سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در آبان ماه ۱۳۴۰ نصرالله انتظام سفیر ایران در پاریس با نمایندهی اتحادیهي دانشجویان ایرانی در فرانسه تماس گرفت و پیشنهاد کرد، هیاتی به نمایندگی آنان با شاه که به زودی در پاریس خواهد بود ملاقات کنند و مسائل و مشکلات دانشجویی خود را با «اعلیحضرت» در میان گذارند. این پیشنهاد در جلسهی مجمع عمومی سازمان مطرح گردید. در حالی که بنا به پیشنهاد طرفداران حزب توده، برخی از اعضا به معرفی نماینده اقدام میکردند، علی شریعتی پیشنهاد داد به دلیل وابستگی کامل شاه به آمریکا و ادامهی سیاست اختناق در ایران، دعوت سفارت پذیرفته نشود و نمایندهای برای مذاکره با شاه اعزام نگردد. از ۱۰۸ نفر اعضای حاضر در جلسه ۹۸ نفر به پیشنهاد شریعتی رای مثبت داده و بقیه یا ممتنع یا مخالف رای دادند. در آن زمان حدود ۷۰۰ دانشجوی ایرانی در فرانسه مشغول تحصیل بودند. علیرغم تصویب مجمع عمومی حدود ۶۰ نفر از دانشجویان با شاه ایران دیدار کردند که بعدا به پیشنهاد ملیون از سازمان دانشجویی اخراج شدند.
در شهریور همین سال کنفدراسیون به اتحادیهی بینالمللی دانشجویان پیوست که گزارش آن در کنگرهی بعدی به اطلاع اعضای شرکتکننده در مجمع عمومی رسید؛ که در ژانویهي ۱۹۶۲ در پاریس گرد هم آمده بودند.
در ژانویهی ۱۹۶۲ (دی ماه ۱۳۴۰) سومین کنگرهی سالانهي دانشجویان و محصلین ایرانی در اروپا، در پاریس برگزار شد. در این کنگره نمایندگان دانشجویان ایرانی در آمریکا و نیز نمایندگان چند سازمان مترقی دانشجویی حضور داشتند. نمایندهی دانشگاه تهران نتوانسته بود به موقع در کنگره شرکت کند، لذا پیام دانشجویان دانشگاههای ایران با اعلام همبستگی سازمانی به کنفدراسیون قرائت گردید. در این کنگره اعلام گردید که کنفدراسیون یک سازمان جهانی برای دانشجویان ایرانی در هر کجا که به تحصیل اشتغال دارند، میباشد و از حقوق صنفی – سیاسی آنان صرفنظر از عقاید سیاسی و مذهبیشان حمایت میکند. این گردهمایی سوم، در حقیقت اولین کنگرهی کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در مقیاس جهانی، میباشد ولی برای داشتن عنوان «اتحادیه ملی» میبایست به عضویت یکی از دو سازمان بینالمللی صنفی دانشجویی درمیآمد.
همچنان که گفته شد کنگرهی دوم، هیاتدبیران را موظف ساخته بود مقدمات پیوستن سازمان را به یکی از دو تشکیلات بینالمللی دانشجویان فراهم سازند.
هنگامی که در کنگرهی پاریس، منوچهر ثابتیان گزارش پیوستن کنفدراسیون را به کنفرانس بینالمللی دانشجویان ارائه داد، اکثریت اعضا که از جبههی ملی بودند با این مطلب مخالفت کردند، و خواهان پیوستن به اتحادیهی بینالمللی دانشجویان بودند. اما سازمان اخیر قبلا «حزب توده» را به عنوان نمایندگان دانشجویان دانشگاههای ایران به عضویت خود درآورده بود و از این جهت پذیرش یک سازمان دانشجویی دیگر امکانپذیر نبود. لذا مقرر شد نمایندهای از دانشگاههای ایران در اجلاس سالانهی اتحادیهی بینالمللی دانشجویان که همهساله در پراگ (پایتخت چک اسلواکی سابق) تشکیل میشد شرکت جسته و اخراج حزب توده را از عضویت آن اتحادیه خواستار گردد.
هنگامی که موضوع مزبور به بحثی داغ تبدیل گردید حمید عنایت، از اعضای هیاتدبیران که ریاست جلسه را عهدهدار بود ناگهان اعلام کرد که کنگره موقتا تعطیل شود و ادامهی تصمیمات به کنگرهی فوقالعاده که سه ماه بعد برگزار خواهد شد، موکول میگردد. اکثر نمایندگان سازمانهای بینالمللی و حاضرین و مدعوین و نیز طرفداران حزب توده در پی این اعلام، اجلاس را ترک کردند. صادق قطبزاده و فرجالله اردلان (از اعضای هیات نمایندگان سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا و نیز علی شاکری – از جبههی ملی در اروپا)، از افرادی که باقی مانده بودند درخواست کردند در جلسه حاضر باشند و بعد از شمارش تعداد نمایندگان حاضر در اجلاس، خصوصا نمایندگان آمریکا که حدود ۲۰ رای داشتند معلوم شد که طبق اساسنامهی مصوب کنگره، جلسه دارای رسمیت بوده و قانونا میتواند به کار خود ادامه دهد.
بلافاصله علی شاکری به ریاست کنگره انتخاب شد و دستور جلسه ادامه یافت، در این کنگره بعد از خروج تودهایها مقرر شد کادر ۵ نفره هیاتدبیران برای اینکه بتوانند امکان همکاری بیشتری را داشته باشند همگی از سازمان آمریکا انتخاب شوند. بدین ترتیب پنج نفر هیات دبیران برای سال بعد به شرح: صادق قطبزاده، فرجالله اردلان، مجید تهرانیان، علیمحمد فاطمی و حسن لباسچی انتخاب شدند. در پایان مقرر شد تا کنگرهی مقر هیاتدبیران در آمریکا و یک دفتر اجرایی در اروپا مستقر شده و مقدمات تشکیل و تاسیس دفتر دائمی در داخل کشور فراهم گردد؛ همچنین مقرر شد کنگری سالانهی بعد در ژانویهی ۱۹۶۳ در لوزان (سوئیس) تشکیل گردید.
منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۲، صص ۱۸۵-۱۸۷.