arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۹۲۰۰
تاریخ انتشار: ۳۳ : ۱۳ - ۲۱ مهر ۱۳۹۹

نقدی بر مواضع اخیر فائزه هاشمی در رابطه با اسرائیل / مشکل سیاست فلسطینی ایران کجاست که پرهزینه شده؟

سید هادی برهانی؛ استاد مطالعات اسرائیل: تصور فائزه هاشمی از فضای منطقه، در رابطه با صلح با اسرائیل، این است که کشورهای منطقه مایلند با اسرائیل رابطه داشته باشند، اسرائیل نیز مشتاق رابطه با کشورهای اسلامی است، مردم منطقه از این رابطه استقبال می کنند و این تنها ایران است که با جریان صلح در منطقه و جهان مخالفت می نماید. این تصویر اصلا با واقعیت منطقه جور در نمی آید. تمامی کشورهای منطقه، به جز چهار کشور مصر، اردن، امارات و بحرین، همچنان اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

نقدی بر مواضع اخیر فائزه هاشمی در رابطه با اسرائیل / عادی سازی چاره کار نیست/ عقلایی سازی است!

سید هادی برهانی؛ استاد مطالعات اسرائیل: خانم فائزه هاشمی، نماینده سابق تهران در مجلس شورای اسلامی، در مصاحبه با روزنامه آرمان ملی به پرسشهای این روزنامه در مورد صلح امارات و بحرین با اسرائیل و سیاست جمهوری اسلامی ایران در این رابطه پاسخ داد. پاسخ خانم هاشمی به پرسشهای مزبور، که بازتاب گسترده ای در رسانه های داخلی و خارجی داشت، از سوی بسیاری توجیه عادی سازی و دفاع از برقراری رابطه با اسرائیل و لزوم به رسمیت شناختن آن قلمداد گردید.

متن کامل مصاحبه نشان می دهد چنین موضع گیری به صراحت در اظهارات نامبرده وجود ندارد اما در عین حال مواضع ایشان در مصاحبه مزبور و تحلیل نامبرده از موضوع، چنین برداشتی (از مصاحبه) را مجاز و میسر ساخته است. در واقع می توان پذیرفت معنا و مفهوم واقعی عبارات نامبرده چندان از تلقی یاد شده دور نیست.

اتخاذ چنین مواضعی، از سوی شخصیتی که مقام رسمی به حساب نمی آید و نماینده نظرات شخصی خود است، مشکلی در سیاست خاورمیانه ای کشور پدید نخواهد آورد. ایشان، به عنوان شهروندی آزاد، حق دارد نظرات خود را در این زمینه بیان نموده و از آن دفاع کند. سیاستهای کشور، از جمله سیاست فلسطینی آن، قابل نقد می باشند و نقد می تواند زمینه ای جدی برای ارزیابی این سیاستها و تشخیص نقاط ضعف و قوت آن باشد.

اما در عین حال این اظهارات زنگ خطری برای سیاست فلسطینی کشور است. واقعیت این است که میزان حمایت از سیاست فلسطینی کشور در حال کاهش است و این مصاحبه فقط نمونه ای از آن است. بخشهای بزرگتر این کوه یخ را می توان در نظرات جوانان و دانشجویان و اقشار مختلف جامعه یافت. اگر به روند تحولات جامعه در این زمینه توجه شود نشانه های کاهش حمایت از آرمان آزادی فلسطین و سیاست فلسطینی جمهوری اسلامی ایران کاملا مشهود است. در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همه گروههای جامعه و سازمانهای سیاسی، حتی آنها که اعتقاد چندانی به آرمان فلسطین نداشتند، در حمایت از این آرمان از هم سبقت می گرفتند اما امروزه موضوع به نوعی معکوس شده است: یعنی حتی گروههایی از جامعه که به آرمان فلسطین اعتقاد دارند به دلیل اثرات منفی احتمالی چنین موضع گیریهایی بر محبوبیت و رای، از این امر دوری می نمایند. نمونه مشخص این واقعیت، جایگاه حمایت از آرمان فلسطین در برنامه ها و تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای همه جناحهای کشور از چپ و راست است. تقریبا هیچ کدام از آنها در ایام انتخابات و تبلیغات سخنی در حمایت از آرمان فلسطین و ضرورت مقابله با سیاستهای اسرائیل در منطقه نمی گویند.

نقدی بر مواضع اخیر فائزه هاشمی در رابطه با اسرائیل / عادی سازی چاره کار نیست/ عقلایی سازی است!

تنها راه متوقف ساختن این روند اسف بار توجه به آن و نه بی توجهی و بی اعتنایی به آن است. توجه به این روند موجب خواهد شد واقعیت موجود را بشناسیم و آینده آن را ببینیم. مواجهه مسئولانه با این مشکل ما را به فکر ارزیابی، بررسی، آسیب شناسی و علاج خواهد انداخت. در این راه آشنایی با نقدها، مخالفتها و اعتراضها لازم است. این آشنایی مقدمه شناسایی درست عارضه ای است که بدون آن علاج موثر میسر نیست.

اظهارات خانم هاشمی، مانند هر ادعای دیگری در این زمینه، محتاج نقد و بررسی است. در موارد پائین تلاش می شود نشان داده شود سه نقد عمده به موضع گیریهای ایشان وارد است: اولا تصویری که ایشان از اوضاع منطقه ارائه کرده اند غیرواقع بینانه و به دور از واقعیت است. ثانیا ایشان در تشخیص مشکل دچار اشتباه شده اند و ثالثا راه حل درستی برای حل مشکل پیشنهاد نکرده اند:

تصویر ایشان از فضای منطقه، در رابطه با صلح با اسرائیل، این است که کشورهای منطقه مایلند با اسرائیل رابطه داشته باشند، اسرائیل نیز مشتاق رابطه با کشورهای اسلامی است، مردم منطقه از این رابطه استقبال می کنند و این تنها ایران است که با جریان صلح در منطقه و جهان مخالفت می نماید. این تصویر اصلا با واقعیت منطقه جور در نمی آید. تمامی کشورهای منطقه، به جز چهار کشور مصر، اردن، امارات و بحرین، همچنان اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند. عدد این کشورها متجاوز از سی کشور در جهان است. ثانیا اکثریت قاطع مردم این کشورها، حتی در چهار کشور یادشده، مخالف برقراری رابطه با اسرائیل می باشند. این واقعیت مورد اعتراف منابع مستقل است و برای اطلاع از جزئیات آن می توان به نتایج آخرین نظرسنجی انجام شده در این رابطه (المركز العربي للأبحاث ودراسة السياسات) مراجعه نمود که نرخ مخالفت با عادی سازی در منطقه را ۸۸ درصد تعیین کرده است. ثالثا کیست که نداند دو کشور امارات و بحرین (که اخیرا اسرائیل را به رسمیت شناخته اند) تحت فشار سنگین آمریکا و برای پیروزی ترامپ در انتخابات تن به چنین مخاطره ای داده اند. آیا فشارها در این زمینه قابل انکار است؟ آمریکا تاکنون چندبار از سودان خواسته است برای خروج از لیست سیاه حمایت از تروریسم، اسرائیل را به رسمیت بشناسد؟ اسم این واقعیت این را چه می توان گذاشت؟ آیا این نشانه تمایل و تحرک آزاد کشورهای منطقه برای دوستی و صلح با اسرائیل است؟

در مورد اینکه مشکل چیست خانم هاشمی جملات مبهمی داشته اند از جمله اینکه مرغ یک پا دارد اما از فحوای کلام ایشان فهمیده می شود که به رسمیت نشناختن اسرائیل و مخالفت با عادی سازی را مشکل اصلی می دانند. این برداشت نیز برداشت صحیحی نیست. هیچ کشوری مجبور و موظف نیست کشور دیگری را به رسمیت بشناسد و با آن رابطه برقرار کند. عدم برقراری رابطه طبق هر تعریفی از روابط بین الملل جرم شناخته نمی شود. اتفاقا کشورها آزاد هستند و حق دارند دوستان خود را انتخاب کنند. رابطه خود را انتخاب کنند و هر کشوری را که مایل بودند به رسمیت بشناسند. از نظر حقوق بین الملل هیچ اجباری برای برسمیت شناختن یک کشور و برقراری رابطه با آن وجود ندارد. همچنانکه عرض شد بیش از سی کشور در جهان اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند و با آن رابطه ندارند. برخی از این کشورها، مانند مالزی و اندونزی، جزو اقتصادهای شکوفا و موفق جهان هستند. مخالفت با عادی سازی (عادی سازی امارات برای مثال) نیز امر غیرقابل توجیهی نیست. کشورها و سیاستمداران متعددی در جهان با این عادی سازی مخالفت کردند و این محدود به ایران نبود. غالب کشورهای منطقه از جمله ترکیه، فلسطین، کویت، سوریه، قطر و مراکش با این عادی سازی مخالفت نمودند. دامنه این مخالفت به کشورهای غربی نیز کشیده شد. سازمان عفو بین الملل با این عادی سازی مخالفت کرد. بسیاری از نمایندگان پارلمان اروپا، از جمله حدود پنجاه نماینده مجلس فرانسه، با این عادی سازیها مخالفت کردند.

اتفاقا مواردی که بیان شد مشکل کار نیست و بسیاری از نخبگان و عقلا در جهان، در سطوح رسمی و غیررسمی، این مواضع را تایید می کنند.  مشکل ما در حوزه هایی است که تکروی و یکجانبه گرایی صورت می گیرد. مواضعی که بیرون از ایران، حتی در فلسطین، طرفداری ندارد. مواضعی که حتی نزدیکترین کشورها به ما، مانند عراق و سوریه و لبنان و حتی سازمانهای فلسطینی و حتی (مقاومت اسلامی فلسطین) حماس نیز حاضر نیستند از آن حمایت کنند. مشکل ما آنجاهایی است که موضع ما با حقوق بین الملل و قطعنامه های سازمان ملل مغایرت دارد. در حوزه هایی است که ما به یهودی ستیزی، به کشتار یهودیان و ... به نقض قوانین بین المللی و ترویج خشونت متهم می شویم. حرکت در این حوزه ها، که کاملا برخلاف جریان موجود در جهان و سازمان ملل است، سیاست فلسطینی ما را پرهزینه، دردسرساز و پرمشکل کرده است نه عدم شناسایی اسرائیل. رویکرد عقلایی این است که همه مواضع رسمی کشور در حوزه فلسطین/اسرائیل بازبینی شده و تک تک آنها در ترازوی هزینه/فایده ارزیابی شده و مواضع پرهزینه و کم فایده مورد بررسی قرار گیرد. چنین ارزیابی نشان خواهد داد عدم شناسایی اسرائیل در ردیف مواضع کم فایده و پرهزینه نیست.

در مورد حل این مشکل نیز خانم هاشمی اظهاراتی داشته اند که معنای آن لزوم تغییر موضع ایران در باره اسرائیل و به روز کردن آن است. این اظهارات هم، با توجه به بخشهای قبلی مصاحبه، می تواند به معنای ضرورت عادی سازی روابط و به رسمیت شناختن اسرائیل باشد. به رسمیت شناختن اسرائیل نه تنها کمکی به محبوبیت ایران در منطقه نخواهد کرد بلکه ایران را در افکار عمومی کشورهای اسلامی و عربی منفور خواهد نمود. اتفاقا ما در سیاستهای منطقه ای (و فلسطینی) به مواضعی نیاز داریم که ما را به سایر کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان نزدیکتر کند.

توجیه اصلی خانم هاشمی برای تغییر موضع فلسطینی کشور منافع ملی است. اتفاقا، به رسمیت شناختن اسرائیل در شرایط حاضر می تواند بی توجهی غیرقابل بخششی در دفاع از امنیت ایران و منافع ملی آن قلمداد شود. کیست که نداند امروزه اسرائیل مسئول بسیاری از تجاوزات و فشارهایی است که بر ملت ایران تحمیل می شود. تنها دولتی که علنا با برجام مخالفت کرد و عملا آن را از کار انداخت، اسرائیل بود. برجام می توانست مقدمه آشتی ایران با جهان و رونق اقتصاد آن باشد. کیست که نداند مشوق اصلی ترامپ برای اتخاذ سیاست فشار حداکثری به ایران، که تامین دارو برای بیماران ایرانی را با مشکل روبرو کرده، دولت فعلی اسرائیل است. دولت نتانیاهو به تمام معنا ضدایرانی ترین و ضداسلامی ترین دولت تاریخ اسرائیل است. آیا موضع ما در ایران نسبت به چنین حاکمیت و چنین سیاستی باید دوستی، دست بوسی و عادی سازی باشد؟ آیا این اسرائیل مشتاق رابطه با کشورهای اسلامی است. آیا قدرتی اسلام ستیزتر از صهیونیسم در دنیا می شناسید؟ بله اسرائیل مشتاق و عاشق این است که کشورهای اسلامی در برابر پروژه صهیونیسم، در برابر اشغال فلسطین، در برابر اخراج ملت فلسطین از خانه و کاشانه خود، در برابر انهدام پانصد شهر و روستای فلسطینی، در برابر اشغال مسجدالاقصی و انهدام تدریجی آن، سر تسلیم فرود آورند و به اصطلاح راه مسالمت در پیش گیرند. اگر تاریخ این راه را انتخاب کرده بود امروز ما در جهان دیگری زندگی می کردیم که اثری از صلح و عدالت نداشت. امروز همچنان خاندان مغول بر جهان حکومت می کرد و اروپا همچنان زیر چکمه نازیها بود. اگر ملت ایران در طول تاریخ خود این راه را انتخاب کرده بود، و در برابر هر متجاوزی سرخم کرده بود، امروزه نه تنها منافع ایران بلکه چیزی به نام ایران و ملت ایرانی وجود نداشت.

نظرات بینندگان