arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۷۰۰۶
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۲۱ - ۱۹ شهريور ۱۴۰۰
محمدعلی فروغی و تبار وی به قلم خودش؛

قسمت ۶/ اعتمادالسلطنه مایه‌ی علمی نداشت به این سبب وقتی پدرم را شناخت به او چسبید

محمدحسن‌خان پسر حاجی علی‌خان اعتمادالسلطنه... مایه‌ی علمی نداشت و مخصوصا از سواد عربی و فارسی و شعر و ادب بی‌بهره و بنابراین از اجرای منظور خویش عاجز بود، به این سبب همین که پدرم را شناخت به او چسبید و تا زنده بود یعنی مدت بیست‌وچهار سال او را رها ننمود... صنیع‌الدوله یعنی اعتمادالسلطنه‌ی دوم معتقد بود که به وجود اهل فضل و ادب محتاج است و با این‌که پدرم به مصاحبت او خوش نبود دست از او برنمی‌داشت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ محمدحسن‌خان پسر حاجی علی‌خان اعتمادالسلطنه... مایه‌ی علمی نداشت و مخصوصا از سواد عربی و فارسی و شعر و ادب بی‌بهره و بنابراین از اجرای منظور خویش عاجز بود، به این سبب همین که پدرم را شناخت به او چسبید و تا زنده بود یعنی مدت بیست‌وچهار سال او را رها ننمود... صنیع‌الدوله یعنی اعتمادالسلطنه‌ی دوم معتقد بود که به وجود اهل فضل و ادب محتاج است و با این‌که پدرم به مصاحبت او خوش نبود دست از او برنمی‌داشت.

 

در آن دوره ذوق عرفان و عوالم درویشی در مردم ایران هنوز زیاد بود و کسانی که با پدرم معاشر می‌شدند غالبا به او می‌گرویدند و می‌خواستند روابط مریدی و مرادی اختیار کنند. او زیر بار نمی‌رفت. به علاوه به سبب آشنایی به علوم جدید و مقتضیات زندگانی عصر و مخصوصا به واسطه‌ی این‌که اکثر مدعیان عرفان را اهل تزویر و خودپرستی دیده بود از آن عوالم دل‌سرد شد [...]

دوره‌ی جهانگردی پدرم در سال ۱۲۸۹ قمری به پایان رسید و در پای‌تخت مقیم شد. پیش از آن نیز یکی دو سفر به طهران آمده، اما توقف طولانی نکرده بود. این دفعه در طهران گرفتار محمدحسن‌خان صنیع‌الدوله شد و در مرحله‌ای تازه از زندگانی وارد گردید.

محمدحسن‌خان پسر حاجی علی‌خان اعتمادالسلطنه بود که قتل میرزا تقی‌خان امیرنظام در کاشان به مباشرت او صورت گرفت. در طفولیت و جوانی محمدحسن‌خان به فرنگ رفته مختصر معلوماتی پیدا کرد و زبان فرانسه آموخت و به این مناسبت خود را اهل علم قلمداد می‌نمود و می‌خواست از این راه حیثیت پیدا کند، مولف و مصنف باشد و به امارت و وزرات برسد. اما مایه‌ی علمی نداشت و مخصوصا از سواد عربی و فارسی و شعر و ادب بی‌بهره و بنابراین از اجرای منظور خویش عاجز بود. به این سبب همین که پدرم را شناخت به او چسبید و تا زنده بود یعنی مدت بیست‌وچهار سال او را رها ننمود.

محمدحسن‌خان صنیع‌الدوله که بعدها اعتمادالسلطنه لقب گرفت نه تنها بی‌سواد بود بلکه ذوق شعر هم نداشت و حتی از شعر متنفر بود. چون وقتی پدرش وزیر وظایف شد، و وظیفه‌ مقرری‌ای بود که آن زمان از طرف دولت به فضلا و شعرا و ادبا و اهل کمال که طرف توجه بودند پرداخته می‌شد، چنان‌که خواجه حافظ می‌فرماید:

وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

از آن‌جا که حاجی علی‌خان در نظر مردم فراش‌باشی و در واقع میرغضب‌باشی و مخصوصا به سبب مباشرت قتل امیرنظام از اشقیا محسوب بود، اهل وظیفه از وزارت وظایف او نگران شدند و پسران میرزای وصال شیرازی قصیده‌ی غرّایی در شکایت از این امر گفته به حضور ناصرالدین‌شاه فرستادند. مطلع آن قصیده این است:

شاه غضب کرده اهل فضل و ادب را/ میر وظایف نموده میرغضب را

این قصیده در مزاج شاه موثر شده، اداره‌ی وظایف را از حاجی علی‌خان گرفت و این امر باعث بغض او و پسرش نسبت به شعر و شعرا گردید. با این همه صنیع‌الدوله یعنی اعتمادالسلطنه‌ی دوم معتقد بود که به وجود اهل فضل و ادب محتاج است و با این‌که پدرم به مصاحبت او خوش نبود دست از او برنمی‌داشت.

ادامه دارد...

منبع: خاطرات محمدعلی فروغی به همراه یادداشت‌های روزانه از سال‌های ۱۲۹۳ تا ۱۳۲۰، به خواستاری ایرج افشار، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ سوم، ۱۳۹۸، صص ۱۸-۱۹ و ۲۰-۲۱، (رساله‌ در سرگذشت خود و پدر).

نظرات بینندگان