اکونومیست نوشت: تا کنون به ندرت درگیری های انسانی تا این حد به امیال شخصی یک فرد وابسته بوده است. آیا ولادیمیر پوتین در آستانه حمله به اوکراین است؟ یا برای گرفتن امتیاز از همسایه ی خود یعنی اوکراین و غرب، بلوف می زند؟ هیچ کس نمی تواند از نیت آقای پوتین مطمئن باشد. به نظر می رسد که حتی وزیر خارجه خودش هم مدام حدس و گمان می زند. اما، اگر قرار است درگیری شروع شود، جهان باید خطرات را درک کند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: شاید آقای پوتین در حال برنامه ریزی یک تهاجم تمام عیار با نیروهای روسی در قلب اوکراین برای تصرف کیف و سرنگونی دولت اوکراین است. یا ممکن است به دنبال الحاق قلمروهای بیشتری در شرق اوکراین باشد تا کریدوری ایجاد کند که روسیه را به کریمه متصل میکند. همچنین ممکن است پوتین خواهان یک جنگ کوچک باشد، که در آن روسیه جداییطلبان تحت حمایت کرملین در دونباس، منطقهای در شرق اوکراین را از قساوتهای احتمالی اوکراین نجات دهد و در عین حال، نیروهای مسلح اوکراین را تحقیر کند.
پوتین ابتکار عمل را در اختیار دارد و از این مزیت برخوردار است. در واقع او با انتخاب های خطرناکی روبروست. یک جنگ بزرگ خطرات خارق العاده ای را به دنبال دارد. اما یک جنگ کوچکتر که این خطرات را محدود میکند، ممکن است نتواند حرکت اوکراین به سمت غرب را متوقف کند. اگر یک جنگ کوچک منجر به تسلیم شدن دولت کیف نشود، ممکن است آقای پوتین ناگزیر به جنگ بزرگتری کشیده شود.
تهاجم کامل روسیه، بزرگترین جنگ اروپا از دهه 1940 و اولین سرنگونی یک دولت اروپایی منتخب دموکراتیک توسط یک مهاجم خارجی خواهد بود. روسها نه تنها متحمل تلفات میشوند، بهویژه در یک شورش طولانیمدت، بلکه باعث مرگ اوکراینیهای بی شماری میشوند.
روسیه نیز تحریم های سنگینی را متحمل خواهد شد. بانکهای این کشور به شدت جریمه میشوند و اقتصاد آن از مولفههای مهم فناوری پیشرفته آمریکایی محروم میشود. ممکن است از خرج کردن و پس انداز کردن پول توسط روس ها در خارج از کشور جلوگیری به عمل آید، این شامل افراد بسیار ثروتمند از جمله خود آقای پوتین می شود. روسهای معمولی از استانداردهای زندگی پایینتر رنج خواهند برد که در هفت سال گذشته رو به کاهش بوده است.
مطیع سازی اوکراین برای روسیه هزینه استراتژیک خواهد داشت. تمامی کشورها در محاسبات امنیتی خود تجدیدنظر خواهند کرد. ناتو به تقویت دفاع از اعضای شرقی خود خواهد پرداخت. سوئد و فنلاند ممکن است به این اتحاد بپیوندند.
پوتین می تواند در مقابل پیامدهای اقتصادی جنگ، حداقل در کوتاه مدت دوام بیاورد. بانک مرکزی او 600 میلیارد دلار ذخایر دارد که برای مقابله با تحریم ها کافی است. اما دستاوردهای سیاسی در اوکراین میتواند به راحتی با شکستهایی در داخل کشور تحت تأثیر قرار گیرد. همانطور که آقای پوتین بهتر از هرکسی میداند، این مسائل سرنوشت او را در نهایت تعیین خواهد کرد.
پس شاید او با تهاجم کمتر جاه طلبانه شروع کند. با این حال، یک جنگ محدود می تواند جان بسیاری را بگیرد و مهار آن سخت باشد. ممکن است تحریمها سبکتر باشند، اما همچنان دردناک هستند. جدایی روسیه از غرب همچنان تسریع خواهد شد. علاوه بر این، اگر دولت کیف مستقل باقی بماند، تلاش خود را برای پیوستن به غرب دو چندان خواهد کرد. جنایت آقای پوتین در هشت سال گذشته به این معنی است که حتی روس زبانان در شرق اوکراین دیگر تمایلی به روابط نزدیک تر با مسکو ندارند.
هفته های آتی تعیین خواهند کرد که آقای پوتین چه تصمیمی خواهد گرفت. اروپا با چشماندازی مواجه است که امکان دارد روسیه جریان گاز را به آن متوقف کند. حتی در صورت عدم قطعی، انتظار میرفت که اروپا یک تریلیون دلار برای انرژی در سال 2022 هزینه کند، یعنی دو برابر سال 2019. جنگ بر قیمتهای دیگر کالاها نیز تأثیر خواهد گذاشت. قیمت نفت در حال حاضر افزایش یافته است. روسیه بزرگترین صادرکننده گندم در جهان است و اوکراین بعد از آن قرار دارد. روسیه منبع بزرگ فلزات است و در بازارهای فشرده امروزی حتی یک شوک کوچک می تواند قیمت کالاها را افزایش دهد.
تهاجم موفقیت آمیز به اوکراین همچنین یک سابقه سیاسی بی ثبات کننده ایجاد می کند. نظم جهانی مدتهاست که توسط این هنجار تقویت شده است که کشورها مرزهای کشورهای دیگر را با اعمال زور و استفاده از سلاح ترسیم نمیکنند. زمانی که عراق در سال 1990 کویت را تصرف کرد، یک ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا وارد عمل شد و عراق را از کویت بیرون کرد. آقای پوتین که یک زرادخانه هستهای در اختیار دارد، قبلاً به الحاق کریمه مبادرت کرده است. اگر او تکه بزرگ تری از اوکراین را تصاحب کند، به سختی می توان انتظار داشت ناگهان به این نتیجه برسد که زمان صلح با ناتو فرا رسیده است.
به احتمال زیاد، او با کمک استقرار نیروهای روسی در بلاروس که به تازگی رخ داده است، پیمان امنیت جمعی ناتو را که بر اساس آن حمله به یک عضو، حمله به همه است، بررسی خواهد کرد. در این شرایط، نه تنها پوتین از این فرصت برای بی ارزش قلمداد کردن تعهدات آمریکا در قبال اروپا بهره می برد، بلکه برای توجیه حکومت خشن خود در داخل به ایجاد یک دشمن شیطان صفت در خارج از کشور نیز تکیه می کند.
سایر متجاوزان بالقوه نیز احتمالاً شرایط را زیر نظر دارند. به این ترتیب، احتمال حمله چین به تایوان افزایش خواهد یافت. رژیمهای دیگر نیز به این نتیجه میرسند که در استفاده از خشونت بدون مجازات آزادتر هستند. به طور کلی، بر سر بیشتر مرزهای مورد مناقشه جهان مبارزه خواهد شد.
با این همه خطر، غرب باید به سه طریق به بحران فعلی پاسخ دهد: بازدارندگی، ادامه گفتگو و آماده شدن. برای بازدارندگی آقای پوتین، قدرتهای غربی بهویژه آلمان باید دست از ابهام بردارند، جبههای متحد تشکیل دهند و روشن کنند که مایلند بهای اعمال تحریمها علیه روسیه را بپردازند و همچنین از اوکراینیهایی که آماده مقاومت در برابر ارتش اشغالگر هستند، حمایت کنند. در همین حال، دیپلماتها باید به گفتوگو ادامه دهند، مثلاً در مورد کنترل تسلیحات به دنبال زمینههای مشترک باشند و برای مقابله با آقای پوتین و رسانههای در بندش که آزاد هستند هر طور میخواهند مسائل را مطرح کنند، فشار بیاورند. اروپا باید با روشن ساختن این موضوع که از طریق ذخیره سازی، تنوع و انرژی هسته ای وابستگی خود به گاز روسیه را کاهش می دهد، برای بحران بعدی آماده شود.
به ندرت تفاوت بین منافع یک کشور و منافع رهبرش تا این حد فاحش بوده است. روسیه از روابط بهتر، نزدیکتر و مسالمت آمیزتر با غرب سود خواهد برد. اگر آقای پوتین چنین رفتارهای زشتی نداشته باشد، این روابط در دسترس خواهد بود. فقط او از اختلاف سود می برد، زیرا می تواند به روس ها بگوید که در محاصره هستند و به یک مرد قوی برای دفاع از آنها نیاز است. اما حتی باهوش ترین مرد قوی هم می تواند محاسبات اشتباهی داشته باشد. حمله به اوکراین اگر به باتلاقی خونین تبدیل شود یا روس ها را فقیرتر، عصبانی تر و مشتاق تر به تغییر کند، در نهایت می تواند شکست آقای پوتین را به دنبال داشته باشد. پوتین به خاطر خودش هم که شده، باید به ادعای پیروزی از طریق تهدید خیالی روسیه در اوکراین بسنده و عقب نشینی کند.