سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح به بریتیش موزیوم رفته مستر ادواردز را که پروفسور برون توصیه کرده بود ملاقات کردم. خیلی مهربانی کردم. خیلی مهربانی کرد و قدری مرا در کتابخانه موزه گردش داد و اطاق قرائت را تماشا کردم؛ مدور است و خیلی بزرگ و شاید که از مال کتابخانه ملی پاریس هم بزرگتر باشد. یک قرائتخانه خصوصی هم دارد برای کسانی که بخواهند بیشتر به فراغت مطالعه کنند. از قراری که میگفت در این کتابخانه چهار میلیون کتاب موجود است.
نسخه شاهنامه مُهل [Jules Mohl] را که مشتمل بر اشعار مخصوصه است دیدم و یقین کردم که هیچ اعتباری به صحت آن نسخه نیست. این نسخه در هشتصد و چهل و یک نوشته و چنین مستفاد میشود که از روی نسخه دیگری استنساخ شده که آن در هفتصد و هفتاد و نه نوشته شده بود. تاریخ این نسخه به طور تاریخ معمولی و نثر است اما تاریخ اولی به شعر گفته شده و اگر بعضی قرائن و علم خارجی نبود همین سنه 779 هم ممکن بود سال اتمام شاهنامه فرض شود؛ زیرا که هیچ جا گوینده نمیگوید که کلام فردوسی تمام شد و حالا کلام کاتب است. این فقره و سستی اشعار وکلیه قرائن مرا بر آن میدارد که بگویم این نسخه هم مثل دیگر مغشوش و مخلط است. سنه سیصد و هشتاد و نه که آلمانی را [منظور تئودور نولدکه است] به اشتباه انداخته صریح است، لیکن گمان میکنم در استنساخ به غلط نوشته شده باشد. سیصد ممکن است ششصد بوده باشد. این قدر هست که این نسخه و آن اشعار محل اعتبار نیست. نسخه دیگر که پروفسور برون تذکر داده و در 674 نوشته شده اگر چه مجال نبود که خیلی در آن غور کنم ولی به نظرم نسخه بدی نیامد الا اینکه گویا با نسخ موجود چندان تفاوتی نداشته باشد.
مطلب در اینجاست که معلوم میشود شاهنامه از خیلی قدیم مغشوش و مخلط شده زیرا نسخه ظفرنامه حمدالله مستوفی را هم دیدم که متن آن ظفرنامه و در حاشیهاش شاهنامه است و حمدالله در اول کتاب بعد از تعریف و تمجید زیاد از شاهنامه میگوید که به واسطه سهو کتاب شاهنامه خیلی مبتلا به تخلیط و غلط و ترک و اضافه شده و من شش سال زحمت کشیده نسخه صحیحی از شاهنامه درست کردم. حیف که مجال نبود مطالعه کامل بکنم و ببینم چقدر با نسخ دیگر تفاوت دارد و همین قدر حس کردم که باید بالنسبه صحیحتر باشد. عجب اینکه با اینکه حمدالله میگوید شاهنامه شصت هزار بیت بوده و نسخ موجوده تمام نیست همین نسخه حاشیه کتاب خودش تقریبا چهلوپنج هزار بیت است. حیف است که این ظفرنامه چاپ نشده. مستر ادواردز صحبت از عکس انداختن آن میکرد و تاسف میخورد که بعد از جنگ گران شده و وعده داد به دقت تحقیق کرده مخارج عکس آن را معلوم کند. بعد قدری کارتپستال و یک کاتالوگ از موزه خریده به سراغ کتابخانه لوزاک برای آثارالبلاد و اسرارالتوحید گرفتم نداشتند.
ناهار را منزل خورده بعد از ناهار قدری چیز نوشته به سفارت رفتم. میرزا حسینخان هنوز نرفته بود، بعد از ملاقات من و خوردن چای رفت. کاغذی و قلمدانی هم به من داد که به رفیقش بدهم. من هم نشسته شرحی را که برای حاجی اصفهانی مسوده کرده بودم نوشتم. منظمالسلطنه به شام و سینما وعده گرفته، باهم رفتیم در هوتل کریتوریون شام خورده در لندن اُپرا هوس [London Opera House] سینما تماشا کردیم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۳۶ و ۲۳۷.