رضا مقاتلی: انتخابات ۲۰۲۰ ایالات متحده با چالش های فراوانی که بهمراه داشت به مرحله اعلام رسمیِ پیروز نهایی خود رسیده است و حتی برخی رسانه ها از جمله سی ان ان،آسویشتدپرس، بی بی سی، نیویورک تایمز و حتی فاکس نیوز رسانه رسمی جمهوری خواهان در خبرهایی فوری این موضوع را بعنوان خبر فوری و تیتر نخست خود مخابره کرده اند و حتی تا لحظه نگارش این یادداشت دو تن از متحدان اصلی ترامپ یعنی بوریس جانسون و جاستین ترودو نخست وزیران انگلستان و کانادا نیز رسماً پیروزی زوج انتخاباتی بایدن_هریس در این انتخابات را تبریک گفته اند.
پر واضح است که برگزاری انتخابات ایالات متحده همواره از جایگاه مهمی در میان افکار عمومی سایر ملل و دولت های جهان برخوردار بوده است اما به دلایلی چند انتخابات اخیر ایالات متحده برای برخی از کشورها شاید بیش از سایر کشورهای جهان دارای اهمیت و برجستگی بوده است.
این اهمیت نه از سمت کشورهای مورد نظر که از سمت خود سیاستمداران ایالات متحده نیز بخصوص در این دوره دارای برجستگی بوده است که در این میان می توان به کشورهایی اشاره داشت که در کارزار این انتخابات بیشترین نام کشورها را در دیالوگ های دو نامزد به خود اختصاص داده اند و از این منظر سه کشور بیشترین برجستگی را دارا بودند که عبارت بودند از چین ،روسیه و البته ایران.
در این رابطه و در تصدیق اهمیت متقابل نام ایران و ایالات متحده در سپهر سیاست خارجی و حتی داخلی دو کشور لازم می دانم به این موضوع نیز اشاره ای داشته باشم که ایران نامی است که در "اتاقی که در آن اتفاق افتاد" _ کتاب جنجالی جان بولتون _ نام ایران با بیش از ۷۵۰ بار تکرار در صدر نام کشورها و با فاصله ای معنا دار از سایر کشورها واژه ای اثرگذار و مورد بحث در کتاب وی بشمار می رود.
در این نوشتار تلاش خواهد شد بصورت مختصر تنها به برخی تفاوت های آشکار و ملموس تر حضور دونالد ترامپ و جو بایدن در قامت رییس جمهور ایالات در رابطه با ایران اشاراتی صورت گیرد و در ابتدا ضروری می دانم اشاره کنم که شاید برای نخستین بار است که در کارزار انتخابات ایالات متحده آمریکا نام ایران در کنار چین و روسیه بعنوان کشورهای متهم به دخالت در روند این انتخابات از سوی نامزدهای دو حزب _با برجستگی کمتر و بیشتر _ مطرح شده است.
در رابطه با ترامپ نخستین موضوع در باور قاطبه ایرانیان آن است که بر این موضوع تاکید می شود که "آزموده را آزمودن خطاست" و چه طیفی که در ایران هرگونه مذاکره در هر شرایط و چه طیفی که تحت شرایطی قائل به عدم گفتگو یا گفتگو با ایالات متحده می باشند، ابتدا نیاز است این موضوع را مورد واکاوی و تحلیل قرار می دادند_ یا دهند_ تا امکان یا عدم امکان مذاکره بررسی گردد حال آنکه بایدن با حضور در قامت معاونت در دولت باراک اوباما یک بار با تصویب برجام به نوعی برای ایرانیان_ حداقل در زمینه گفتگو _ مورد آزمون قرار گرفته است.
ترامپ به صراحت هرگونه امکان گفتگو_ نه صرفاً در رابطه با ایران_ را منوط به پذیرش خواسته های خود میداند و خروج وی نه تنها از برجام که از پیمانهای پاریس، یونسکو و حتی اخیراً سازمان جهانی بهداشت خود به تنهایی گواه این مدعاست اما در مقابل بایدن در جریان کارزار انتخابات به صراحت بازگشت به همه این پیمان ها از جمله برجام و نیز عضویت مجدد در سازمان جهانی بهداشت را وعده داده است.
ترامپ اصولاً در [ادعای] تمایل به گفتگوی با ایران از همان ابتدا نابودی کامل برجام را پیش شرط قرار داد و در حقیقت عدم تمکین از قانون نظام بین الملل و تمکین از قانون خود[فردی] را مبنای گفتگو تعیین می کرد اما بایدن به هر حال پذیرش قوانین بین المللی مصرح برای بازگشت اعتبار ایالاتمتحده را از برنامه های اصلی دولت خود معرفی کرده است.
در زمان ترامپ متحدان منطقه ای وی بخصوص سه عضو GCC _شورای همکاری خلیج فارس _ یعنی دولتهای سعودیه،امارات و بحرین با لحاظ حمایت قاطع دولت و شخص ترامپ آزادی عمل لجام گسیخته ای هم در زمینه لفاظی و هم اقدامات عملی _آشکار و پوششی _ علیه ایران را در دستور کار خود قرار داده اند و این امر دلیلی جز حمایت بی قید و شرط ترامپ از هرگونه اقدام چنین کشورهایی در خاورمیانه از جمله تشکیل ائتلاف جنگ بر علیه یمن نخواهد داشت.اما در سمت مقابل بعید به نظر می رسد این کشورها و بخصوص عربستان بعنوان برنامه ریز اصلی این "دولت های" حاشیه خلیج فارس از این سطح از حمایت برخوردار باشند و بخصوص آنکه بایدن به صراحت از منتقدان اصلی ترامپ در حمایت از بن سلمان ولی عهد سعودی که گفته می شد راس اصلی جنایت هولناک علیه جمال خاشقچی بوده است،به حساب می آید و بارها نیز این موضوع را بیان کرده است و مهم تر آنکه آنچه مشخص است در شرایط حاضر بن سلمان از محبوبیت چندانی در میان حزب دموکرات ایالات متحده برخوردار نیست.
در تیم ترامپ وجود شخصی تندرو به نام پمپئو با سیاست های کاملاً ضدایرانی در کنار نام هایی چون پنس و بولتون اخراجی خود گواهی مشخص بر اتخاذ سیاست هایی کاملاً ضد ایرانی در چنین دولتی خواهد بود حال آنکه با وجود تفکر تضاد مستمر در ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران به دلایلی که در فرصت این مجال نخواهد بود، وجود اشخاص میانه رویی چون کاملا هریس به عنوان معاون رییس جمهور و دریافت مشاوره از اوباما و کری و نیز مطرح شدن نام خانم رایس بعنوان گزینه وزارت خارجه دولت بایدن که از موافقان برجام بشمار می آید و از نخستین افراد درون ایالات متحده بود که خروج ترامپ از برجام را اقدامی احمقانه توصیف کرد و نیز در سال ۹۶ سخنان تماماً ضد ایرانی ترامپ در ایپک را مزخرف خوانده بود می توان زمینه حصول شرایط در چگونگی مواجهه یا گفتگوی بین طرفین را به گونه ای کاملاً متضاد در نظر گرفت.
به همه این موارد باید موضوع اذعان صریح ترامپ در فرماندهی مستقیم ترور شهید سلیمانی را نیز افزود که حداقل چنین موضوعی در رابطه با جو بایدن رخ نداده است که به زعم نویسنده این خود از مهم ترین دلایل منطقی ایران برای عدم تمایل به گفتگو با دولت ترامپ می تواند در نظر گرفته شود.
بدون تردید با اتفاقات حادث شده در کارزار انتخابات ۲۰۲۰ ایالات متحده و در صورت تحقق حضور بایدن در کاخ سفید می توان انتظار تحولاتی در نحوه اتخاذ برخی استراتژیهای ایالات متحده در رابطه با تحولات جاری نظام بین الملل از جمله در رابطه با ایران را نیز داشت که البته این موضوع خود الزامات و اقتضائات خاص خود را نیز کماکان بهمراه خواهد داشت.
مقصود این نوشتار در رابطه با حضور ترامپ یا بایدن در کاخ سفید تلاش برای رجحت یکی بر دیگری در رابطه با ایران نیست،چه آنکه نیک می دانیم شرایط چند دهه اخیر در تحولات فی مابین نظامهای سیاسی ایران و ایالات متحده با یک تغییر در چیدمان افراد دستخوش تغییرات بنیادین نخواهد شد بلکه هدف آن بود که برخی تفاوت های احتمالی حضور دو رییس جمهور در راس قدرت در ایالات متحده در رابطه با ایران تصویر گردد.
در انتها ذکر این نکته ضروری بنظر می رسد که مورد اشاره قرار گیرد که تفاوت اصلی در رابطه با حضور ترامپ یا بایدن در کاخ سفید پذیرش قوانین نظام بین الملل حداقل بصورت نمادین از هر دو سو خواهد بود به گونه ای که این موضوع حتی در ارتباط با رویکرد همراهی متحدان همیشگی ایالات متحده نیز تاثیرات آشکاری ایجاد کرده است که به تبع می تواند ایران را نیز از آن متاثر نماید و بنابراین نمی توان حضور هر کدام از دو طرف را نه تنها در رابطه با ایران که در رابطه با بسیاری از تحولات جاری نظام بین الملل بی تاثیر عنوان نمود و در حقیقت شاید بتوان خروج ترامپ از دنیای سیاست را خروج شخصیتی با ماهیت خودمدار، فریبکار ، زورگو و ناآشنا با منطق عنوان نمود که طی روزهای اخیر نیز این موضوع را بیش از پیش اثبات نمود.
رضا مقاتلی: پژوهشگر روابط بینالملل