبیثانه ای گذاشته بود و درخواست ایران را مشروط به آزادی همه اسرای اسرائیلی در نوار غزه کرده بود و ما هم فهمیدیم که اینها در باره آتش بس فراگیر در غزه جدی نیستند و دنبال اهداف پلید خود هستند. آنها پیام دادند 900 اسیر فلسطینی آزاد بشود و سپس کل اسرای اسرائیلی آزاد شوند و بعد آتش بس در نوار غزه برقرار شود.(روایت کامل محمود نبویان از شب حمله ایران به اسراییل، سایت تابناک، 15 اردیبهشت 1403 )
این روایت تاریخی نشان میدهد در تجربه پیشین، ایران در خصوص توافق فوری بر سر پایان جنگ غزه و برقراری آتشبس فوری نیز خواسته ای منطقی و دیپلماتیک تا پیش از حمله نظامیسراسری داشته است. بنابراین بار دیگر میتوان همین خواسته را در این شرایط که اوضاع شاید بحرانیتر از گذشته باشد، بار دیگر مطرح کرد و دستگاه دیپلماسی دولت پزشکیان با هماهنگی و کسب مجوزهای لازم، یک بار دیگر این درخواست را از امریکا داشته باشد و پیش از آغاز نمایش قدرت بازدارندگی نظامی، قدرت بازدارندگی سیاسی و دپیلماتیک ایران شانس خود را آزمایش کند. بدون شک در این مسیر، ایران فرصت کافی دارد تا با نیروهای هم پیمانش در منطقه یعنی «حماس» و «حزب الله» هماهنگی و مشورتهای لازم و کسب توافق جمعی را عملی نماید تا دولت جدید اولین تجربه سیاست خارجی خود را در بوته آزمایش قرار دهد. شفاف، علنی و صریح بودن گفتگوی حتی المقدور بدون واسطه، شاید بتواند مزایای بیشتری برای حل و فصل آتش بس فوری در نوار غزه به همراه داشته باشد و تجربه جدیدی در سیاست خارجی ایران صورت گرفته و همه سیاستهای آمریکا در منطقه را در محک قرار دهد.