arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۷۹۹۷
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۲۱ - ۲۵ شهريور ۱۴۰۰
روزنامه‌گردی در انتخاب؛

قسمت ۵/ ۱۷۰۰ سال مالکیت ایران در بحرین

در سال ۱۲۳۷ (۱۸۳۲ م) در زمانی که حسینعلی‌میرزا فرمانفرما از جانب فتحعلی‌شاه حکم‌رانی فارس داشت در تاریخ ۱۲ ذی‌حجه‌ی آن سال (۳۰ اوت ۱۸۲۲) عهدنامه‌ای در میان حکم‌ران فارس و کاپیتن ویلیام پروس کمیسر مخصوص دولت انگلستان در خلیج‌فارس منعقد گشت که به موجب آن دولت انگلیس حقوق فرمانفرمایی ایران را بر جزایر بحرین شناخته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ مولف خلیج‌فارس گوید (ص ۲۶۴): در سال ۱۲۲۲ (۱۸۰۸ م) پادشاه مسقط بحرین را گرفت لیکن به زودی عرب‌های عتوبی با یاری وهابیان وی را از آن‌جا بیرون کردند.

مولف مفاتیح‌الادب گوید (ص ۸): در سال ۱۲۲۴ مسعود بن عبدالعزیز (امام نجد) قطر و بحرین را گرفت و سلمان بن احمد و عبدالله و خلیفه پسر مبارک و سلمان پسر رقیه و سید یوسف بن سید سلمان ماسو را به ریاض به دارالاماره‌ی خود به اسارت برد و پس از یک سال ایشان را به جز سلمان و عبدالله رها کرد و به وطن بازگرداند.

هم مولف مزبور می‌نویسد (ص ۲۶۴): در سال ۱۲۲۵ (۱۸۱۰) عتوبی‌ها وهابیان را از بحرین بیرون کردند و شش سال بعد سلطان مسقط را که بار دیگر به خاک ایشان تاخته بود شکست دادند و از آن‌گاه تاکنون این خاندان بر بحرین استیلا دارند ولی گاهی به نوبه نسبت به حکومت مسقط و وهابیان و دولت عثمانی و ایران تمکین اظهار کرده‌اند و در طول این مدت دولت انگلستان جنبه‌ی بی‌طرفی را نسبت به بحرین رها نمی‌کرد و به هیچ وجه در نزاع‌های این رقیبان دخالت نداشت.

لرد کرزن می‌نویسد (ص۴۵۷) که: دولت مسقط بحرین را متصرف شد و تا یک سال در ۱۲۱۶ (۱۸۰۱ م) بر آن‌جا مستولی بود وهابیان هم تا سال ۱۲۲۵ (۱۸۱۰ م) مدت نه سال در آن دیار حکومت کرده‌اند اما از سال ۱۲۲۵ به بعد عتوبی‌ها در آن جزایر بیش‌تر از دیگران قوی بوده‌اند و کسانی که حکومت داشته‌اند از این طایفه بوده‌اند هرچند که کمیِ استطاعتِ نظامی و اسبابِ کار، ایشان را همواره مغلوب همسایگان قوی‌تر کرده و ناچار شده‌اند گاهی به حکام نجد و عمان خراجی بپردازند.

روابط ایشان با بیگانگان هم در تغییر بود چنان‌که معروف است زمانی بیرق ایران و انگلستان و ترکیه را با هم در بحرین برافراشته بودند.

مولف مفاتیح‌الادب (ص ۸) می‌نویسد: در سال ۱۲۲۶ عبدالرحمن پسر خلیفه نوه‌ی راشد و خلیفه پسر سلمان نوه‌ی احمد، اهالی قطر و بحرین را به امارت خود خواندند و از ایشان بیعت گرفتند و نواب سعود را از جزایر بحرین بیرون کردند چون خبر به سعود رسید در حال به دل‌جویی سلمان و عبدالله پرداخت و ایشان را از زندان بیرون آورد و خلعت و انعام داد و از ایشان عهد گرفت که بحرین و قطر را از وجود مخالفین او پاک کنند و کسی را به این‌جا سوار از سوی خود با ایشان روانه کرد و چون ایشان به قطیف رسیدند اسب و اسلحه مامور سعود و سواران او را گرفتند و آن‌ها را به سرشکستگی تمام بازگرداندند.

در همین اوان دزدان دریایی در آن حدود به نهب و غارت پرداخته‌اند و مولف خلیج‌فارس می‌نویسد (ص ۲۰۶): امرای خلیج‌فارس با دزدان هم‌دست شدند چنان‌که شیخ جزیره‌ی خارک با دزدان راس‌الخیمه عهدنامه‌ی دوستی و هم‌دستی بست و حکم‌ران بحرین نیز آشکار گفت که از آن بعد با ایشان یاور خواهد بود.

همان مولف گوید (ص ۲۴۶): نخستین بار که دولت انگلستان با حکومت جدید‌التاسیس بحرین رابطه به هم زد در سال ۱۲۳۶ (۱۸۲۰ م) بود و در این زمان دولت انگلیس مشغول جلوگیری از دزدان دریایی بود. مشایخ بحرین در معاهده‌ی صلح عمومی که در سال ۱۲۳۶ با مشایخ عمان بسته شد شرکت کردند ولی در امضای معاهده‌ی بحری سال ۱۲۵۱ (۱۸۳۵ م) شرکت نکردند. در موقع اشغال نواحی لحسا از جانب قشون مصر شیخ بحرین با وجود اعتراضات پی‌درپی انگلستان خود را به ایشان متمایل کرد و تا سال ۱۲۵۶ (۱۸۴۰ م) که وهابیان بار دیگر بحرین را گرفتند در تحت نفوذ ایشان باقی بود.

لرد کرزن می‌نویسد (ص ۴۵۸ – ج ۲): از زمانی که شیخ سلیمان بن احمد عهدنامه‌ی سال ۱۲۳۶ (۱۸۲۰ ) را که برای آرام کردن خلیج‌فارس بسته شده بود امضا کرد و پس از آن از زمانی که نواده‌ی او عهدنامه‌ی دیگری با شرکت شرقی هندوستان در ۱۲۶۴ (۱۸۴۷ م) در باب منع برده‌فروشی منعقد ساخت دولت انگلیس دیگر حاضر نشد دعاوی دول دیگر را در بحرین مورد تامل و قبول قرار دهد هرچند که باز دول ایران و عثمانی و حتی دولت مصر این دعوی را مکرر کرده‌اند.

مولف مفاتیح‌الادب گوید (ص ۹): در سال ۱۲۳۸ سلمان درگذشت و هفت پسر از او ماند: خلیفه و احمد و محمد و محمود و عبدالوهاب و دو پسر شیرخوار.

کرزن می‌نویسد (ص ۲۳۲ – ج ۲): شیخ عبدالرسول نواده‌ی شیخ نصر حاکم بوشهر ضعف نفس بسیار داشت و فتحعلی‌شاه در زمانی که تازه به بسط قوت خویش شروع کرده بود مجال یافت بر او مسلط شود و با آن‌که با او به قرآن قسم یاد کرده بودند او را گرفتند و به شیراز بردند و حکم کشتن وی صادر شد ولی او به هر وسیله‌‌ای بود خود را نجات داد و چند سال بعد دوباره به بوشهر آمد و از سال ۱۲۳۲ (۱۸۱۶ م) تا سال ۱۲۴۶ (۱۸۳۰) پیوسته یا با برادرش محمد و یا با حکم‌ران شیراز که از جانب دربار ایران بود زد و خورد می‌کرد. سیاحی که در سال ۱۲۴۶ (۱۸۳۰) در زمانی که سر استانوس مقیم بوشهر بوده وضع آن دیار را شرح می‌دهد گوید: اوضاع چنان پریشان بود که شیخ مزبور توپ‌های متعدد در مقابل عمارت نماینده‌ی حکومت انگلیس در خلیج‌فارس قرار داد و مامورین انگلیسی هم آن بنا را با اثاثیه‌ی خانه و تخته و چلیک‌های شراب و صندوق‌ها سنگربندی کردند و در سال ۱۲۴۸ (۱۸۳۲) شیخ مزبور در قلعه‌ی برازجان کشته شد.

در سال ۱۲۳۷ (۱۸۳۲ م) در زمانی که حسینعلی‌میرزا فرمانفرما از جانب فتحعلی‌شاه حکم‌رانی فارس داشت در تاریخ ۱۲ ذی‌حجه‌ی آن سال (۳۰ اوت ۱۸۲۲) عهدنامه‌ای در میان حکم‌ران فارس و کاپیتن ویلیام پروس کمیسر مخصوص دولت انگلستان در خلیج‌فارس منعقد گشت که به موجب آن دولت انگلیس حقوق فرمانفرمایی ایران را بر جزایر بحرین شناخته است.

مولف مفاتیح‌الادب گوید (ص ۱۰): در سال ۱۲۴۳ احمد پسر سلیمان که پس از پدر با مشارکت برادران حکومت می‌کرد و مردی متعدی بود درگذشت و خلیفه‌ی برادر وی به تنهایی به حکومت پرداخت و در این موقع عبدالله بر برادرزاده‌ی خود خروج کرد ولی کاری از پیش نبرد.

منبع: اطلاعات، دوشنبه ۷ شهریور ۱۳۱۱.

نظرات بینندگان