سرویس تاریخ «انتخاب»؛ پیش از این اشاره کردم که پدرم در سال ۱۳۲۰، دورهی سربازیاش را میگذراند و پس از ورود متفقین به ایران، واحد نظامی که در آن خدمت میکرده به هم میریزد و او به سرخه برمیگردد. اصل خواستگاری، قبل از دورهی سربازی بوده است. هنگام ازدواج سن پدرم حدود ۲۳ سال و سن مادرم حدود چهارده سال بوده است. البته در آن زمان مرسوم بود که دختران در سنین سیزده چهارده سالگی ازدواج میکردند. ازدواج و زندگی مشترک پدر و مادرم بعد از دورهی سربازی پدرم شروع میشود؛ بنابراین در زمان ازدواج مادرم در آغاز جوانی بوده و تحصیلاتش در حد تحصیلات مکتبخانهی آن زمان بوده است.
در آن زمان در سرخه دبستان دولتی نهتنها برای دختران که حتی برای پسران هم وجود نداشت. از این رو معمولا کودکان و نوجوانان در مکتبخانه درس میخواندند. مادرم نیز در مکتبخانهی مادربزرگم، خانم لقمان آزاد (معروف به ملالقمان)، درس خوانده بود. در واقع مادرشوهر آیندهی او معلمش بوده است. محل مکتبخانه بخشی از منزل پدربزرگ ما بود که دخترها به آنجا میرفتند و قرائت قرآن و بخشی از مسائل شرعی را میآموختند؛ بنابراین سواد آنها معمولا سواد قرآنی و در حد خواندن قرآن و مفاتیح بوده است. البته در بعضی از مکتبخانهها کتابهایی نظیر گلستان سعدی هم آموزش داده میشد.
پدرم خیلی به عبادت و تهجد مقید بود. مادرم نیز مقید به مستحبات، خواندن قرآن و نماز اول وقت، دعا و توسل بود. مادرم بارها به من میگفت که در دوران شیرخوارگی من، هیچوقت بدون وضو به من شیر نداده و همواره در موقع شیر خوردن من سورهی «انا انزلناه» (قدر) را میخوانده است. همین موضوع نشان میدهد که مادرم از جوانی به انجام مستحبات توجه ویژهای داشته است، بنابراین در خانوادهی ما یک زندگی مذهبی و در عین حال ساده و در حد متوسط جریان داشت.
مادرم بعد از ازدواج صاحب یک پسر و سپس یک دختر میشود که هردو در کودکی فوت میکنند؛ بنابراین من فعلا فرزند اول خانواده هستم، ولی در واقع فرزند سوم میباشم. طبق شناسنامهای که در اختیار من است، متولد ۲۱ آبان ۱۳۲۷ هجری شمسی هستم که این تاریخ با دهم محرمالحرام ۱۳۶۸ هجری قمری منطبق است. دربارهی تاریخ دقیق تولدم از مادرم سوال کردم که آیا تولد من در روز عاشورا بوده است؟ ایشان گفتند: نه، در شب بیستوهشتم ماه صفر بوده؛ لذا متوجه شدم که تاریخ تولد شناسنامهای من با تاریخ تولد واقعی من منطبق نیست. در واقع تاریخ تولد را در شناسنامه چهلوهشت روز زودتر از تولد واقعی ثبت کردهاند. شاید به این دلیل که میخواستند زودتر بتوانم به مدرسه بروم. طبق نظر مادرم که قاعدتا نظر او دقیق است، من صبح روز ۲۸ صفر ۱۳۶۸ قمری، مطابق با پنجشنبه ۹ دی ۱۳۲۷ و برابر با ۳۰ دسامبر ۱۹۴۸ متولد شدم. مادرم میگوید موقع اذان صبح و حدود ساعت ۴.۳۰ متولد شدهام.
ما دو برادر و سه خواهر هستیم. برادر من آقای حسین فریدون (روحانی) است که در اوایل پیروزی انقلاب فرماندار نیشابور و بعد مدتی فرماندار کرج بود، سپس سفیر جمهوری اسلامی ایران در مالزی شد و چند سال هم از سفرای ج. ا. ا در سازمان ملل متحد در نیویورک بود و هماکنون به عنوان مشاور وزیر امور خارجه میباشد. هر سه خواهرم یعنی خانمها: طوبی، فاطمه و طاهره ازدواج کردهاند. داماد اول ما آقای حسن نجار است که فرهنگی است و بعد از انقلاب هم مدتی مدیرکل آموزش و پرورش استان سمنان بود و در حال حاضر بازنشسته شده است. داماد دوم ما آقای عبدالله سماوی است که مهندس کشاورزی است و کارمند وزارت کشاورزی بود. ایشان هم فعلا بازنشسته است. داماد سوم ما آقا اسدالله وطنی است که ایشان هم فوقلیسانس و دبیر آموزش و پرورش بود که بازنشسته شده است.
ادامه دارد...
منبع: حسن روحانی، «خاطرات دکتر حسن روحانی؛ انقلاب اسلامی (۱۳۵۷-۱۳۴۱)» جلد اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ نخست، بهار ۱۳۸۸، صص ۲۸-۳۰.