سرویس تاریخ «انتخاب»؛ شامگاه چهارشنبه نهم اسفند ۱۳۵۷، مهندس مهدی بازرگان ۲۳ روز پس از نخستوزیری دولت موقت، طی پیامی تلویزیونی لب به شکوه گشود و از دو گروه کمیتههای انقلاب و تندروها گلایه کرد. ایشان جزئیات دخالت این گروهها در کار دولت را بیان کرد و در نهایت با مردم اتمام حجت نمود که چنانچه کارشکنیها در کار دولت پایان نیابد، استعفا خواهد کرد. بخشهایی از پیام مهندس بازرگان که فردای آن روز در روزنامه اطلاعات منتشر شد به این شرح بود:
ما زور و وسیله دیگر نداریم فقط صمیمیت و مهر داریم. بعد از سقوط رژیم، پلیس و ژاندارمری تقریبا متلاشی شدند غیر از نیروی هوایی که تا حدودی سر جایش ماند قسمتهای دیگر همه دچار آفتزدگی و گسیختگی فوقالعاده شدند؛ بنابراین زور اسلحه نظامی نداریم مقدار زیادی هم اسلحه دست مردم میباشد. مجلس هم نیست که قانون وضع کند و از ماها قانونا پشتیبانی کند. شاهنشاه را هم که خود از سرمان سایه شومش را برداشتیم؛ بنابراین چیزی نمانده و چیزی ندارم جز سایه و فضل خدا و نیز آیتالله و بعد یک مشت همکار دولت، لذا به علاقه و پشتیبانی شما احتیاج داریم.
البته محبت هست در قیافهها، در لبها و چشمها از بچه گرفته تا بزرگتر همه علاقه دارند و اطاعت میکنند. فقط تعدادی اقلیت و قلیلی هستند که کمجمعیت، ولی پرحرف و پرادعا و پرتوقع. البته آدمهای بدی نیستند و سوءنیت ندارند. اکثریت آنها خیلی هم حسننیت دارند و قصد خدمت و وجود پیدایششان روی ضرورت و فداکاری بوده خدمات ارزنده هم کردند، اما یادشان رفته، توجه ندارند که انقلاب و شرایط عوض شده مرحله حمله و تخریب و خشونت سرآمده و مرحله سازندگی مثبت و مدیریت الان هست.
در دو هفته اخیر که فعالیتها آغاز شده ۱۸ وزیر و در همین حدود سرپرست و مدیران و روسا برای ادارات مثل شرکت نفت و پتروشیمی یا قسمتهای دیگر تعیین گردیده است، اما باید بگویم که نگرانیهای گذشتهام وجود دارد و عدم انجام آن از طرف عدهای تکرار میشود. از قبیل توقعات زیاد که یکشبه ره صدساله بپیماییم. انتقادات فراوان به انتصابات و مراجعات و دعاوی تنظیم در مورد پرداختها و انتظاراتی که مردم دارند. ما ادعا نکردیم که همه دردها یکروزه مداوا میشود به هیچ وجه نمیگویم که سیستم گذشته نباید عوض شود یا نباید اصلاح شود نباید حتی زیر و رو شود، ایراد از آنجا شروع میشود که انتقادات روحیهکش باشد. خصمانه باشد ترمزکننده و فلجکننده و جلوگیری از کار باشد.
کارهایی که ما باید انجام دهیم یکی تصرف کردن دستگاهها و راه انداختن چرخها که خودش خیلی خیلی برنامه سنگینی است. دوم انجام اصلاحات، جابهجا کردنها، رفع فسادها و تعمیرات لازم که خودش بسیار سنگین است. سوم رفراندوم و چهارم تهیه و تدوین برای تجویز شدن و تصویب شدن اساسنامه و رسیدن جمهوری دموکراتیک اسلام و بعد انجام انتخابات و تحویل کارها به دولت انقلابی.
اما بعضیها با دستپاچگی کارهایی میکنند که جلوی دولت را میگیرد: یکی کمیتههای مختلف امام. دوم گروههای تندرو و افراطی. از این کمیتهها در تهران و شهرستانها زیاد است هیچکس هم حساب و کتاب آن را ندارد حتی خود امام هم. با اینکه به نام امام عمل میکنند و بسیاری در کاغذ مارکدار نخستوزیر عمل میکنند شناخته کسی نیستند و دستور هم نه از دولت و نه از امام نگرفتند.
گروه دیگری افرادی با افکار تند و به قولی انقلابی، ولی افراطی با این کیفیت که تمام خواستههایشان فورا پیاده و عمل شود.
اول کمیتهها را باید به چشم گذشته و چشم حال نگاه کرد؛ در گذشته وجودشان بسیار بجا و به مورد بود و نجاتبخش و حفاظتها کردند، ولی در حال حاضر دو کار انجام میدهند: کار خوب و بجا و کار بد و بیجا. کار بجا کمک به راهنمایی و رانندگی یا حفاظت از اماکن. اما کار بیجا عبارتاند از دستورالعملهای صادره. جلوی کارها را میگیرند دخالتهایی که در ادارات و موسسات میکنند که مخالف وظیفه و عمل دولت است یا مزاحمتهای فوقالعاده که ایجاد میکنند؛ که اگر ادامه داشته باشد دولت قادر به هیچ کاری نخواهد بود. به ادارات میروند میبینند اشخاصی را که ما فرستادیم میگیرند و بازداشت میکنند زندان میبرند به کمیته میبرند و بدتر از همه وحشتناکتر و خطرناکتتر حملههایی که به سفارتخانهها و اتباع بیگانه میکنند که آبروی مملکت، آبروی اسلام و انقلاب و امام و دولت را میبرند و زبان و دست ما را میبندند.
مثلا ۲۷ نفر که با هواپیما به مشهد رفته بودند به نام کمیته امام و به اتهام طلب از این افراد جلوی آنها را میگیرند که دولت تضمین میکند بدهی شرکت مورد نظر را بدهد. زیر بار نمیروند و ما افرادی را با پول به مشهد میفرستیم که آن عده مرخص شود. در پرواز از کمیته تهران به نام امام جلوی این پرواز را میگیرند. میدانید که افتضاح ننگینتر از این نمیشود و بیآبرویی بیش از این نمیشود. چگونه دولتی که از طرف رهبر تعیین شده است میتواند با این شرایط کار کند؟!
دسته دوم آنان هستند که افکار انقلابی تند دارند نظرایتشان از این قرار است: اسلحه را نباید زمین گذاشت علیرغم دستور و تاکیدی که امام فرمودند که معامله اسلحه حرام است. ارتش، چون ارتش امپریالیستی است باید تا آخرین نفر و تا آخرین اسلحه مضمحل شود. ادارات و موسسات و کارخانجات باید از طرف شوراها و از طریق مدیریت از پایین کار کنند. حالت انقلاب و جنگ و ستیز استقرار داشته باشد!
آنچه به طور خلاصه باید عرض کنم این است که اگر ارتش ما قبلا در اسارت استبداد و استعمار بوده است باید تا آخرین نطفهاش از بین برود، کدام یک از دستگاههای ما غیر از این بوده است. فرهنگیهای ما از وزیر فرهنگ تا دانشآموز مگر در رژهها راه نمیافتادند. یا در رستاخیز احسنت و تبلیغات نمیکردند. مگر رسانههای گروهی و مطبوعات غیر از این بود. چرا فقط ارتش؟! همانطور که امام فرمودند ارتش به ملت برگشتند. ارتش خیلی قوی بود و اگر میخواست میتوانست راحت ما را سرکوب کنند، ولی نخواستند و نکردند. چرا نکردند؟ برای اینکه در داخل آنها هم بین سربازان چه وظیفه و چه غیروظیفه و در کادرها هم از سرتیپ به پایین کسانی بودند که صمیمانه مثل سایر افراد مثل اساتید دانشگاهها به انقلاب پیوستند و جزء ملت شدند. مگر دفاع از سرحدات بدون ارتش میشود؟! ارتش خلق به این زودی آیا میتواند جای ارتش منظم را بگیرد؟! آیا ترتیب چنین کادری که با میلیاردها دلار تهیه شده به این آسانی میسر هست؟! آیا هیچ مملکتی در دنیا چه چپ و چه راست چه قدیم و چه جدید میتوانند بدون ارتش خودشان را حفظ کنند؟
اتفاقا اینکه میگویند باید با ارتش خلقی با امپریالیسم مبارزه کرد و این ارتش مال امپریالیسم است، اگر نیت سویی داشته باشد از یکی از این راهها میتواند عمل کند. یا به داخل کشور حمله مستقیم میکند که فعلا این را شرایط بینالمللی اجازه نمیدهد و یا رخنه و تسلط تسخیر دولت است که این اتهام و عقیده درباره این دولت ملی و دولتهایی که خواهند آمد صدق نمیکند، یا با ستون پنجم در داخل کشور است و یا با تضعیف روحیه در داخل و همکاری با کلیه عوامل و عناصر تحریککننده است که میخواهند این انقلاب را واژگون کرده و از بین ببرند و بدنام و بیاثر سازند و جلوی دولت و پیشرفت آن را بگیرندد؛ بنابراین اگر امپریالیست سوءنیت و نظری در مملکت داشته باشد فقط از این راههاست نه از راه ارتش، ارتشی که مثل قسمتهای دیگر باید پاکسازی شود و پاکسازی هم میشود که این کار خیلی مشکلی نیست، آن وقت میبینیم که روی همین طرز فکرها و افکار است که مثلا کمیتهای به نام امام در مهاباد پادگان مهاباد را که یک تیپ است خلعسلاح میکند و میدانی و وسیلهای میشود برای افکار و تحریکات تجزیهطلبی و جداییخواهی و رخنه خارجی، همن رفتارهای ناهنجاری که با سفارتخانهها و اتباع بیگانه کردند باعث شد که بهانه بسیار خوبی، بهانهای که ما هیچ جوابی برای آن نداشتیم به دست آنها بدهد. تمام دنیا این را قبول خواهد کرد که وقتی سفارتخانهای مورد حمله مسلحانه قرار میگیرد و بازداشت سفیر و دیگران به دنبال دارد و اتباع آن کشور توقیف و یا کشته شوند تمام قوانین بینالملی اجازه میدهد که آن دولت خودش وسایل دفاعی و اسلحه و نیرو پیاده کند. البته الحمدالله تا به حال نکردهاند.
از یک طرف همین که ما میگوییم میخواهیم فلان مقدار از فلان حقوق یا فلان پاداش عیدی کم کنیم جنجال و سر و صدا از همه طرف بیرون میآیند. از طرف دیگر باید پول داشته باشیم و، چون باید نفت صادر کنیم و شروع هم کردهایم ضرورت دارد که نفت ما صادر شود و با این کارشکنیها و ممانعتها و بازیها نفت نمیتواند صادر شود و در نتیجه هیچ برنامهای نمیتواند انجام شود. از یک سو به ما میگویند بدوید از سوی دیگر دست و پایمان را طنابپیچ میکنند.
خلاصه اینکه این دو پدیده و عامل یعنی کمیتهها و این گروهها و افکار افراطی عجول تحمیلکننده عقاید، اینها در خطر بزرگ هستند و نه تنها مانع در راه دولت بلکه خطر عظیم برای امنیت و آسایش و برای بقا و حیات مملکت و برای انقلاب هستند.
برای اینکه انقلاب به ثمر برسد، برای اینکه دولت در برنامههایش موفق شود و خواستههای ملت را با متد و منطق و عقل و با محکمکاری و اساس به نتیجه برساند هیچ راه و چارهای جز همکاری با این دولت و پشتیبانی از دولت و اطاعت از دستورات دولت وجود ندارد البته برنامههای انقلابی را ما قبول داریم، اما اینها که گفتم ناراحتی ما و ناله ما و هشدار ما از ناحیه بعضی اقلیتهاست. اکثریت این فکرها را ندارند، طرفدار و علاقهمندند و دوست هستند، اما از آنها هم ما گله داریم، و گله ما این است که اولا چرا آنها هم عجله میکنند و فشار میآورند و باز میخواهند همه کارها و اصلاحات و همه خواستهها به سرعت انجام شود و بعد چرا از دولت خودشان پشتیبانی نمیکنند؟ اگر آن دولتی است که امام گفته است: «مخالت با آن مخالفت با خداست و معصیت است» چرا جواب این مخالفین و کارشکنها را نمیدهند؟ نمیگویم جواب با اسلحه، جواب با منطق و اجتماع و همگویی.
(آقای مهدی بازرگان در این پیام صریحا تاکید کرد که اگر وضع عوض نشود دولت راهی جز کنارهگیری ندارد.)
نه تنها روی دولت فشار میآورند بلکه آقا را هم تحت فشار میگذارند... آن وقت آقا وادار میشوند... بدون مراجعه و مشاوره به دولت... دستور صادر میفرمایند، یکدفعه دست و پای ما را توی پوست گردو میگذارند، «برق و آب را مفتش بکنید»، «لااقل آنهایی که کممصرفاند»... و از این حرفها... آمدیم گفتیم... آنها که از ده متر مکعب آب در ماه کمتر مصرف میکنند آنها هم معافاند... همان شبی که قم بودیم شنیدیم که بله سازمان آب قم چون بیشتر مصرفکنندگان قم کمتر از ده متر مکعب آب مصرف کردهاند ورشکست شده... از همه طرف فشار روی این دولت است، در حالی که دولت از همه بیچارهتر و بیپولتر است... تقلیل نظام وظیفه که واقعا هم اتلاف وقت بود... خواستیم صواب کنیم کباب شدیم. گفتیم سه سه بار به نه بار غلط کردیم، دیگر از این غلطها نمیکنیم، دیگر انقلاب نمیکنیم، چه شد؟ اعلام شد اما یک نفر برای نمونه توی این جوانهای مملکت یک تلفنی، نامهای، پیغامی نداد که آقای وزیر دفاع ملی دستت درد نکند که یک سال به ما عمر دادی، اما همان فردایش سربازان وظیفه توی سربازخانهها راه رفتند که چرا دوره ما را یک سال نمیکنید، آنها مگر تخم دوزرده کردهاند، مگر آنها اولاد عقدی هستند ما صیغه هستیم...