پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
امروز صبح آقای شیخ موسی خویی که از دموکراتها و نمایندهی خوی در مجلس ملی است، با همراهی آقای حسن قاضی منزل ما تشریف آوردند. قریب دو ساعت صحبت نمودیم. از اهل ماراکان از دهات ماکو است که تا خوی شش فرسخ فاصله دارد. آدم خوب و معقول به نظر میآید. با ابوالقاسم برادر من که رئیس عدلیهی خوی است، ارتباط دارد. وکلای مجلس ملی بعد از تصویب چند قانون بنا شده است که به محل خودشان برگردند، و در وقت لزوم احضار بشوند. آقا شیخ موسی خیال دارد زمستان را در تبریز اقامت بکند.
[...] اعدام چند نفر که دیروز به دار آویخته شدند، خیلی اثر کرده است. مردم در اطراف آن صحبت میکنند. آقای فروغ به شوخی گفت که دیشب تبریز امنترین شبهای خود را به سر برده است. روزنامهی «آذربایجان» در شمارهی امروز خود نامهای اعدامشدگان را درج نموده بود. ترجمهی خبر: «دیروز عصر ساعت چهار به حکم محکمهی صحرایی رحیم دباغی و اصلان فرید بیرنگ یوسف اوغلی، به دار آویخته شدند و کاظم خوشباور مشهور به کاظم شکمپاره و عزیز یوسف اوغلی تیرباران شدند. تفصیل در شمارهی آتیه درج خواهد شد.»
در میان این کشتهشدگان من فقط دلم به قارنی یرتیخ کاظم میسوزد. در صورتی که هیچ صورتش را هم ندیده بودم؛ اما خیال میکنم که بیچاره غافلگیر شده است، و خیال نمیکرده است که چاقوکشی و الواطی اینجور جدی تلقی بشود. تا حال اینجور اشخاص یا اصلا تعقیب نمیشدند یا با حبس مختصری از اشکالات بیرون میآمدند. شنیدم وقتی که از جلوی ادارهی شهربانی کاظم را میبردند برای اعدام، فریاد کشیده است: «زنده باد پیشهوری»! ولی فایده نبخشیده است. معلوم میشود که اول عقلش نمیرسید که شوخی اعدام هم هست و توطین نفس ننموده بود. خداوند از تقصیراتش بگذرد.
منبع: آیتالله میرزا عبدالله مجتهدی، «بحران آذربایجان (سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۵)»، به کوشش رسول جعفریان، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ نخست، تابستان ۱۳۸۱، صص ۵۶ و ۵۷.