سرویس تاریخ «انتخاب»؛ طوفان در سال سوم شماره سیوهفتم مورخ یکشنبه ۱۶ ربیعالاول ۱۳۴۲ برابر آذر ماه ۱۳۰۲ مجددا به علت نشر مقالهای (که عین مقاله ذیلا درج میشود) تحت عنوان «امنیت چیست» و چرا مدیر روزنامه «اقدام» (آقای عباس خلیلی) را بدون مجوز قانونی به بینالنهرین تبعید و روزنامهاش توقیف گردیده است، مجددا توقیف شد.
امنیت چیست؟ [۱]
قانون اساسی، اصل نهم: «افراد ملت از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرض هستند و معترض احدی نمیتوان شد، مگر به حکم و ترتیبی که قوانین مملکت معین مینماید.»
اصل دهم: «غیر از مواقع ارتکاب جنحه و جنایات و تقصیرات عمده هیچ کس را فورا نمیتوان دستگیر نمود، مگر به موجب حکم کتبی رئیس محکمه عدلیه و در آن صورت نیز باید گناه مقصر فورا یا منتهی در ظرف ۲۴ ساعت به او اعلام و اشعار شود.»
این است معنی امنیت در مملکت مشروطه!
هرچه میگویید بگویید، هرچه میشود بشود!
امنیت تنها قلع و قمع قطاعالطریق و دزدهای گردنه نیست!
امنیت فقط منکوب کردن راهزنان کوه و بیابان و قطع ریشه شرارت اشرار و دزدان نیست!
امنیت به جلوگیری از فتنه غارتگران قوافل و تعدیات آنها تمام نمیشود.
امنیت این است که افراد مردم عموما بدون استثناء از هر نوع تعرض و خلاف مصون باشند.
امنیت یعنی اهالی یک شهر اطمینان داشته باشند، شب که در خانه استراحت میکنند، علیالصباح در عدلیه [۲] بدون جهت کتک نخورده یا به بینالنهرین تبعید نشوند.
وقتی که پروگرام دولت جدید منتشر گردید، روزنامه طوفان که نظریات و معتقدات خود را در ایجاد حکومت قدرت بسط داده بود، متعهد گردید که بر طبق اصول و قوانین مملکتی قدم به قدم ناظر اعمال حکومت حاضر بوده و خوب یا بد رفتار ایشان را حسبالوظیفه منعکس نماید.
وقتی که تصویبنامه هیأت دولت مبنی بر رسیدگی به شکایات و عرایض اهالی توزیع و قرائت شد، ما گفتیم که برای رسیدگی به تظلمات و دعاوی مردم این طریق عملی نبوده و گذشته از اینکه موجب اهانت مطبوعات است، روسای نظمیه جرأت تصدیق هویت عارض و متشکی را نمینماید.
ما همان روز پیشبینی میکردیم که شیخ پیری که در عدلیه به واسطه ضعف قوه باصره نتوانسته بود مقدم رئیس را تجلیل کند، به این واسطه مورد ضرب و شتم واقع شده بود، اگر برای نظم از این بیقانونی از کمیسری محل تصدیق هویت بخواهد، اولیای نظمیه جسارت تصدیق هویت او را نخواهند داشت؟
هنگامی که جمله اجرای قانون در تلو بیانیه رئیس دولت به رخ مردم کشیده شد، ما برای اینکه خواب ندیده را تعبیر نکرده باشیم، خاطرنشان کردیم که باید حقیقت مقصود از نمایش این جمله فریبنده آشکار شود. یعنی تفسیر شود که اجرای قانون توسعه قدرت و اراده فردی است یا حقیقتا اجرای قوانین اساسی و مدنی!! زیرا اراده فردی را با قانون مملکتی نمیتوان سنجید و اهالی با هر یک از این دو منظور تکلیف و مشی خود را جداگانه متوجه میشوند، مثلا روزنامهنویس مملکت مشروطه با حکومت کیف مایشائی میدانست که باید قلم را شکسته و تا روزگار بهتری تماشاچی باشد، اما با اجرای قانون اتخاذ این رویه قابل قبول و مستحسن نبود و ما در این صورت ناگزیر هستیم که تخلفات قانونی را به رئیس دولت تذکر داده و برای تشریح حقایق خوب باید اعمال حکومت را انتقاد نمایی.
امروز ما موظف هستیم که سردار سپه را یادآوری کنیم که: گذشته از اینکه دنیای ما نادر و ناپلئون نمیپروراند، اگر میخواهید در ردیف جهانگیران مالکالرقاب نام شما ثبت شود، باید لااقل از رویه و طریقه ایشان پیروی نمایید. به عبارت اخری در تحت کلمه «اجرای قانون» با اراده فردی حکومت نکنید! اقلا تصمیمات شخصی را با قوانین جاریه منطبق نموده و برای عملیات خود موضوع و محلی بتراشید!
به علاوه هنگامی که شما در زمان وزارت جنگ مطلقا به دست خود بعضی را تنبیه میکردید، شئون و حیثیت شما با آبروی مملکت مواجه نبود، ولی امروز شما رئیس دولت و حافظ حیثیت ایران هستید!
کتک زدن و تبعید یک مدیر روزنامه بدون هیچ محاکمه و بر خلاف قانون به شئون مملکت لطمه میزند و ما به نام ایران نمیتوانیم این تندرویها را تحمل کنیم.
تصدیق کنید که دنیا منحصر به ایران و حکومت فقط در این مملکت نیست؟ آنهایی که مقیاس ترقیات و رشد مملکت ایران را تماشا میکنند در مقابل این رفتارهای نامطبوع چه خواهند گفت؟!
امروز اگر سوال کنند شما که اجرای قانون را دیباچه پروگرام کابینه وجیه خود قرار دادهاید، به چه قانون شخصا فلانی را کتک زده یا مدیر یک روزنامه را تبعید میکنید، چه جواب خواهید داد؟
وزرای وجیه و سوسیالیست (منظور سلیمان میرزا میباشد) شما که مسئولیت مشترکه هیأت دولت را خوب به خاطر دارند، اینها که اجتماعی شدن را برای امروز میخواستند در مقابل خلاف قانونها چه میگویند؟
آیا نمیدانید که با شئون و حیثیت یک مملکت نمیشود بازی کرد؟
آیا نمیدانید که مقررات قانون را نمیتوان استهزاء نمود؟
شما اگر میخواستید با قدرت و اراده فردی حکومت کنید، بهتر بود که روز اول این مسئله را به عامه بگویید تا مردم مقیاس زندگانی خود را سنجیده و ما هم نوک خامه را شکسته و به کناری برویم!
شما اگر میخواهید با وجاهت سلیمان میرزا و قدرت خود، اینگونه اعمال را پردهپوشی کنید، ممکن نمیشود!
یا حکومت استبدادی یا اجرای قوانین مشروطه!؟
مخلوط کردن این دو اصل با یکدیگر رنگبردار و قابل مقایسه نیست! تصور نکنید که ما به مخاطرات اینگونه بیان حقایق متوجه نبوده و فیالواقع چنانکه میگویند به زندگانی خود ایمن هستیم!
نه، ما میدانیم که در قبال این صحبتها حبس، تبعید، ضرب و شتم و هر نوع مصیبتی مستور است، ولی ما معتقدیم که مغلوبیت به حق گواراتر از مظفریت و غلبه کردن به باطل میباشد.
پایان مقاله
معهذا باز فرخی دست از تعقیب افکار خود برنداشت، بلکه بر گستاخی و دلیریاش افزوده گشت.
مقالهای شدیداللحن (ذیلا مقاله درج میشود) بر علیه دولت وقت (کابینه سردار سپه بوده است) و تجاوزات غیرقانونیاش در روزنامه «طلیعه آئینه افکار» [۳] شخصا منتشر کرد که مندرجات همین مقاله موجبات تبعید و حبس وی را به کرمان و موسویزاده مدیر روزنامه پیکار را به یزد فراهم ساخت.
حکومت فشار [۴]
بر اعمال نامشروع و خلاف قانونهای صریح و روشن خود لباس قانون نپوشانید، زیرا که آن وقت ما و دیگران را به شما بحثی نیست!!
همین که از چندی قبل زمزمه حکومت قدرت بلند شد، ما یقین کردیم که برای آتیه این مردم بیهوش و حواس بدبختیهای تازهای آماده خواهد شد و امروز صریحا مشاهده میکنیم که رویه دولت نسبت به عقاید و افکار آزاد خطرناک گردیده است.
جراید مرکز کم و بیش به حکم فساد محیط و ترس از شلاق و چوب ناگزیر شده است که اقدامات و عملیات هیأت دولت را زشت یا زیبا تقدیس و تمجید نمایند.
اگر چه هوشمندان منورالفکر تهران به این عظمت جلال مصنوعی و به این تعارفات نابهنگام مستهزآنه پوزخند میزنند ولی آنهایی که دور از جراید مرکز و در محیط خارج از این خرابآباد زندگی میکنند، کسانی که از این شهر خاموشان رخت بربسته و در زوایای مطالعه و کنجکاوی نشستهاند و وقتی که روزنامههای تهران به دستشان رسیده و از صدر تا ذیل آنها را نظر میکنند جز تشکر از رفتار هیأت دولت و غیر از سپاسگزاری اولیای عدالتپرور! حکومت چیزی قابل مطالعه و دقت در آنها نمییابند و شاید در وهله اول حقیقتا تصور کنند که خطه ایران از پرتوی امنیت و امان رشک بهشت برین و درخور صد هزار آفرین گردیده.
خیال میکنند ایران و بالخصوص تهران در ظل توجهات عالیه حضرت اشرف و لیدرهای خطاکار اجتماعیون، حیات تازهای یافته، جان و مال مردم از هرگونه تعرض مصون و محفوظ میباشد.
گمان میکنند در نتیجه تدبیر و دانایی حضرت اشرف با معلومات والا! فرشته نجات بر آسمان ایران پر و بال گشوده و به یمن معدلت هیأت دولت، اهالی این کشور بر طبق قوانین جاریه در اعمال و رفتار خودمختار شدهاند.
غافل از اینکه اصول قانون اساسی و حقوق حقه ملی دستخوش و بازیچه حکومت خودسری شده و این فشار فوقالطاقه حکومت است که هیچکس یارای دم زدن و نفس کشیدن ندارد.
نمیدانند که مردم مرده تهران و ساکنین متحرک این قبرستان دست و پا بسته خود را تسلیم حکومت فشار نمودهاند.
نمیدانند که این تملقات و تعظیمهای چاکرانه پر آب و تاب از فرط بیچارگی و از راه ناتوانی است.
قبول کنید که اگر امروز در تهران یا اقصینقاط دنیا کسی نسبت به حکومت عقیده خلاف اظهار کند، جان و مال، شرافت و ناموس او مورد اعراض و غارت خواهد شد؟
آیا تهرانیهای غفلتزده آشکارا ندیدند که بر خلاف تمام قوانین عالم مدیر یک روزنامه را تبعید کرده و دیگری را به جرم اینکه به نام شرافت و عظمت مطبوعات از حقوق حقه او دفاع نمود روزنامهاش توقیف و ادارهاش را مهر و موم نمودند؟
این است حکومتی که ماده برجسته پروگرام خود را اجرای قانون قرار داده است!
این است رئیسالوزرایی که برای ساختن مجسمه او روسای قشونی به زور سرنیزه از مردم پول و جریمه اخذ میکنند!
این است حکومتی که میخواهد عظمت و افتخار ایران را برای خود یادگار بگذارد.
در همین حکومت است که شب قبل از انتشار یک روزنامه، یک گروهان آژان و نظامی به مطبعه ریخته و روزنامهای را که حتی یک کلمه به هیچیک از اولیای امور و یک جمله بر خلاف ننوشته است، مانع از انتشار میشوند.
آیا اگر وزارت معارف اجازه انتشار جریده نمیداد یا اینکه بالمره اصل بیستم قانون اساسی را پاره و پایمال میکردند، بهتر نبود تا اینکه اینطور خسارت به کار و نتیجه زحمت مردم وارد بیاورند؟!
در همین حکومت قانونی! است که انتخابات دوره پنجم را بر خلاف صریح قانون در کشور جریان داده و با نفوذ امرای لشگر در بسیاری از نقاط اغلب اراذل مردم را برای دوره جدید تقنینیه وکیل ملت کردهاند.
در همین کابینه است که متخلفین سستعنصر و حاشیهنشین به مسند وکالت و نمایندگی ملت مفتخر و سرافراز گردیدهاند!
اگر تصدیق نمیکنید یک محکمه قانونی با تفویض آزادی عقیده تشکیل بدهید تا ما به شما نشان بدهیم که عده متشکیان از انتخابات از صد هزار نفر متجاوز خواهد شد، ولی شما میخواهید صورتا راه را امن کنید، ولی امرای لشگر همه جا صندوق آرا را به جای عقیده مردم از اسامی حضرت اشرف یا جنایتکاران صمیمی مملو کنند!
ادامه دارد...
پینوشت:
۱- نقل از شماره ۳۷ سال سوم یکشنبه ۱۶ ربیعالثانی ۱۳۴۲ برابر سوم قوس (آذر) ۱۳۰۲.
۲- شهیدزاده نابینا بود در صحن دادگستری نشسته بود سردار سپه بر او گذشت برنخاست مورد ضرب و شتم سردار سپه قرار گرفته بود.
۳- روزنامه طلیعه آئینه افکار متعلق به مرحوم علیمحمدخان فخامالسلطان مستوفی بوده است، ولی امتیازنامه آن نزد مرحوم فرخی بوده و از دیرباز منتشر نمیشد، چنانکه پس از انتشار این مقاله هم دیگر منتشر نشد و حتی سبب حبس موقتی صاحبامتیاز گردید.
۴- نقل از: طلیعه آئینه افکار.
منبع: خواندنیها، شماره ۴۰، سال سیونهم، شنبه ۲ تیر ۱۳۵۸، صص ۴۹-۵۱.
در این موقع پروندهای سیاسی به نام اسائه ادب به مقام سلطنت... برایش تهیه کردند و او را به زندان شهربانی (توقیفگاه موقت، کریدور شماره یک، اتاق شماره ۱ و بعدا به اتاق شماره ۲۸) میبرند... فرخی در تمام محاکمات کاملا سکوت اختیار میکرد و در آخر هر جلسه محاکمه فقط این جمله را به زبان میراند: «قضاوت نهایی با ملت است»... یک روز در اتاق خود با صدای بلند... شروع به معرفی خود و صحبت کرد. در این اثنا عدهای به سر او ریخته و با کتک و لگد او را از حرف باز میداشتند، ولی فرخی به صحبت خود ادامه میداد در حالی که کشانکشان وی را میبردند به زندان قصر تا...۲۳ زندانی نمایند.