سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در اعتراض به محدودیتهایی که نسبت به امام از سوی رژیم بعثی عراق صورت گرفته بود، انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا اقداماتی چند انجام دادند در زمرهی این فعالیتها دو اعتصاب غذا در واتیکان و کلیسای سنتمری در پاریس سازماندهی شد. در واتیکان با اینکه میدانستیم اجازهی فعالیتهای سیاسی نمیدهند، اما جوری برنامهریزی شد که بچهها به صورت پراکنده وارد آنجا شوند و وقتی درها بسته میشود و میخواهند جمعیت را خارج کنند، اینها دور هم جمع بشوند، پلاکاردها را بالا ببرند و اعلام تحصن بکنند. [...] تحصن حدود سه روز طول کشی، اعتصاب غذا البته شامل آشامیدن آب نمیشد. [...] اعتصابکنندگان اغلب از دانشجویان ممتاز دانشگاههای برجستهی اروپا بودند و اعتراض آنان و پایداری تا به خطر انداختن جانشان، خوشبختانه زمینه را در افکار عمومی اروپا نسبت به امام خیلی آماده کرد، به طوری که دو سه هفته بعد از آن، اعتصاب غذای دیگری را در پاریس تدارک دیدیم. از ابتدا هم این اقدام جزو برنامهی ما بود چنانچه در اثر اعتصاب ایتالیا به نتیجه نرسیدیم و از امام رفع محدودیت نشد این کار را در پاریس به صورت گستردهتر و با بسیج بیشتر نیروها از کلیهی واحدهای تابعهی اروپا و آمریکا سازمان دهیم.
در همین حین شنیدیم که عدهای از دوستان روحانیت مبارز خارج از کشور – به سرپرستی حجتالاسلام محمد منتظری – در پاریس جمع شدهاند. ما گفتیم چه بهتر حالا که آنها آمدهند، برنامهی اعتصاب غذا را مشترکا انجام دهیم. به دو دلیل: یکی اینکه با اعتصاب غذای قبلی در واتیکان شرایط بهرهبرداری از قبل آماده شده بود و مجموع آثار مثبت تبلیغات آن حرکت به پاریس و فرانسه منتقل میشد. دوم اینکه آن توصیهای که امام بر وحدت طلبه و دانشجو سالها بود بیان میکردند، با یک اجتماع و حرکت سیاسی مشترک عملی میشد و به صورت سمبلیک درمیآمد.
اصل کار پذیرفته شد، ولی بلافاصله یک سری مسائل اختلافی پیش آمد از جمله اینکه آقای محمد منتظری یک فهرستی از زندانیان سیاسی آورده بود که در زمرهی خواستههای اعتصابیون آزادی آنان باشد که در میان آنان نام سید مهدی هاشمی هم بود. ما اعتقاد داشتیم این موضوع را مطرح نکنیم، زیرا اعتصاب غذا را به خاطر رفع محدودیت از امام آغاز کردیم و چرخش این مسئله به سوی آزادی زندانیان سیاسی در ایران، بار فشاری که میخواهیم به دولت عراق وارد کنیم را کم میکند. اما آقای منتظری مصر بود. ما گفتیم، چون مجموعه فعالیتها را به اطلاع امام رساندهایم و ایشان در جریان امر قرار دارند، بنابراین باید هماهنگی دیگری با نجف انجام بدهیم. من با آقای دعایی تماس گرفتم، ایشان پس از گفتگو با امام به ما مطلب را جوری منتقل کردند که ما احساس کردیم بودن نام مهدی هاشمی در لیست خوشایند امام نیست. گفتیم گرچه دلممان نمیخواهد، اما اگر روی خواستهشان پافشاری بکنند ما ناچاریم تقسیم کار بکنیم یا از اعتصاب مشترک صرف نظر میکنیم و در جای دیگری برنامهمان را اجرا میکنیم، البته به آنها کمک میکنیم.
البته مسلم بود اگر با همدیگر کار را انجام میدادیم اعتبار بیشتری مییافت، اما اگر دو سازمان دو بیانیهی مختلف میدادند ناپسند بود. مجددا آقای دعایی گفتند امام میگویند بلکه بتوانید با همدیگر هماهنگی بکنید و مسئله را حل کنید و حقتان است که نام سید مهدی هاشمی را نپذیرید. اما درخواست آزادی بقیهی زندانیان که در فهرست نامشان آمده از جمله آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، عزتالله سحابی، لطفالله میثمی که جمعا ۱۲ نفر میشدند اشکالی ندارد. به هر حال، چون آقای محمد منتظری و دوستانش مصر بودند، ما توافق کردیم که وحدت در محل برگزاری اعتصاب غذا باشد که کلیسای سنتمری پاریس در نظر گرفته شد. ولی بیانیههای روزانهی خود را که حاوی خواستهها و اهداف اعتصاب غذا و گزارش رویدادهای روز و تحلیل و تفسیر انعکاس آنها در مطبوعات بود، جدا کردیم. البته موفق نشدیم از امام برای این اعتصاب غذا پیام بگیریم.
اعتصاب غذا از غروب اول اکتبر ۱۹۷۷ (۹ مهر ۵۶) آغاز شد و تا یک هفته ادامه پیدا کرد. خوشبختانه انعکاس این حرکت در ایران و در رسانههای خارجی خیلی خوب بود. در این مدت نمایندگان سازمانهای بینالمللی حقوق بشر و بینالملل میآمدند و مصاحبه میکردند. سازمانها و شخصیتهای سیاسی دیگر هم اعلام حمایت کردند و مانند اعتصاب غذای قبلی اعلام کردند که دست از اعتصاب غذا بردارید ما خواستهها و اهداف شما را پیگیری خواهیم کرد. ما هم اعتصاب را با یک میزگرد مطبوعاتی به پایان رسانیدم. بر خلاف میل ما دو میزگرد جداگانه برگزار شد. از طرف روحانیون مبارز محمد منتظری و آقای غرضی و یکی دیگر از دوستان در میزگرد شرکت داشتند. البته اکثر آقایان آن زمان اسم مستعار داشتند و بعدا فهمیدیم اسم اصلی آنها چیست.
منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۲، صص ۱۴۴-۱۴۹
خاطرات صادق طباطبایی: از مجموع سخنان امام، من احساس کردم که ایشان نسبت به دکتر شریعتی آن نظری که اکثر از روحانیون غیر مبارز و رجعتگرا داشتند که ملحد و مرتد و نجس است و یا سنی و غالی است و علیه تشیع ماموریت دارد و از این قبیل تعابیر، هرگز این اعتقاد را نداشتند، برعکس یک عنایتی از طرف امام نسبت به دکتر شریعتی احساس میکردم. البته گلهها و اعتراضاتی هم داشتند که من اینها را توسط دوستان و یا نامه به دکتر شریعتی منتقل کردم.