This is a modal window.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
پایگاه خبری «انتخاب»: فضای حاکم بر مذاکرات جاری میان ایران و غرب اگر برای مردم، نشانهای امیدوارکننده برای فروپاشی نظام سختگیرانه تحریمها محسوب میشود، شمارش معکوسی برای پایان دوره جریان افراط هم خواهد بود؛ جریانی که در روزهای اخیر به موازات پدیدار شدن روزنههایی در روند تبادلات غیرمستقیم ایران و امریکا با طرح ادعاهای تازه خود اثبات میکند، نه با جزئیات مذاکره که با اصل آن سر ناسازگاری دارد.
درست در بحبوحه مذاکرات اخیر که با میانجیگری عمان، متحد خوشنام ایران در منطقه به مراحل سرنوشتسازی رسیده است، نماینده مجلسی که جریان سیاسی متبوعش از رانت انحصاری ساختاری و اطلاعاتی بهره میبرد، با صدایی لرزان و زبانی مهیج اعلام میکند که فرجام برجام با قانونی که مجلس در همین رابطه تصویب کرده است، مغایرت دارد. علی خضریان، سخنگوی کمیسیون اصل نود مجلس پس از نشستی که اعضای این کمیسیون با رئیس سازمان انرژی اتمی و معاونانش داشته اند، چنین نتیجهگیری کرده که توافق انجام شده بین ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی خلاف تاکیدات رهبری معظم انقلاب مبنی بر عدم تخطی از «قانون اقدام راهبردی» است. او با اشاره به اینکه ایران به موجب قانون راهبردی نمیبایست تعهداتی فراتر از پادمان هستهای بپذیرد، گفته «دولت با انجام اقداماتی همچون نصب شماری دوربین در سایت اصفهان و ۲ دستگاه جدید در تاسیسات نطنز و فردو نشان داده نه تنها ناقض قانون راهبردی بوده که حتی فراتراز آن، تعهداتی بیشتر از دستورکار برجام را مورد پذیرش قرار داده است».
قرابتی غیر قابل انکار
واکاوی دلایل خیز جدید نماینده نزدیک به جریان پایداری علیه روند جاری مذاکرات فارغ از نگاه به مدل سیاستورزی چهرههای برجسته مورد حمایت این جریان بویژه سعید جلیلی ممکن نیست؛ مسئول سابق تیم مذاکره کننده هستهای ایران وعضو جریان ساز مجمع تشخیص مصلح نظام که هرچند عضویت رسمی این تشکل سیاسی را در کارنامه خود نداشته، اما حمایت رهبران جبهه پایداری از خط مشی فکری او، از قرابتی غیر قابل انکار میان دو طرف حکایت میکند.
در سالهای سخت مواجهه ایران و غرب که پرونده هستهای، بزرگترین آوردگاه ایران و حریفانش بود، کشمکش بر سر این پرونده، محور و مدار همه نزاعهای جریان پایداری با حریفانش بوده است. پرونده هستهای، حسابی تسویه نشده در روابط اعضای این گروه با تیم حسن روحانی، رئیس جمهور پیشین بود که از آغاز دهه ۸۰ به دهه ۹۰ کشیده شد و مخالفان با همان دلیل و انگیزه به نزاع او در دوره ریاست جمهوریاش رفتند. تا آن موقع ۷۱ ماه مذاکره همه آن چیزی بود که جلیلی به عنوان چهره مورد وثوق تشکل «پایداری» در دوران پذیرش مسئولیت خود طی عمر هشت ساله دولت نهم و دهم از سرگذرانده بود و حاصل آن چیزی جز تصویب ۶ قطعنامه شورای امنیت و چینش دیوار بلند تحریمها نبود.
مدلسازی ذهنی عجیب و غریب
تجربه دستیابی به توافق هستهای در دوره روحانی روشن کرده بود که رفتارهای ضربتی و هیستریک یا انتشار بیانیهها و نطقهای آتشین ضامن موفقیت سیاست خارجی نیست بلکه عرصه بینالمللی قواعد بازی خاص خودش را دارد که هر دولتی برای تحصیل منافع ملت و کشور ناگزیر از به کار بردن این قواعد است. با این حال پیشاپیش مشخص بود که این توافق، رخدادی پربازتاب برای جلیلی و حامیانش خواهد بود. چنان که نوعی رقابتجویی عاری از اخلاق و آداب به صورت گام به گام به نمایش درآمد و آنها از توافق ژنو تا توافق وین، سناریوی تردید افکنی و ایجاد بدبینی نسبت به گروه مذاکره کننده را دنبال کردند و با مدلسازی ذهنی عجیب و غریب به تحلیل وقایع نشستند. توپخانه تبلیغاتی پایداریها از روزنامهها گرفته تا آنتن تلویزیون با خروج آمریکا که آن را توافقی منحصربه منافع ایران میدانست، هم متوقف نشد تا زمانی که دولت سید ابراهیم رئیسی قدرت را در دست گرفت و علی باقری که تا آن موقع دست راست جلیلی به شمار میرفت، مسئول هدایت پرونده مذاکرات بازگشت به برجام شد.
فرصت مهم برای تکرار یک الگوی شکست خورده
در دست گرفتن سکان مذاکرات احیای برجام از سوی باقری، اتفاق مهمی برای اعضای تشکل پایداری به شمار میرفت که فرصت یافته بودند بار دیگر الگوی مذاکراتی جلیلی را این بار در روند جدید گفتگوها تکرار کنند. اما وقتی باقری به وین رفت و در ادامه، تنگنای اقتصادی زیر سایه طوفان تحریمها این واقعیت را معلوم کرد که امکان اداره کشور منهای احیای برجام وجود ندارد، حلقه مخالفان مذاکره باز هم خود را به نشنیدن و ندیدن زدند. در چنین فضایی اختلافات باقری با جلیلی از فردای سفر به وین آغاز شد و رئیس هیات مذاکره کننده ایران حتی مصوبه مجلس را که خود از حامیانش به شمار میرفت، دست اندازی در مسیر دستیابی به توافق رفع تحریمها ارزیابی کرد. ناظر به ضرورت حیاتی که دولت رئیسی بر خلاف شعارهای پیشینش در دستیابی به توافق جدید با غرب احساس میکرد، مقدمات احیای این توافق در اسفندماه ۱۴۰۰ و تنها چندماه بعد از روی کار آمدن دولتش فراهم شد. اما عملکرد و مواضع پایداریها نشان داده بود که آنها برای حفظ منافع و خواستههای خود با هیچ کسی تعارف ندارند و آماده هستند برای حفظ این مصالح از هر کسی و هر چیزی عبور کنند؛ گروهی که هرچند کم شماربه نظر میرسند، اما به مصادر مهمی از شبکههای رسانهای و تبلیغی تکیه زده و آهنگ مخالفت خود با جریان مذاکره را به پشتیبانی کانونهای پنهان قدرت استوار کردهاند.
در روزهای میانی اسفند ماه ۱۴۰۰ که تب درگیری سیاسی این گروه با تیم هستهای به ریاست باقری بالا گرفته بود، نتایج داد و ستد شبکه رسانهای تندروها با جریانهای پنهان قدرت، در ماجرای افشای جزئیات توافق قریب الوقوع پدیدار و عملا به مانعی برای دستیابی به توافق تبدیل شد. سیدمحمود نبویان ازجمله نمایندگان اصولگرای مجلس یازدهم و از چهرههای نزدیک به پایداری در جریان برگزاری یک نشست علنی در جمع نمایندگان با گفتن اینکه «شاید روزهای آینده قرار باشد توافق هستهای انجام شود، اما در این توافق آنچه مطلوب نمایندگان و ملت ایران است، وجود ندارد»، به روایت جزئیاتی از پیش نویس این توافق پرداخت که قرار نبود پیش از امضا اعلام شود. او با طرح انتقاداتی درباره لیست رفع تحریمها و عدم تضمین آمریکا برای اجرای تعهداتش در دولتهای بعدی، اینگونه القا کرد که هیات مذاکراتی ایران میخواهد همه امتیازها را در طبق خیانت بگذارد و تقدیم امریکا کند. این چنین بود که برخی از نمایندگان نسبت به بیاطلاعی از تفاهمات صورت گرفته، انتقادات تندی مطرح کرده و خواستار برگزاری نشستی غیرعلنی در این خصوص شدند. به این ترتیب در حالی که قرار بود حسین امیرعبداللهیان همراه با همتایان خود از کشورهای طرف مذاکره در روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفندماه خود را به وین برسانند و امضای خود را پای توافق احیای برجام بنشانند، همه چیز به نقطه صفر بازگشت و مذاکرات در پیچ مهم تصمیم گیری متوقف شد.
فرصت سوزی دوباره
اگرچه دولت در ادامه و پس از وقوع این کارشکنی و به بن بست رسیدن مذاکرات، با سکوت درباره هزینههای گزافی که تحریم بر کشور تحمیل کرده است به ارائه آمارهای ادعایی از افزایش فروش نفت ذیل سیاست دور زدن تحریمها دست زده و این آمارها را مهر تاییدی براین واقعیت معرفی میکند که اداره کشور بدون توافق هم ممکن است؛ اما در واقعیت رایزنیهای پیدا و پنهانی که زیرپوستی میان دیپلماتهای ایران و غرب البته با واسطهگری رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا جریان پیدا کرد، برساختهای از انتظارات اقتصادی جامعه و نیاز دولت به توافق رفع تحریمها برای تنفس دوباره بود.
در ادامه این تلاشها وقتی «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در بهار سال ۱۴۰۱ برای به راه انداختن دوباره قطار مذاکرات، متنی را روی میز گذاشت و از ایران و آمریکا نظرخواهی کرد، به نظر میرسید گمانه زنیها برای دستیابی به توافق بار دیگر رونق گرفته است. متن پیشنهادی «بورل» نه یک متن جدید بلکه نسخه بروزسانی شده پیشنویس توافقی بود که در اسفند ۱۴۰۰ به صورت جمعی مکتوب شده و قرار بود به امضای همه طرفها برسد. باقری در یادداشتی که به نظر میرسید، پاسخی به یادداشت توصیهای «بورل» مبنی برپذیرش متن تهیه شده از سوی او باشد، نوشت: «ایران با سایر امضاکنندگان برجام و همچنین اتحادیهٔ اروپا بهمنظور ارائهٔ فرصتی دیگر به آمریکا برای نشاندادن حسن نیت و مسئولیتپذیری خود بهصورت نزدیک کار میکند و آماده جمعبندی مذاکرات در مدتزمان کوتاهی است؛ اگر آمریکا نیز آماده اقدام مشابه باشد». این سخن نشان میداد که جمهوری اسلامی بار دیگر خود را برای پذیرش متن نهایی آماده کرده است. «بورل» هم چند روزبعد در ۶ شهریورماه و پس از پاسخ آمریکا به ایران در خصوص طرح پیشنهادی اتحادیه اروپا اعلام کرد: «ما به لحظه حساس رسیدهایم و من خوشبین هستم، این آخرین میلیمتر است.»
تئوری زمستان سرد
اما در بحبوحه این تحولات که در تابستان داغ سال ۱۴۰۱ جریان داشت، تئوریسینهای جریان مخالف مذاکره بیکار ننشسته بودند. پیشتروقوع جنگ اوکراین این امکان را به آنها داده بود تا با طرح یک پیشبینی عاری از منطق تحت عنوان تئوری «زمستان سخت» از پیش شرطهای جدید در روند مذاکرات سخن بگویند. خلاصه این تئوری این بود که غرب و آمریکا باید ملاحظات و شروط ایران درباره متن توافق احیاء برجام را بپذیرند؛ زیرا اتحادیه اروپا به دلیل جنگ اوکراین و کاهش صادرات گاز روسیه به اروپا شرایط سختی در پیش خواهد داشت و نیازمند منابع انرژی ایران خواهد بود. این ادعا فارغ از اینکه اساسا ایران زیرساخت لازم برای استخراج و صادرات چنین حجم عظیمی از گاز را در اختیار نداشت و آماده کردن این زیرساختها چند سال زمان لازم داشت، به تصمیمی مهم و خسارت بار برای کشور انجامید وسبب توقف دوباره مذاکرات در شهریورماه سال گذشته شد. مخالفان با این نگاه که قدرت پدافندی و موشکی جبهه مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی همچون ابری سیاه و آماده غرش روی سر دشمن را فراگرفته وهرلحظه امکان باریدن دارد، بازگشت به عقب را ناممکن دانسته و اعلام کردند: «تاریخ انقضای فرضیه «بدهیم برود» مدتهاست تمامشده».
تدارک جدید هدفمند
۹ ماه بعد از تخیلی از آب درآمدن تئوری «زمستان سخت» که به عبورایران از توافق اولیه انجامید، رئیسی بار دیگر آمادگی خود را برای پذیرش توافق هستهای بر اساس متن پذیرفته شده سال گذشته اعلام کرد. این را محمد مرندی از چهرههای نزدیک به تیم مذاکره در گفتگو با شبکه خبری المیادین مطرح کرد؛ پذیرشی که آشکارا نشان میداد نسخههای آزموده شده مخالفان به رهبری پیروان جبهه پایداری ارمغانی جز اتلاف وقت پرهزینه برای کشور نداشته است. آمادگی دوباره دولت برای مذاکره که در ماه خرداد اعلام شد یک خواسته حداقلی داشت و آن خواسته اگر نگوییم جبر مذاکره برای ایران که دست کم مهر پایان بر طرح خواستههای مانعتراشانه در مذاکرات بود. در چنین فضایی منابع دیپلماتیک ازسرگیری مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا را در کانون توجه خود نشاندهاند و از بروز نشانههای امیدوارکننده برای تعیین تکلیف این دعوای تاریخی خبر میدهند.
اما ایران در حالی بار دیگر یکی از تصمیمهای تاریخی خود را برای عبور از مناقشه پرهزینه هستهای به اجرا گذاشته است که تجربه ۲ سال گذشته میگوید اقلیت مخالف از راهی که برای دست اندازی و مانع تراشی در پیش گرفته دست نخواهند کشید. دلواپسانی که روزگاری برای مذاکره کنندگان دولت روحانی شاخ و شانه میکشیدند و مانعتراشی میکردند حالا هم ابایی از تکرار همان رویه مقابل دولت رئیسی ندارند.
کما اینکه اظهارات چند روز پیش خضریان مبنی بر نقض «قانون اقدام راهبردی» بهانه کافی را برای تدارک سیاسی هدفمند جدید مخالفان فراهم کرده است؛ کسانی که برخلاف روندهای متعارف دیپلماتیک، میز مذاکره را محل قدرتنمایی میدانند و با همین نگاه گمان میکنند که هر اندازه سیاستهای تند و ضربتی در پیش گیرند، طرف مقابل بیشتر احساس ترس کرده و دچار تزلزل و انفعال خواهد شد.
این تفکری بود که در ادوار گذشته دنبال شد و نتیجه اش آن چیزی شد که امروز در وضع اقتصادی و معیشت جامعه دیده میشود. زیر سایه چنین تجربیات بحران سازی طبیعی است که اینروزها حتی مقامهای دولت بیش از بقیه نگران کارشکنیهایی باشند که در ابعادی گسترده دور تازه مذاکرات را نشانه رفته است.