arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۵۸۷۷۰
تاریخ انتشار: ۰۸ : ۲۱ - ۰۳ بهمن ۱۴۰۰
گزارشی خواندنی از مراسم عجیب و غریب بخت‌گشایی در ایرانِ دیروز؛

قسمت ۱؛ آش‌رشته‌پزان بخت باز کنی در اهوازِ قدیم

دختران اهواز برای بخت‌گشایی یا آش رشته می‌پزند یا آجیل مشکل‌گشا خریده خیرات می‌کنند... جوانانی که آرزو دارند زن ثروتمند بگیرند... اسم زن یا دختر را روی کاغذی نوشته با آب حمام می‌شویند و مقداری حنا در آن آب خمیر می‌کنند، سپس دوازده شمع در ظروف حنا در سه محل فوق‌الذکر روشن می‌کنند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ معمولا در پایان جشن‌های عروسی، عروس پشتش را به میهمانان می‌کند و در حالی که دختران دمِ بخت فامیل پشت سرش منتظر و هیجان‌زده ایستاده‌اند، دسته‌گلش را به سمت آنان پرت می‌کند. هر کدام دسته‌گل را گرفت بختش به زودی باز می‌شود و شوهر دل‌خواه نصیبش. ظاهرا در بیش‌تر نقاط جهان هم این باور وجود دارد و هم‌چنان با قدرت اجرا می‌شود. علاوه بر این، باورهای دیگری هم درباره‌ی بخت‌گشایی وجود دارد، همین گره زدن چمن در سیزده به در خودمان یکی‌اش. فارغ از مراسم دسته‌گل پرت‌کنی در عروسی و سبزه گره زدن، بیش‌تر باورهای بخت‌گشایی در فرهنگ‌ها و کشورهای مختلف از دعا، جادو جنبل و اجرای مراسم عجیب و غریب بهره می‌برند! با کمال تاسف و تاثر! در همین ایران خودمان هنوز که هنوز است بازار دعانویسان حسابی داغ است و بیش‌تر مراجعان هم التماس دعا دارند برای گرفتن دعای بخت‌گشایی، آیین‌های عجیب دیگر در این زمینه خدا را شکر تا حد زیادی از بین رفته...

اما هرچه در تاریخ ایران به عقب‌تر می‌رویم این بساط نابخردانه گشاده‌تر است. مثلا ناصرالدین‌شاه در خاطرات روزنوشتش به تاریخ سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۲۷۱ در این باره می‌نویسد: « امشب شب چهارشنبه آخر سال است. زن‌ها اعتقادی دارند به توپ مروارید و جمع می‌شوند آن‌جا_ما از پارسال می‌دانستیم. از درِ اندرون که پیاده شدیم، یکسر رفتیم دیوانخانه و باغ میدان. دیدیم بلی، زن خیلی زیادی پیر، جوان، دختر جمع شد‌ه‌اند و یکی یکی می‌آیند از دور توپ_ که از تفنگ نرده گذشته‌اند _ توپچی یکی صددینار می‌گیرد و زن‌ها را توی نرده می‌کند و زن‌ها می‌روند از زیر روپوشیِ توپ می‌گذرند و از آن طرف بیرون می‌آیند _ برای بخت یا سفیدبختی اعتقادی دارند. تماشا کردیم؛ به قدر دویست سیصد نفر زن‌ها رفته بودند و به قدر هفصد هشتصد زن دیگر نشسته بودند که بعد از این بروند. [...]»

و صادق هدایت نویسنده‌ای که یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌هایش جهل مردم سرزمینش بود، «توپ مراوری»ش را با طعن به همین مراسم مضحک آغاز می‌کند:

«اگر باورتان نمی‌شود بروید از آن‌هایی که دو سه خشتک از من و شما بیش‌تر جر داده‌اند بپرسید. گیرم که دوره‌ي برو بروی توپ‌مرواری را ندیده باشند، حتما از پیر و پاتال‌های خودشان شنیده‌اند. این دیگر چیزی نیست که من بخواهم از تو لنگم دربیاورم عالم و آدم می‌دانند که در زمان شاه شهیدش [ناصرالدین‌شاه] توپ مرواری توی میدان ارگ شق و رق روی قنداقه‌اش سوار بود. بِرّوبِرّ نگاه می‌کرد، بالای سرش دهل و نقاره می‌زدند. هر سال شب چهارشنبه سوری دورش غلغله‌ی شام می‌شد؛ تا چشم کار می‌کرد مخدرات یائسه، بیوه‌های نروک ور چرکیده، دخترهای تازه شاش کف‌کرده، ترشیده‌های حشری یا بالغ‌های دمِ بخت از دور و نزدیک هجوم می‌آوردند و دورِ این توپ طواف می‌کردند. به طوری که جا نبود سوزن بیندازی آن وقت آن‌هایی که بخت‌شان یاری می‌کرد، سوار لوله‌ی توپ می‌شدند، از زیرش در می‌رفتند یا این‌که دخیل به قنداقه و چرخش می‌بستند، یا اقلا یک جای تن‌شان را به آن می‌مالیدند. نخورد نداشت که تا سال دیگر به مرادشان می‌رسیدند؛ زن‌های ناامید امیدوار می‌شدند، ترشیده‌ها ترگل و ورگل می‌شدند، خانه بابا مانده‌ها به خانه‌ي شوهر می‌رفتند. زن‌های نروک هم دو سه تا بچه دوقلو از سر و کول‌شان بالا می‌رفت و بچه‌های‌شان هی بهانه می‌گرفتند که ننه جون من نون می‌خوام. قراول نگهبان توپ هم تا سال دیگر نانش توی روغن بود، دو تا چشم داشت دو تای دیگر هم قرض می‌کرد و توپ را می‌پایید که مبادا خاله شلخته‌ها بلندش بکنند و تا دنیاست آن را وسیله‌ی بخت‌گشایی خودشان قرار دهند...»

باز جلوتر بیاییم، در همین ۵۹ سال پیش خبرنگار اطلاعات هفتگی کفش‌هایش را ورکشید و افتاد دنبال این‌که بفهمد مردم شهرهای مختلف برای این‌که بخت‌شان باز شود چه رسومی دارند. نتیجه‌ی کند و کاوش جالب و البته بسیار قابل تامل بود. او توانست اطلاعاتی از رسوم عجیب و غریب مربوط به بخت‌گشایی شهرهای اهواز، آمل، بروجرد، همدان، یزد، شیراز و اصفهان به دست آورد که البته در بین آن‌ها نه‌تنها بخت‌گشایی برای دختران که برای پسران هم تک و توک به چشم می‌خورد و نیز برای نازایی و باقی مسائل زندگی.... برخی رسوم چند کارکرده بودند و همه‌ی این‌ مسائل را با هم حل می‌کردند! در ادامه بخش نخست مشروح این گزارش خواندنی را که در اطلاعات هفتگی به تاریخ 5 بهمن 1341 منتشر شد می‌خوانید:

 

اهواز: آش رشته، آجیل مشکل‌گشا و حنای خمیرشده

دختران اهواز برای بخت‌گشایی یا آش رشته می‌پزند یا آجیل مشکل‌گشا خریده خیرات می‌کنند [...] دختر اهوازی برای پیدا کردن شوهر آش رشته می‌پزد و برای در و همسایه می‌فرستد. وقتی شوهر پیدا کرد هر سال در همان روز مراسم «آش‌رشته‌پزان» را تجدید می‌کند. برخی می‌گویند حتی ورثه‌ی او هم باید در همان روز این آش رشته را بپزند.

بعضی از دختران خانه‌مانده‌ی اهوازی باید دوازده هفته پشت سر هم، زنان نازا باید هجده هفته و زنانی که با شوهر خود اختلافات مختلفی دارند باید بیست‌ویک هفته پشت سر هم، آجیل مشکل‌گشا بخرند تا گره‌ی بخت آن‌ها گشوده شود.

هم‌چنین دختران اهواز حنای خمیرشده را در سه ظرف مسی می‌ریزند و در هر یک چند شمع می‌گذارند، به سه محل متبرک می‌برند. این سه محل عبارت‌اند از زیارتگاه علی بن مه‌زیار، سقاخانه‌ی منحصربه‌فرد شهر و عباسیه. به این ترتیب بخت آن‌ها گشوده می‌شود.

جوانانی که آرزو دارند زن ثروتمند بگیرند یا دختر معینی طرف توجه آن‌هاست اسم زن یا دختر را روی کاغذی نوشته با آب حمام می‌شویند و مقداری حنا در آن آب خمیر می‌کنند، سپس دوازده شمع در ظروف حنا در سه محل فوق‌الذکر روشن می‌کنند.

جوانان عاشق‌پیشه باید موی معشوقه را یافته در کهنه‌ای بپیچند و شب یک‌شنبه یا چهارشنبه در محوطه‌ی یکی از این سه محل دفن کنند. به این ترتیب آن‌ها به معشوقه می‌رسند.

و اما زنان نازا برای بخت‌گشایی و صاحب فرزند شدن باید یک قفل را با پشم شتر به شکم خود بسته پس از شش ماه قفل را باز کنند و آن را به در بزنند و پس از آن‌که صاحب فرزند شدند هم‌وزن آن قفل پول نقره به فقرا بدهند.

ادامه دارد...

نظرات بینندگان