پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح به سمت استرند رفته عمارت عدلیه و جنب آن را از بیرون دیدم و به دلاکی رفته اصلاح ریش کردم و برگشته به اتفاق غفارخان و عیالش به منزل حاجی اصفهانی که بیرون شهر است رفتیم. عیال اصفهانی پلو و خورش بادنجان خوب پخته بود و خیلی غذا خوردیم. عجب است از غذاهای ایرانی که به محض این که شخص قدری میخورد ورم میکند و دیگر نمیتواند نفس بکشد.
باری بعد از ناهار احتشامهمایون و منظمالسلطنه رفتند به سفارت مشغول کار شدند و من و غفارخان و عیالش ماندیم و صحبت کردیم و چای خوردیم و برگشتیم. قریب غروب به شهر رسیدیم و من مشغول گردش شدم. به علاءالسلطنه برخوردم. گفت میرزا حسینخان به لندن آمده و امشب تو را وعده به شام و تئاتر گرفته است و نیز گفت شاه به پاریس آمده و در پاریس بناست آخر ماه رسما مهمان شود و بعد به لندن بیاید و به این واسطه آمدنش به لندن تعویق افتاده، اما نصرتالدوله [وزیر خارجه] همین دو سه روز به لندن خواهد آمد. در این صورت محتمل است ماندن من در لندن اولی باشد چون باید او را ببینم.
سر شب میرزا حسینخان آمد رفتیم به هوتل ساووا شام خورده به تئاتر سنت جمز رفتیم. بازی موسوم به Redemption مقتبس از تولستوی بود. درام و حزنانگیز بود اما خیلی خوب بود. با میرزا حسینخان در کارها خیلی صحبت کردیم. با حاجی اصفهانی همچنین و بنا شد صبح پنجشنبه بیاید مرا ببیند. عیال غفارخان از انگلیسی من و تلفظم تعریف میکرد.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، ص ۲۳۵.