سرویس تاریخ «انتخاب»؛ به دنبال دستور ضبط کلیه سینماهای کشور و واگذاری آنها به بنیاد مستضعفان که روز شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۵۹، توسط علی قدوسی دادستان کل انقلاب صادر شد، دادگاههای انقلاب شروع به احضار هنرمندان شاخص سینما و تئاتر کردند. در این میان بسیاری از هنرمندان نامشان در مطبوعات به عنوان اشاعهدهنده فساد و فحشا منتشر شد و به دادگاه انقلاب احضار شدند. در اعتراض به این نحوه برخورد با جامعه هنرمندان جمشید مشایخی از ریاست اداره تئاتر و محمدعلی نجفی از سرپرستی مرکز سینمایی کشور استعفا دادند. علاوه بر استعفای این دو واکنش دیگرِ جامعه هنرمندان تشیکل جلسه اعضای سندیکای کارگردانان با حضور کارگردانانی، چون مسعود کیمیایی، بهمن فرمانآرا، عباس شباویز، عباس جوانمرد، علی حاتمی، حمید سمندریان، امیر قادری، محمدعلی نجفی، کرمرضایی و چند تن دیگر بود. در این جلسه کارگردانان اعتراض خود را به اقدام دادسرای انقلاب مبنی بر احضار پیدرپی هنرمندان اظهار داشتند و طی قطعنامهای خاطرنشان ساختند از این پس به احضاریه توجهی ننموده و در دادگاه انقلاب حضور نخواهند یافت.
متن قطعنامه به شرح زیر بود:
«پیرو اطلاعیههای دادستانی انقلاب در مورد فعالیتهای فعالین جامعه هنری کشور به این وسیله به اعضای سندیکای کارگردانان اعلام میشود جز این سندیکا در مورد فعالیتهای هنری، صلاحیت رسیدگی ندارد و سندیکا تنها مرجع ذیصلاح درباره مسائل مربوط میباشد.» (جوانان امروز، دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۵۹، شماره ۶۹۰، سال چهاردهم)
در این جلسه که با حضور جمعی از خبرنگاران تشکیل شده بود بهمن فرمانآرا، علی حاتمی و محمدعلی نجفی و... اعتراضهای خود را به این شیوه احضار هنرمندان مطرح کردند: (جوانان امروز، دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۵۹، شماره ۶۹۰، سال چهاردهم)
دستگاههایی که هیچ نوع صلاحیتی ندارند قیم ما شدهاند!
بهمن فرمانآرا: مدتهاست میگویند لیست ساواکیها را منتشر کنید، کسی گوش نمیکند، ولی ناگهان کتابی منتشر میشود و دولت میگوید، چون نمیخواستیم نام عدهای لکهدار شود و زندگیشان به خطر افتد از این کار خودداری نمودیم، ولی در مورد کسانی که یک عمر در کار فرهنگ تلاش کردند اعلام میکنند به نام فحشار مراجعه کنید و خیلی موارد دیگر.
نیکاراگوئه که پس از یک سال که از انقلابش میگذرد فیلمهایی روانه بازار نمود که موفق به اخذ جایزه گردید، ولی ما در این مدت چه کردیم، دستگاههایی که هیچ نوع صلاحیتی ندارند قیم ما شدهاند! حکمی صادر میشود که سینماها باید به دست یک مرکز مورد اعتماد سپرده شود چه کسی تشخیص میدهد دستگاه تازه که میخواهد سینماها را اداره کند. صاحب صلاحیت است.
ما منتظر نمیشویم هنر را به ما دیکته کنند
علی حاتمی: سینما باید دانشگاه بشود، ولی وقتی با دانشگاه چنین میشود تکلیف سینما روشن است. من نمیتوانم سینما را کنار بگذارم و آنها که نیستند از کار کنار نرفتهاند مگر میشود نفس کشیدن را کنار گذاشت.
اینجانب در جواب احضاریه دادگاه انقلاب که همسرم زری خوشکام را خواستهاند به فرموده اسلام که اجازه نداده زنی بدون اجازه شوهرش از خانه بیرون رود اشاره نموده و به حاکم شرع نوشتم: «اینجانب اجازه نمیدهم همسرم جهت احضاریه شما اقدام به خروج از خانه نماید و کلیه پیآمد این کار را به گردن گرفتهام»، ما منتظر نمیشویم هنر را به ما دیکته کنند چراکه هنر از خود هنر به وجود میآید وقتی کسی نمیتواند نقاشی کند به خط پناه میبرد، خود خط یک هنر اسلامی است.
عمل اینها اسلامی نیست
محمدعلی نجفی: عمل اینها اسلامی نیست چراکه در قرآن آمده نباید در افکار و رفتار دیگران تجسس کرد و اگر کسی گفت من مسلمان هستم باید پذیرفته شود. در مورد مصادره سینماها گفته شد مکان فحشا است، چنین حرفی تهمت و افترا میباشد بهخصوص اگر از طرف کسانی که خود را حامی اسلام میدانند زده شود.
جمشید مشایخی، رضا کرمرضایی و جعفر والی نیز در گفتگو با مجله «جوانان امروز» مورخ ۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ اعتراضهایشان را به گوش مسئولان وقت رساندند:
میگویند باید تعهد داد که دیگر چنین و چنان نکنی!
جمشید مشایخی: اوایل که هنرمندان را تحت عنوان اشاعهدهنده فساد به دادگاه خواستند با آقای صالحی معاون هنری وزارت فرهنگ و آموزش عالی ملاقات نمودم و گفتم: «اگر ممکن است لااقل از چاپ اسامی این افراد در روزنامهها خودداری کنید، چراکه هنوز اتهام هیچیک به ثبوت نرسیده و از طرفی این جماعت بچههایشان در مدرسه تحصیل میکنند و موجبات ناراحتیشان فراهم میآید.» به من قولی داده شد و چند وقتی هم خبری نبود لیکن یکباره این کار شروع شد و هر چند وقت یک بار اسم چهرهای به عنوان رواجدهنده فساد در روزنامهها آگهی شد. این عمل علاوه بر هتک حیثیت هنر و هنرمند موجب شد تا دوستان روحیه کار و فعالیت نداشته باشند من نمیدانم به چه علت دوباره شروع به احضار هنرمندان به این طریق نمودند، ولی یک نکته را میدانم و آن اینکه چنین عملی خلاف خواست امام و رئیسجمهور میباشد.
مگر امام نگفت: «جز آدمکشها، شکنجهگرها و آنها که بیتالمال را به غارت بردهاند، مورد عفو و بخشودگی میباشند»؟! آیا از هنرمندان کشور پس از پیروزی انقلاب عمل خلافی سر زده که مستوجب صدور چنین احکامی هستند، پس عفو امام چه شد؟ از طرفی مگر هنرمندان دارای صنف و سندیکا و اداره نیستند؟! مگر نمیشود ابتدا از طریق نامه و سندیکا آنها را خواست و چنانچه سرپیچی شد با آگهی در مطبوعات آن هم نه به عنوان اشاعهدهنده فساد، احضار نمایند و تحت محاکمه قرار دهند!
اخیرا آقای سیاوش [محمدرضا]شجریان را خواستهاند، وی بعد از پیروزی انقلاب قشنگترین سرودهای انقلابی را اجرا کرد که مرتبا از رادیو تلویزیون پخش میشود و قبل از پیروزی انقلاب هیچگاه کار مبتذل و فسادبرانگیز نداشته است.
آقای کرمرضایی تحصیلات خارج از کشور دارند، نمایشنامههای زیادی را ترجمه نموده است و سالها پیش هم به خاطر عدم اجرای برنامه در یک روز بهخصوص از اداره اخراج گردید.
اکثر هنرمندان مملکت در انقلاب شرکت داشتند، بهمن مفید در سنگر تیراندازی میکرد و بسیاری از همین چهرهها روزهای پردلهره و خطرناکی را در اجتماعات گذراندند.
از طرفی آیا صحیح است با چاپ اسم سرشناسی که گناهش ثابت نشده موجب انگشتنما شدن فرزندش در مدرسه گردند و عدهای بگویند پدرت آدم کثیفی بوده است؟!
دیگر اینکه اگر کسی به عنوان خطاکار هنری معرفی گردید کارشناسان هنر باید نظر بدهد.
مثلا اگر هنرپیشهای بخواهد نقش اشرف پهلوی را بازی کند باید چادر به سرش باشد و در حال عبادت و کارهای صواب نشان داده شود یا اینکه به صورت زنی جلف که دائم با جوانان محشور است و به بادهنوشی و استعمال مواد مخدر مشغول است ارائه گردد و اگر چنین ظاهر شد مفسد و فسادبرانگیز است؟ و بایستی به پای میز محاکمه کشیده شود؟ بدون شک اگر بخواهیم جز این را نشان دهیم واقعیت را تحریف کردهایم.
هنرمند در ارائه کار هنری باید آزاد باشد، میگویند باید تعهد داد که دیگر چنین و چنان نکنی، در این صورت هنر معنای خود را از دست میدهد و دست سازنده را از هر جهت در ارائه کارهای خوب میبندد.
چون از هر جهت خود را وامانده دیدم ناگزیر به استعفا گردیدم، چون اگر امروز نتوانم از شرف و حیثیت خود دفاع کنم چگونه میتوانم از مملکتم دفاع کنم.
هیچ جای دنیا سابقه ندارد تا جرم ثابت نشده این چنین آدم را بیآبرو کنند!
رضا کرمرضایی: به عنوان اعتراض، و طبق تصمیم سندیکای کارگردانان به دادگاه نرفتم چرا که اگر قصد اصلاحیه است بایستی نامه و اخطاریه بفرستند، نه اینکه پیشاپیش آبرو و حیثیتش را در مطبوعات لکهدار نمایند، به عقیده من اینها به جای آدمها، نامها را احضار میکنند، اگر واقعا قصد رسیدگی به کارهای گذشته است بایستی ابتدا تهیهکننده، سناریست، کارگردان و کسی که اجازه فیلمبرداری صادر نموده احضار شود و آنگاه نوبت هنرپیشه میرسد. از طرفی یک سناریو از وقتی که شروع به فیلمبرداری میشود تا پایان دچار تغییراتی میگردد و هنرپیشه قرارداد میبندد صد درصد دستورات کارگردان را رعایت نماید یا اینکه از بازی در فیلم خودداری نماید. دیگر این که چه کسی تشخیص میدهد فلان کار هنری صالح است و فلان عمل ناصالح.
روزی که وارد این کار شدم به من گفتند تو معلم اجتماعی و من هم با همین نیت بازیگری را شروع کردم، هیچ جای دنیا سابقه ندارد تا جرم ثابت نشده این چنین آدم را بیآبرو کنند!
من فکر میکنم کسی وجود ندارد که بگوید یک کار هنری منطبق با موازین اسلامی است یا خیر، ما اگر بخواهیم مضرات مشروبخواری را نشان دهیم باید یک نفر را در چنین حالی نشان بدهیم تا بعد هم عواقب آن را روی پرده بیاوریم، ولی در همین مرحله اول گفته میشود مشروبخواری در صحنه غیراسلامی است.
لوث نمودن هنر در بین است
جعفر والی: به عقیده من قصد لوث نمودن هنر در بین است چراکه هنر همیشه و در همه حال یک حرکت ضد ارتجاعی داشته، اگر در گذشته روحانینماهایی بودند که کارهای خلافی از آنها سر زده میشد آیا باید روحانیون مبارز را نادیده گرفت و به کلی جامعه روحانیت را کنار گذاشت؟! همین مسئله در مورد هنرمندان هم صادق میباشد و نمیتوان به یک باره کلیه هنرمندان کشور را با یک چوب راند.