پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست...
کامران کرمی:صدایش غم زمان است و فریاد عصیان، طنین روزگار است و خروش از ناروزگار. با "بیداد" و "زمستان" روزهای تلخمان را آواز خواند و اندک شادی هایمان را نغمه "آهنگ وفا" و "یاد ایام" داد. دریغ و درد که نامرادی بخت، مانع از همراهی او تا خانه دوست شد... "تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر/ ندانمت که در این دامگه چه افتاده ست".
سخن از مقام هنری و جایگاه اجتماعی استاد شجریان کاری است بس سترگ و به گفته استاد پرویز ناتل خانلری "مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی". اما از باب پاسداشت و شکرانه نعمتِ نغمات خسرو آواز ایران و از میان یکی از خیل عظیم دوستدارانش، دلنوشته ای را در تجلیل از نوای آسمانی سیاوش زمان که همواره دمسازم بوده تقدیم میکنم، اگرچه نیک می دانم "قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز / ورای حد تقریر است شرح آرزومندی".
جایگاه استاد شجریان در تاریخ موسیقی ایران، سترگ و بر بلندای قله است و بیهوده نیست که استاد فریدون مشیری او را دماوند آواز ایران نام نهادند. هنر آواز استاد از برجستگی و صلابت خاصی در نزد دوستداران برخوردار است و مریدانش نیز دل در غم صوت داوودی او داشته و دارند. اهل فن نیز همواره بر وسعت حنجره و ابداعات و شگردهای آوازی او صحه گذاشته و صدایش را متر و معیار آواز برشمرده اند. این جایگاه که در وهله اول بهره مند از یک استعداد و گوهر ذاتی است و برآمده از هزارتوهای فرهنگ و تاریخ این سرزمین است، با دهه ها تمرین و ممارست و شناخت دقیق از نواها و آواهای کهن و نو، تراش و صیقل خورده و بر گوش و جان مخاطب خوش نشسته است... گوشم به راه تا که خبر می دهد ز دوست / صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم.
بعد دیگری از این بر بام ایستادن که همان وجه اجتماعی یک هنرمند است، از مردم بودن، در میان مردم بودن و برای مردم بودن است. مخاطب جان های آزاد بودن راهی بس دشوار است که حصول آن جز با عطر درونی و صداقت هنرمند، به مهر مردمان پیوند نمی خورد، آنجا که هنرمند از مال و جان و جهان خود می گذرد و همراه و همگام مردمان نغمه جور صیاد سر می دهد... غلام همتِ آنم که زیر چرخ کبود / ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزاد است...
دریغا تهی از تو ایران زمین

کامران کرمی: روزنامه نگار