arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۹۴۰۰۲
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۰۰ - ۱۵ دی ۱۳۹۹

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه، جمعه ۱۴ دی ۱۲۴۵؛ این دفعه در دوشان‌تپه از شکار نزدن بسیار بسیار بد گذشت

دُمل‌های پا اذیت می‌کند. خلاصه این دفعه در دوشان‌تپه از شکار نزدن بسیار بسیار بد گذشت؛‌ یک ارقالی [قوچ وحشی] نشد بزنم، با وجود این‌که هیچ سال این‌قدر شکار این‌جا جمع نشده بود... سوار کالسکه نشسته رفتم منزل، با کمال کسالت و نجاست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ دیشب گلین خانم بله شد، رفتم حمام. بعد سوار شدم. دُمل‌های پا اذیت می‌کند. خلاصه این دفعه در دوشان‌تپه از شکار نزدن بسیار بسیار بد گذشت؛‌ یک ارقالی [قوچ وحشی] نشد بزنم، با وجود این‌که هیچ سال این‌قدر شکار این‌جا جمع نشده بود.

ناهار را سر قنات خوردیم. بعد از ناهار مختصرا رفتم. میرشکار از جعده [جاده] نگاه کرد، دو تا قوچ بزرگ با میش در جای خوبی پهلوی نی‌درّه کوچک خوابیده بودند. رفتم از دره ترکمان‌ها گذشته، بالای سر شکار رفتم، مارُق [شکار] نداشت. ولی رفت خوب سر زد. قوچ‌ها می‌آمدند بغل ما، باز میرشکار دست‌پاچگی کرده، شلوغ کرد. از سی قدمی چهارپاره‌زنی نحسِ نجسِ میرشکار [را] انداختم. لوله اول چاشنی دررفت، تفنگ وا نشد. بعد از دقیقه‌[ای] بی‌خود وا شد، شکار رَم کرد. لوله دیگر را انداختم دور شد. خورد زخمی شد. خون کرده بود. میرشکار را عقب زخمی فرستاده، خودم بی‌خود پیاده زیاد راه رفتم – با وجود دُمل -. محمدعلی‌خان هم بود.

ما آمدیم رفتیم سیاغار. دسته اول که وقت ناهار آن‌جا دیده بودم، به سراغ او رفتم. چیزی دیده نشد. آن‌جا هم پیاده زیاد راه رفتیم. در صحرا چای خوردیم. یحیی‌خان و غیره بودند. آقا علی آشتیانی از قم و ساوه آمده بود، آن‌جا وارد شد. قدری صحبت شد. سوار کالسکه نشسته رفتم منزل، با کمال کسالت و نجاست.

شب میرشکار آمد گفت: «زخمی در سه‌پایه ماند، صبح می‌روم می‌آورم. تا دیده شود».

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۱۰۶ و ۱۰۷.

نظرات بینندگان