سرویس تاریخ «انتخاب»؛ ساعت یک و نیم بامداد یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ چند افسر گارد شاهنشاهی با کمک شماری سرباز مسلح، به سرپرستی سرهنگ نصیری، فرماندهی گارد شاهنشاهی، به منزل دکتر مصدق رفته و به بهانهی اینکه میخواهند نامهای به ایشان بدهند قصد اشغال خانه را داشتند، قبلا نیز این افراد در شمیران وزرای خارجه و راه و مهندس زیرکزاده را بازداشت کرده و قصد داشتند با در دست گرفتن مراکز حساس پایتخت یک کودتای نظامی علیه دولت انجام دهند ولی این توطئه قبل از حصول نتیجه فاش شد و در نتیجه علاوه بر آنکه دستگیرشدگان آزاد شدند عاملان توطئه و همچنین شماری دیگر که نسبت به آنها سوءظن میرفت تحت تعقیب ماموران شهربانی و فرمانداری نظامی درآمدند و تحقیقات دربارهی طرحکنندگان توطئه و مجریان آن آغاز شد. دولت هم صبح یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ ابلاغیهای دربارهی این کودتای نافرجام صادر کرد، یکی از گزارشها راجع به این کودتا توضیحات سرتیپ نصیری رئیس ستاد ارتش وقت است که ساعت ۹ صبح یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ طی مصاحبهای مطبوعاتی در دفترش دربارهی جزئیات ماجرا با خبرنگاران جراید سخن گفت. مشروح سخنان وی را به نقل از روزنامهی اطلاعات، مورخ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ در پی میخوانید:
بنده مطالبم را خیلی مختصر عرض میکنم چون دولت ضمن صدور یک اعلامیهی رسمی جریان حادثه را به اطلاع ملت خواهد رسانید و اینک اطلاعات مختصری که دارم خدمت آقایان عرض میکنم:
ساعت ده دیشب [شامگاه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۳۲] بود که بدون قصد قبلی و اراده از منزلم که در شمیران است تصمیم گرفتم به ستاد ارتش بیایم. در صد قدمی منزل خود در جادهی شمیران یک جیپ ارتش را دیدم که به طرف بالا میرفت این جیپ همان جیپی بود که برای دستگیری بنده فرستاده شده بود. افرادی که در جیپ سوار بودهاند پس از آنکه به منزل بنده میرسند چون بنده را در منزل نمیبینند آقایان مهندس زیرکزاده و مهندس حقشناس را که با بنده هممنزل هستند دستگیر میکنند و گماشتهی منزل را هم به سختی کتک میزنند و مقداری از اوراق و نوشتههای موجود در منزل را هم همراه میبرند.
مقارن ساعت ده و ربع شب بود که من به ستاد ارتش رسیدم و ساعت ۱۱ آقای سرتیپ کیانی معاون خود را برای سرکشی به باغشاه که پادگان گارد مستقل شاهنشاهی در آنجاست فرستادم، سرتیپ کیانی به محض اینکه وارد باغشاه میشود از طرف سرهنگ نصیری دستگیر میگردد.
چون مراجعت سرتیپ کیانی به ستاد ارتش به تاخیر افتاد بنده حدس زدم که باید اتفاقی افتاده باشد لذا با تلفن به سرهنگ ممتاز فرماندهی تیپ دوم کوهستانی که دیشب در کلانتری یک ماموریت داشت و سرهنگ شاهرخ فرماندهی تیپ زرهی دستور دادم که با نفرات خود به باغشاه برود و سرهنگ ممتاز هنگامی که از خیابان حشمتالدوله به باغشاه میرفته است با سرهنگ نصیری که به طرف منزل آقای نخستوزیر میرفته برخورد میکند و چون نفرات و تجهیزات سرهنگ ممتاز بیشتر بوده است موفق به تسلیم نمودن و خلعسلاح سرهنگ نصیری و افراد او میشود و او را دستگیر کرده به ستاد ارتش میآورد.
سرهنگ نصیری در ستاد ارتش پس از بازجویی مختصری به زندان دژبان منتقل گردید و چهار کامیون سربازان گارد هم که همراه سرهنگ نصیری بودهاند طبق دستور به سعدآباد منتقل و به وسیلهی واحدهای پادگان مرکز خلع اسلحه شدند و به آنها ابلاغ گردید چون فرماندهی آنها، سرهنگ نصیری، عمل خائنانهای انجام داده است این عمل دربارهی آنها صورت گرفته است.
آنها بلافاصله اسلحهی خود را تحویل سربازان پادگان مرکز دادند و اکنون نگهبانی کاخهای سلطنتی به عهدهی افراد پادگان مرکز و افراد گارد مرکز میباشد.
البته این اطلاعاتی که بنده به آقایان دادم مختصری از جریان دیشب بود و اما خیلی نکات جالب توجه در این جریان هست که از جلمه همان خروج بدون قصد بنده از منزلم در ساعت ده دیشب میباشد، چون اگر از منزل خارج نمیشدم و افراد سرهنگ نصیری موفق به دستگیری من میشدند احتمال زیاد میرفت که در کار خود موفق شوند.
آقای نخستوزیر قبلا اطلاعاتی از اینکه ممکن است عدهای از افسران کودتا نمایند به وسیلهی مامورین مخصوص کسب کرده بودند.
ساعت پنج بعدازظهر دیروز [شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۳۲] که بنده خدمت ایشان بودم اجمالی از موضوع را ببنده فرمودند و روی همین اطلاعات ما تقریبا آماده برای جلوگیری و خنثی نمودن اقدامات کودتاچیان بودیم. سابقا هم چندین مرتبه پیشبینی این عمل شده بود ولی معلوم نیست که به چه جهاتی اقدام نکردند.
سرهنگ دوم آزموده هنگام شب در حال قطع تلفنهای ناحیهی بازار دستگیر گردیده و در ایستگاه رادیو هم هیچ نوع زد و خوردی روی نداده. البته توطئهکنندگان نقشهی این کار را هم داشتند ولی نتوانستند عمل کنند.
راجع به دستگیری دکتر فاطمی وزیر امور خارجه، چون منزل ایشان در یکی از ویلاهای سعدآباد و در مسیر حرکت کودتاچیان بوده، هنگامی که عدهای از افراد آقایان زیرکزاده و حقشناس را دستگیر نموده و به سعدآباد میبردهاند سر راه خود آقای دکتر فاطمی را نیز دستگیر میکنند.
تحریک از جای دیگر بوده است و اینک سعی ما این است که مرکز این تحریک را کشف کنیم.
من خیال میکردم به محضی که به مقابل خانهی نخستوزیر میرسم وضع را بر وفق مراد خواهم دید ولی موقعی که به آنجا رسیدم دیدم وضع به صورت دیگری درآمده است و ناچار کاغذی از جیب خود بیرون آوردم تا به بهانهی آن لااقل چند دقیقه محافظین منزل نخستوزیر را معطل کنم و سپس موقعی که سرهنگ خسروپناه با افراد خود برسد حمله را آغاز کنیم ولی قبل از اینکه این نقشه اجرا شود دستگیر شدم.