arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۵۲۹۲
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۶ - ۲۹ شهريور ۱۳۹۹
جمشید کیان‌فر، نسخه‌شناس و مصحح متون تاریخی در گفتگو با «انتخاب»؛

آقای قالیباف! خواهش می‌کنم در انتخاب ریاست کتابخانه تجدید نظر کنید؛ آقای قاسمیان شرایط ماده یازده اساسنامه کتابخانه مجلس را ندارد / او خط بطلان بر دستاورد‌های واحد سند کتابخانه مجلس کشیده / این آقا، دل اهل فضل را به درد می‌آورد / انتخاب آقای قاسمیان درست مثل این است که امروز مرا به عنوان رئیس بیمارستان امام خمینی منصوب کنند

کتابخانه مجلس رئیسی دارد که خط بطلان بر کارنامه ۵۰۰-۶۰۰ نفر پرسنل و همکاران و مصححان و پژوهشگران کشیده است. این خط بطلان را بر همه آن‌هایی که سال‌ها با واحد سند و معاونت پژوهشی کتابخانه مجلس همکاری کرده‌اند، می‌کشد و می‌گوید این‌ها ارزش خمیر شدن ندارد. خوب این حرف فردا انعکاس بیرونی هم پیدا می‌کند. می‌گویند آقا کتابخانه مجلس ۳۰ سال کاری را انجام داده است که دوزار نمی‌ارزد. مگر می‌شود؟! ایشان اگر برنامه‌ای دارد که با روحیه کتابخانه مجلس و ساز و کار و اساسنامه‌اش منطبق است، انجام بدهد، حق ندارد حاصل سال‌ها تلاش را زیر سوال ببرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

آقای قالیباف! خواهش می‌کنیم در انتخاب ریاست کتابخانه تجدید نظر کنید؛ آقای قاسمیان شرایط ماده یازده اساسنامه کتابخانه مجلس را ندارد / او خط بطلان بر دستاورد‌های واحد سند کتابخانه مجلس کشیده / آین آقا، دل اهل فضل را به درد می‌آورد /

سرویس تاریخ «انتخاب» / فهیمه نظری: یکی از جنجال‌برانگیزترین اقدامات محمدباقر قالیباف رئیس کنونی مجلس شورای اسلامی، فارغ از مباحث سیاسی و دعوا‌های جناحی، انتخاب حجت‌الاسلام غلامرضا قاسمیان به عنوان ریاست کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس است، انتخابی که از همان روز‌های نخست واکنش پژوهشگران و اهالی فرهنگ را  به خاطر بی‌تناسبی تخصص و پیشینیه او با چنین جایگاهی، برانگیخت. این انتصاب، اما هرقدر هم بی‌ربط، در خلال بیگ‌بنگ خبر‌های اقتصادی و سیاسی روز در بهت و یأس اهالی پژوهش اولویت خود را خیلی زود از دست داد. با این حال نشست خبری قاسمیان در روز دوشنبه گذشته (۲۴ شهریور) و اظهاراتی که وی و معاونانش درباره تصمیمات‌شان در کتابخانه مجلس بیان کردند، دوباره واکنش فعالان حوزه کتاب، از جمله نسخه‌شناسان پیش‌کسوت، استادان دانشگاه و پژوهشگران و کتابداران برجسته کشور را برانگیخت. قاسمیان اگرچه در این نشست از تصمیم برای دیجیتال‌سازی کلیه اسناد کتابخانه گفت که البته این خبر بسیار مسرت‌بخشی برای پژوهشگران است، اما بخشی از سخنان او و معاونانش به صراحت کار بسیاری از پژوهشگران و فضلایی که در دوره‌های پیشین با کتابخانه مجلس همکاری کرده و در انتشار متون، اسناد و نشریات این کتابخانه با عنوان «گنجینه بهارستان»، «پیام بهارستان» و... کوشیده بودند به زیر سوال برد، آن‌جا که گفت: «متأسفانه وقتی وارد کتابخانه شدیم در بخش اسناد دیدیم که فعالیت اصلی که حفظ و نگهداری این میراث ملی و آرشیوسازی آن است به درستی انجام نشده است. در حقیقت اسناد بعد از انقلاب اسلامی دست‌نخورده باقی مانده و حتی برگ‌شماری نیز نشده است. حتی باید بگویم کارتن اسناد کاملا کنار رفته بود... در انبارگردانی که داشتیم ۶۰۰ کارتن سند از مجالس سنا و ملی پیدا کردیم...» یا آن‌جایی که در پاسخ به یکی از حضار گفت: «در حوزه پژوهش هم اگر به اتاق من بیایید پژوهش‌هایی را به شما نشان می‌دهم که حتی حاضر نیستید آن را برای خمیر کردن ببرید.»

در همین زمینه با جمشید کیان‌فر یکی از نسخه‌شناسان پیش‌کسوت حوزه تاریخ که طی چندین دوره در انتشار «گنجینه بهارستان» و نیز با نشریات کتابخانه مجلس همکاری داشته است به گفتگو نشستیم:

مبحث اصلی ما در این گفتگو معاونت پژوهشی و بخش اسناد کتابخانه مجلس است که شما مدت‌های مدید با آن همکاری داشته‌اید، در ابتدا از نقطه آغاز همکاری شما با کتابخانه مجلس آغاز کنیم.

اوایل انقلاب بود خوب ما جوان بودیم، سری پرشور داشتیم و شرایط هم که انقلابی بود و مشخص بود که تابع هیچ قاعده و قانونی جز قاعده و قانون انقلاب نبودیم. در چنین شرایطی مسئله واگذاری کتابخانه پهلوی به کتابخانه ملی پیش آمد و از جمله کسانی که از کتابخانه ملی مامور شدند، کتابخانه پهلوی را به کتابخانه ملی منتقل کنند یکی هم من بودم. ما در ضمن انتقال متوجه شدیم، بخشی از نشریات قدیمی را که مجلد و صحافی‌شده بود به دلیل کمبود جا در کتابخانه پهلوی به رسم امانت به کتابخانه مجلس سپرده‌اند. این اقدام البته پیش از انقلاب انجام شده بود حالا آیا زمستان ۵۶ یا اوایل بهار ۵۷ دقیق نمی‌دانم، ولی به هر حال تعداد نشریات قابل توجهی به رسم امانت به کتابخانه مجلس سپرده شده بود که خوب ما پیگیر این ماجرا شدیم و پای من به عنوان یک کار اجرایی به کتابخانه مجلس باز شد و خدمت آقای حائری، رئیس وقت کتابخانه مجلس، رسیدم. منتها به لحاظ شخصیت، موقعیت و هم شناختی که از آقای حائری داشتم، می‌دانستم که اشتلم‌بازی‌های ما دردی را دوا نمی‌کند، بلکه باید از درِ خضوع و خشوع وارد شویم.

مجموعه‌ای که قصد انتقال آن را به کتابخانه ملی داشتید شامل چه اسنادی بود؟

تعدادی نشریه، روزنامه و مجله صحافی‌شده بود، البته نشریات قدیمی نه نشریات روز، مثلا مربوط به دهه ۲۰ یا قبل‌تر از آن.

آقای حائری موافقت نکردند؟

موافقت اولیه را از ایشان گرفتیم و حتی یک روز حدود سه وانت از این نشریات را به کتابخانه ملی منتقل کردیم، اما می‌دانستیم که دیر یا زود ایشان واکنش دیگری هم نشان خواهد داد، چون به هر حال گنجینه ارزشمندی بود؛ و طبیعی بود که به نوعی این‌ها را جذب کتابخانه مجلس کند، به همین دلیل هم روز اول که موافقت کرد ما به سرعت در سه نوبت –، چون فاصله‌مان هم زیاد نبود از کتابخانه ملی، کتابخانه ملی آن زمان در خیابان ۳۰ تیر بود – این‌ها را کارتن و بعد طناب‌پیچ، و با وانت به کتابخانه ملی منتقل کردیم، مقدار قابل توجهی بود. اما روز بعد ایشان گفت که از کمیته مرکزی –، چون آن زمان کمیته مرکزی زیر نظر آقای مهدوی کنی در ساختمان مجلس مستقر بود – مخالفت کرده‌اند و این پرسش برای‌شان پیش آمده که این‌ها چه چیزی را دارند از کتابخانه خارج می‌کنند. متوجه شدیم که دیگر آن خضوع و خشوع ما هم کاری از پیش نخواهد برد. بعد‌ها هم هرچه پیگیری کردیم نتیجه‌ای نداد. یک روز آقای حائری گفت که ما ناچار شدیم که این‌ها را جذب کتابخانه مجلس کنیم، بنابراین به مخزن منتقل شده و دیگر نمی‌توان در آن دست برد. این جریان باب آشنایی ما با استاد حائری بود و از آن پس سعی می‌کردیم دست‌کم ماهی یک بار مصدع اوقات‌شان بشویم و از محضرشان استفاده ببریم، چون شخصیتی بسیار دانشمند، آگاه و فاضل بودند، مضاف بر این‌که هر بار به آن‌جا می‌رفتیم تعدادی از علما و فضلای آن روزگار هم در دفتر ایشان رفت و آمد داشتند و خوب فرصتی بود محضر آن بزرگان را هم درک بکنیم.

چطور بعد از انقلاب استاد حائری را از سمت ریاست کتابخانه مجلس برنداشتند؟

آقای حائری شخصیتی مورد تایید بود، کما این‌که فقط ایشان هم نبود که پس از انقلاب در سمت خود باقی ماند، مرحوم سید جعفر شهیدی و برخی بزرگان دیگر هم بودند. سید جعفر شهیدی که بعد از مرحوم معین رئیس موسسه لغت‌نامه دهخدا شد، تا روز مرگش در همین سمت باقی ماند. این افراد وجاهت مذهبی داشتند و به هیچ وجه قابل جابجایی نبودند، اصلا درست هم نبود و هیچ‌کس به خودش این جرأت را نمی‌داد که بخواهد این کار را انجام دهد. البته در نظر داشته باشید که در همان ایام هم رئیس کتابخانه را رئیس مجلس تعیین می‌کرد، اوایل انقلاب هم اصلا مجلسی وجود نداشت.

با این حال سال ۵۹ که مجلس اول پا گرفت ایشان همچنان بر سر کار ماندند.

بله، چون رئیس وقت مجلس آقای هاشمی رفسنجانی با ایشان مشکلی نداشت؛ بنابراین مورد تایید بود. زمان آقای ناطق نوری هم ایشان را به خاطر کهولت و هم این‌که به فهرست‌نویسی و کار‌های سندی‌اش برسد کنار گذاشتند و آقای دکتر فدایی عراقی را به عنوان رئیس کتابخانه مجلس تعیین کردند. آقای فدایی عراقی هم خودش یک دوره نماینده مجلس و تحصیل‌کرده کتابداری بود فوق‌لیسانس کتابداری داشت. خوب ایشان با آقای حائری هم معضل و مشکلی نداشتند. وقتی که آقای حائری استعفا داد و ایشان ریاست کتابخانه را بر عهده گرفت، آقای حائری همچنان در بخش نسخ خطی بودند، و مورد احترام رئیس وقت کتابخانه و هم سایر اهالی علم و فضل بودند. آقای حائری وجاهتی داشت که به راحتی نمی‌شد ایشان را جابجا کرد، یعنی جای هیچ عذر و بهانه‌ای برای کسی نبود هرکس می‌آمد از سر خضوع و خشوع ایشان را تایید می‌کرد.

این‌که کتابخانه مجلس این‌قدر مخزن مطبوعاتش غنی است به خاطر همان مجموعه‌ای است که از کتابخانه پهلوی به آن‌جا منتقل شده بود؟

نه، اما قطعا این مجموعه غنی‌ترش کرده است، چون در همان زمان هم آرشیو مطبوعات بسیار خوبی داشت، کما این‌که انتقال بخشی از این مجموعه، مخزن نشریات کتابخانه ملی را هم غنی‌تر کرد، چون کتابخانه ملی برخی از این نشریات را نداشت. انصافا آن مجموعه مجموعه خوبی بود و هر دو مخزن را: هم مخزن نشریات کتابخانه مجلس و هم ملی را تقویت کرد. آن مجموعه نشریات بسیار مهم و خوبی داشت، نشریاتی که در بازار به راحتی پیدا نمی‌شد، اول انقلاب هم بودجه برای خرید به آن صورت نبود. چون بلافاصله جنگ شروع شد، بودجه‌ها تقلیل پیدا کرد، نمی‌شد مثل گذشته خرید کرد شاید اگر مثلا هم کتابخانه مجلس و هم کتابخانه ملی در آن روزگار توان خرید داشتند بازار خوبی بود برای خرید، منتها این توان وجود نداشت. حتی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران هم چنین توانی نداشت. به همین دلیل هم متاسفانه بسیاری از وابسته‌های فرهنگی کشور‌های دیگر شروع کردند به خریدن و خارج کردن بخشی از این نشریات. از قضا دقیقا خاطرم هست که یک بار هنگام خروج در فرودگاه دو سه صندوق افتاده و شکسته بود و ماموران فرودگاه مهرآباد بر آن حساس شده بودند که نمی‌توان خارج کرد و با کتابخانه ملی تماس گرفتند. ما رفتیم و آن‌ها را به کتابخانه ملی منتقل کردیم.

سفارت کدام کشور قصد داشت این نشریات را خارج کند؟

به ما نگفتند متاسفانه خیلی هم ما اصرار داشتیم که بدانیم کدام کشور بوده، گفتند محرمانه است.

برگردیم به کتابخانه مجلس، پس از آقای حائری روال کتابخانه چگونه پیش رفت؟

زمانی که آقای حائری از ریاست کتابخانه مجلس استعفا دادند، آقای دکتر فدایی عراقی که تحصیل‌کرده کتابداری بود و تخصص کتابداری داشت به ریاست کتابخانه مجلس منصوب شد. فکر می‌کنم در همین ایام هم اساسنامه جدید کتابخانه مجلس با تجدید نظری بر اساسنامه قبلی به تصویب رسید.

از اقدامات آقای فدایی عراقی بگویید.

نخستین گامی که ایشان برداشت، چون خودش کتابدار بود و ارزش تحقیق و پژوهش را هم می‌دانست، فعال کردن ماده سه اساسنامه کتابخانه مجلس بود؛ که اهمیت بسیاری داشت. ماده سه هدف اصلی و بنیادین کتابخانه مجلس را تشریح می‌کرد و بر طبق آن هدف اصلی و بنیادی کتابخانه بر سه اصل استوار بود:
«جمع‌آوری آثار حقوقی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و اجتماعی با تا‌کید بر اسلام‌شناسی و ایران‌شناسی.
حفظ و نگهداری میراث ملی، آثار کم‌یاب خطی و موزه‌ای و انتشار مناسب آن.
ارائه خدمات به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، مجلس خبرگان و دیگر مجالس به اضافه دولتمردان و پژوهشگران داخلی و خارجی، دانشجویان و سایر مراجعین.»
آقای فدایی کوشش بسیاری کرد که این فعالیت‌ها را بیش‌تر کند.

از جمله کار‌هایی که آقای فدایی عراقی برای فعال کردن ماده سه اساسنامه انجام دادند چه بود؟

خاطرم هست که در این دوره آقای هاشم محدث که یکی از فضلا و مصححین متون تاریخی و پسر روان‌شاد جلال‌الدین محدث اُرموی است، به من تلفن کرد که فلانی من دست‌اندرکار تهیه مجموعه‌ای از رساله‌ها و سفرنامه‌های کم‌حجم، ولی پرمحتوا هستم و از مجموع این‌ها می‌خواهم مجموعه‌ای به نام «گنجینه بهارستان» منتشر کنم. خوب ما هم به خاطر دوستی و رفاقت با ایشان سمعا و طاعتا گفتیم، هم خودم و هم همسرم خانم استخری هر کدام یک سفرنامه‌ای را تصحیح کردیم، که در نخستین گنجینه کتابخانه مجلس در همان زمان ریاست آقای فدایی عراقی منتشر شد. البته آثار دیگری هم در این دوره منتشر شد: یکی دو کتاب سندی و چند جلد فهرست نسخه خطی.

و این جریان در دوره ریاست آقای ابهری هم پی گرفته شد؟

بله، آقای ابهری بیش‌ترین همش را گذاشت که همان کاری را که آقای فدایی عراقی شروع کرده بود ادامه دهد. چون خیلی مهم بود، به هر حال و برای این‌که واقعا دقیق‌تر و منظم‌تر باشد عده‌ای را به عنوان مشاوران علمی دعوت کردند و با حضور آن‌ها جلسه‌ای ترتیب دادند. خروجی آن جلسات تشکیل کارگروه‌های تخصصی در کتابخانه مجلس بود از جمله: گروه تاریخ، گروه ادبیات، گروه عرفان، گروه فقه و دین، گروه علوم قرآنی، گروه جغرافی، گروه متون فارسی و... حدود هفت هشت گروه تشکیل شد.

هدف این بود که بر اساس بند سه ماده سه اساسنامه مجلس کل نسخ خطی موجود در کتابخانه مجلس توسط این گروه‌ها تصحیح و منتشر شود؟

در حقیقت برابر فهرست نسخه‌های چاپی که وجود داشت و سی‌واندی جلد بود ما شروع به انتخاب کردیم. هر کارگروهی اولویت خود را مشخص کرد که اول کدام چاپ شود. تا آن‌جایی که به خاطر دارم در گروه تاریخ من بودم، آقای آل داود و یکی دو نفر دیگر که متاسفانه اسامی‌شان فراموشم شده است. خوب هر گروه شروع به برگزاری جلسات برای تعیین اولویت‌های‌شان کردند. در حین بررسی، همه گروه‌ها اولویت‌های‌شان را فهرست کردند. در این میان متوجه شدیم که مقدار زیادی رساله کم‌حجم، ولی پرمحتوا وجود دارد که به صورت مستقل نمی‌توان منتشرش کرد، همه گروه‌ها تقریبا به این مورد برخوردند؛ بنابراین در یک جلسه مشترک پیشنهاد داده شد که این رساله‌ها را تحت عنوان «گنجینه بهارستان»، که پیش‌تر هم یک شماره از آن منتشر شده بود و شرح آن در بالا رفت، ولی به صورت تخصصی‌تر منتشر شود، البته هر گروه برای خودش. تا به امروز چیزی حدود ۱۵-۱۶ «گنجینه بهارستان» منتشر شد؛ از جمله در بخش تاریخ چهار تا، ادبیات سه تا، علوم و فنون قرآنی سه تا، فقه و اصول یکی، ادبیات عرب یکی و...

هر کدام از رساله‌ها را یک نفر تصحیح می‌کرد و در نهایت یک کتاب ۴۰۰-۵۰۰ صفحه‌ای با عنوان اصلی «گنجینه بهارستان» منتشر می‌شد که این رساله‌ها در درون آن بودند. بسیاری از آن‌ها امروز به عنوان یکی از بهترین منابع تحقیقی برای دانشجویان دوره فوق‌لیسانس و دکتری است و فوق‌العاده اهمیت دارد. یکی از این گنجینه‌ها کار من و همسرم است که به عنوان «تاریخ شبه‌قاره» چاپ شد، در آن رساله‌هایی که در دوره قاجار راجع به شبه‌قاره ترجمه شده و هیچ وقت چاپ نشده بود و اطلاعات ذی‌قیمتی داشت گردآوری کردیم. یکی دو تا از «گنجینه بهارستان» را هم آقای میرمحمدصادق چاپ کرد و یکی دو تا را هم افراد دیگر که الان حافظه‌ام یاری نمی‌کند. این گنجینه‌ها کار‌های ارزشمند و بسیار خوبی است. در بقیه کارگروه‌ها هم به همین ترتیب؛ مثلا گروه ادبیات فارسی تا آن‌جایی که خاطرم هست دو منشآت و سه گنجینه بهارستان و حدود ۶۳-۶۴ جلد کتاب خوب از متن‌های فارسی و به خصوص دواوین شعرا که تاکنون چاپ نشده بود منتشر کردند. در گروه تاریخ ادبیات عرب حدود ۷ مجلد بسیار نفیس منتشر شد. در گروه تاریخ و جغرافیان ۴ گنجینه بهارستان، ۲ منشآت و قریب ۷۳-۷۴ عنوان و یا شاید هم بیش‌تر کتاب، می‌گویم عنوان به این دلیل که ممکن است برخی از این عناوین دو یا سه‌جلدی باشند.

بیش‌ترین حجم انتشار این گنجینه‌ها که از زمان آقای فدایی آغاز شده بود، در دوره کدام ریاست کتابخانه انجام شد؟

زمان آقای ابهری و به‌خصوص زمان آقای جعفریان، چون آقای جعفریان هم خودش مصحح بسیار توانمندی بود، هم ارزش این رسائل و ارزش چاپ متون را خوب می‌دانست؛ بنابراین بخشی از همت او معطوف به نشر این آثار شد. فقط این نبود بلکه یکی از اقدامات بسیار مهم آقایان ابهری و پس از ایشان جعفریان این بود که کوشیدند همه نسخ خطی را به میکروفیلم تبدیل کنند که امروز برخی از آن‌ها در سایت کتابخانه مجلس هست و می‌توان آن را مورد استفاده قرار داد. همین‌جور اسناد را؛ یعنی فقط این نبود، چون یک بخش هم اسنادی بود که در آن‌جا طبق بند ۳ بایستی شناسایی، تفکیک و طبقه‌بندی موضوعی انجام می‌شد.

اما آقای قاسمیان، رئیس کنونی کتابخانه مجلس، در نشست خبری اخیرشان ادعا کرده‌اند که بسیاری از این اسناد دست‌نخورده باقی مانده و حتی برگ‌شماری هم نشده است.

این اسناد چیزی حدود ۱۵ هزار کارتن بود و این ۱۵ هزار کارتن تا روزی که ریاست جدید آمدند (قاسمیان) طبق گفته خودشان در این مصاحبه هنوز ششصد کارتن مانده است، ولی ایشان نگفت که چهارده هزار و چهارصد کارتن انجام شده است. بله ۶۰۰ کارتن مانده، حرفی نیست، ولی برای یک دستمال یک قیصریه را به آتش نمی‌کشند. پانزده هزار کارتن بوده، از این پانزده‌هزار چهارده هزار و چهارصد کارتن فهرست و طبقه‌بندی شده، ۶۰۰ کارتن مانده. خیلی خوب شما این ۶۰۰ کارتن را انجام دهید.

در حوزه پژوهش هم که شما از انتشار «گنجینه بهارستان» به عنوان کاری برجسته نام می‌برید، ایشان در همین مصاحبه‌شان گفتند: «اگر به اتاق من بیایید پژوهش‌هایی را به شما نشان می‌دهم که حتی حاضر نیستید آن را برای خمیر کردن ببرید.»

این حرف توهین به همه پژوهشگرانی است که در طول این سال‌ها زحمت کشیده‌اند، این‌ها را برای چاپ آماده کرده‌اند و کتابخانه مجلس منتشر کرده است. نمی‌شود کیان‌فری بیاید و خط بطلان بر کارنامه پنج شش رئیس ماقبل خودش بکشد، یعنی آقای فدایی عراقی خطا کرده، آقای ابهری خطا کرده، آقای جعفریان خطا کرده، آقای دکتر رجبی خطا کرده و دو یا سه نفر بعد از ایشان خطا کرده‌اند؟! در حالی که این‌ها وقتی دیدند کار درست و حسابی است، آن را ادامه دادند. ایشان امروز آمده یک‌راست می‌گوید که این‌ها ارزش خمیر کردن هم ندارد! خوب این توهین است به همه آن پژوهشگرانی که کار‌های اسنادی انجام داده‌اند. چرا باید ارج و قرب فردی را که زحمت کشیده تشکیلاتی را در کتابخانه مجلس به نام حوزه سندی به راه انداخته است، کنار گذاشت و آن را بی‌ارزش خواند؟!. خیلی خوب ایشان می‌گوید این‌ها ارزش ندارد، به ما بفرمایند مرادشان از ارزش چیست؟

چنین توهینی دل اهل فضل را به درد می‌آورد، وگرنه من چه کار به کتابخانه مجلس دارم. بله مدت کوتاهی با آن‌جا همکاری کرده‌ام و به این همکاری افتخار هم می‌کنم. من جزو کسانی بودم که در شورای سیاست‌گذاری کتابخانه مجلس دخیل بوده و سه سال برای ماده سه آن زحمت کشیده‌ام. بسیاری از کتاب‌ها را دست‌کم در حوزه تاریخ و جغرافیا من، آقای آل داود و یکی دو تن دیگر از دوستان برای چاپ و تصحیح انتخاب کردیم.

کتابخانه مجلس رئیسی دارد که خط بطلان بر کارنامه ۵۰۰-۶۰۰ نفر پرسنل و همکاران و مصححان و پژوهشگران کشیده است. این خط بطلان را بر همه آن‌هایی که سال‌ها با واحد سند و معاونت پژوهشی کتابخانه مجلس همکاری کرده‌اند می‌کشد و می‌گوید این‌ها ارزش خمیر شدن ندارد. خوب این حرف فردا انعکاس بیرونی هم پیدا می‌کند. می‌گویند آقا کتابخانه مجلس ۳۰ سال کاری را انجام داده است که دوزار نمی‌ارزد. مگر می‌شود؟! ایشان اگر برنامه‌ای دارد که با روحیه کتابخانه مجلس و ساز و کار و اساسنامه‌اش منطبق است، انجام بدهد، حق ندارد حاصل سال‌ها تلاش را زیر سوال ببرد. انسان مسئولیت هرجایی را که به عهده می‌گیرد اول اساسنامه و آئین‌نامه آن را می‌خواند. من سال‌ها سردبیر «آینه میراث بودم» و همچنین حدود یک سال سردبیر «مطبوعات بهارستان» بودم، اولین کارم این بود که آئین‌نامه آن‌ها را به طور کامل بخوانم. من آئین‌نامه نشریات و اساسنامه کتابخانه مجلس را خوانده‌ام، آئین‌نامه «پیام بهارستان» و «نامه بهارستان» را خوانده‌ام و می‌توانم امروز این حرف را بزنم و بگویم که این آقایان نخوانده‌اند.

آقای زرشناس، یکی از معاونان آقای قاسمیان، در همان نشست خبری در مورد نشریات کتابخانه مجلس هم صحبت کرد، ایشان گفت: «باید نشریه داشته باشیم البته نه نشریه‌ای که در قفسه‌ها خاک می‌خورد، نشریه‌ای می‌خواهیم که در کیوسک برود و پیوند عمل و نظر را با هم داشته باشد.» این صحبت ظاهرا نشان‌دهنده انتقاد این سیستم جدید به نشریاتی، چون «نامه بهارستان» و «پیام بهارستان» است که کتابخانه مجلس در دوره روسای پیشین منتشر می‌کرد. پاسخ شما به این صحبت ایشان چیست؟

ببینید کتابخانه مجلس چند تا نشریه بسیار و مهم خوب دارد: «نامه بهارستان» یکی از آن‌هاست که روزگاری در اوج نشریات ایران قرار داشت. من تجربه سال‌ها سردبیری و سابقه مطبوعاتی از دید مجله‌ای دارم و یک مجله را می‌توانم ارزیابی کنم و بگویم در چه معیاری است. روزگار ریاست آقای ابهری و آقای جعفریان عالم‌ترین و فاضل‌ترین افراد با این نشریه همکاری می‌کردند. ۲۰ شماره نخست این نشریه فوق‌العاده است. افرادی مثل مرحوم ایرج افشار، و بسیاری از شخصیت‌های علمی ایرانی که در خارج از کشور هستند با این نشریه همکاری می‌کردند. شوخی نیست، الان این نشریه سقوط کرده است.

نشریه دیگر کتابخانه مجلس «پیام بهارستان» بود، این نشریه در زمان ریاست آقای جعفریان ۹۰۰ تا ۱۱۰۰ صفحه از همان مجموعه رسائلی که نام بردم چاپ شده است. «مطبوعات بهارستان» نشریه دیگری بود که مقالاتی در معرفی، نقد و تحلیل محتوایی نشریات قدیمی موجود در مخازن در کتابخانه مجلس منتشر می‌کرد، من مدت یک سال سردبیر این نشریه بودم. الان نمی‌دانم به چه روزی افتاده است. کتابخانه مجلس دو نشریه سندی داشت که به تحلیل محتوای اسناد موجود در کتابخانه می‌پرداخت. «پیام بهارستان» اول یک بولتن بود بعد به صورت فصلی تبدیل به یک کتاب شد؛ یعنی نمی‌توان آن را یک نشریه معمولی به شمار آورد؛ نشریه‌ای است که در داخل و خارج خواهان دارد و از آن استفاده می‌کنند. در زمان آقای جعفریان محتویات این نشریات روی سایت کتابخانه قرا می‌گرفت و قابل استفاده بود. در کنار «پیام بهارستان» مجموعه دیگری به عنوان «ضمیمه حقوقی» توسط آقای آل داود منتشر می‌شد که شامل مباحث حقوقی بود. من در هر شماره آن یک یا دو مطلب دارم. نامه بهارستان، پیام بهارستان و هر کدام از این نشریات خود سردبیر و هیات تحریریه جداگانه داشتند. ایشان با این حرف خیلی راحت و آسوده خط بطلان بر تمام کارنامه این افراد کشیده است!

آقای زرشناس در بخشی از سخنانش به اهدافش در معاونت پژوهشی کتابخانه مجلس اشاره کرد و گفت: «کار ما در معاونت پژوهشی کتابخانه مجلس پرداخت به همین موضوع یعنی تفکر است. در حقیقت می‌خواهیم فضایی را برای اندیشه‌ورزی معطوف به شرایط عینی ایجاد کنیم. در این راستا با تغییر رویه پژوهشی دپارتمان بنیادین غرب‌شناسی ایجاد کردیم برای این‌که این دپارتمان با نخبگان ارتباط برقرار کند...» نظرتان در این باره چیست؟

جالب است این مسئولانِ تازه اصلا معاونت پژوهشی را تعطیل کرده‌اند! می‌گویند می‌خواهند کار جدید انجام دهند. ایشان گفته غرب‌شناسی برای‌مان اهمیت دارد. خوب ایشان غرب‌شناسی را سال‌های سال کار کرده بودند، در تلویزیون برنامه داشتند خوب همه این‌ها را جمع کنند یکجا بدهند به نمایندگان مجلس استفاده کنند. بینید آن‌چه آقای قاسمیان و دو تن از معاونین‌شان در این مصاحبه مطبوعاتی عنوان کردند، می‌شود به جرأت گفت که کار مرکز پژوهش‌های مجلس است. من فکر می‌کنم این‌ها درب را اشتباهی باز کرده‌اند، ظاهرا این آقایان اساسنامه مرکز پژوهش‌های مجلس را ورق زده‌اند! خوب آن کار‌ها را مرکز پژوهش‌ها دارد انجام می‌دهد. کتابخانه مجلس هم کار خودش را برابر اساسنامه‌اش باید انجام بدهد. شما اگر می‌خواهید کار‌های مرکز پژوهش‌های مجلس را انجام دهید بروید همان‌جا بنشینید انجام دهید.

الآن سه چهار ماه است پرسنل بخش نشریات و اسناد و پژوهش‌های کتابخانه مجلس بین زمین و هوا معلق‌اند، نمی‌دانند ماندگارند و همین‌طور مداوم کارمند جدید اضافه می‌شود. کل پرسنل این بخش سردرگم‌اند اصلا نمی‌دانند که آیا فردا می‌توانند بروند سر کار یا آخر ماه حقوق خواهند داشت یا نه؟ فریاد من برای این است. وگرنه من که نه در کادر کتابخانه مجلس هستم و نه نفع شخصی دارم.

شما در جای‌جای صحبت‌تان مدام از اساسنامه کتابخانه مجلس سخن گفتید، اصلا در این اساسنامه چه شرایطی برای رئیس کتابخانه مجلس ذکر شده و خصوصیات آقای قاسمیان چه میزان با مفاد آن مطابقت دارد؟

ماده یازده اساسنامه مجلس درباره رئیس کتابخانه می‌گوید «رئیس مجلس فردی برجسته از نظر علمی و مذهبی را که دارای تخصص کتابداری، کتاب‌شناسی، اطلاع‌رسانی باشد به عنوان رئیس کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس برای چهار سال منصوب می‌نماید.» وقتی شما شخصی را انتخاب می‌کنید که فاقد تمام این‌هاست و بعد هم راحت در مصاحبه می‌گوید که «بر من ایراد گرفتند که من تخصص ندارم» خوب نتیجه نداشتن تخصص همین می‌شود که شما یک حوزه معاونت فعال را تعطیل کردید. البته من از وضعیت کنونی بخش‌های دیگر کتابخانه مجلس اطلاع چندانی ندارم، اما این وضع معاونت پژوهشی است.

رئیس مجلس اساسنامه را زیر پا گذاشته است. من فکر می‌کنم ایشان حتی یک بار این اساسنامه را نخوانده است، اگر می‌خواند قطعا این انتخاب را نمی‌کرد. وقتی اساسنامه به صراحت می‌گوید که رئیس مجلس می‌تواند فردی را که دارای شرایطی از نظر علمی، مذهبی، تخصص کتابداری، کتاب‌شناسی، اطلاع‌رسانی... خوب هر کدام از این‌ها تخصص است. جهان امروز جهان تخصص است.

به همین دلیل من می‌گویم:
میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از کرج تا بیلقان است

بیلقان یک روستای بسیار سرسبز است که کنار نهر کرج واقع شده، اما روستاست و باید با همان بافت روستایی‌اش بماند. نمی‌شود کدخدای آن‌جا را بیاوری بکنی فرماندار کرج. فرماندار کرج باید شهرنشین باشد. مسائل شهری با مسائل روستایی متفاوت است. رئیس ایل مشکلاتش با یک فرماندار، استاندار و کدخدا متفاوت است. هرکدام از این‌ها ساختار خودش را دارد. درست مثل این است که امروز مرا به عنوان رئیس بیمارستان امام خمینی منصوب کنند. من از پزشکی فقط این را می‌دانم که وقتی بیمار می‌شویم باید به پزشک مراجعه کنیم.

کتابخانه مجلس مدت‌هاست که تعطیل است. آقای قاسمیان در همین مصاحبه گفته‌اند از شرایط کرونایی برای رف‌خوانی استفاده می‌کنند که سال‌هاست انجام نشده و به همین خاطر کتابخانه تعطیل است.

خوب بله، اسمش را گذاشته رف‌خوانی. رف‌خوانی چه؟ هرکسی که صلاحیت رف‌خوانی نسخ خطی را ندارد. وقتی قرار است تغییر و تحولی انجام گیرد، نماینده وزارت دارایی به عنوان امین مالی و صاحب‌جمع می‌آید برابر فهرست می‌گوید فلان نسخه را بیاورید و بعد هم شماره می‌کند، ده بیست مورد را چک می‌کند که سر جایش است یا نه؟ رف‌خوانی برای زمانی است که چیزی گم شود مثل کاخ گلستان که آن آلبوم عکس گم شده بود، رف‌خوانی کردند و پیدا شد، جابجا شده بود. رف‌خوانی برای آن زمان است. همین‌طوری که رف‌خوانی نمی‌کنند!

به عنوان نماینده نسخه‌شناسان و مصححان متون تاریخی درخواست‌تان از آقای قاسمیان چیست؟

درخواستم از حضرت‌شان این است که تشکیلات معاونت پژوهشی را تعطیل نکنید بلکه تقویت هم بکنید بگذارید کارشان را انجام بدهند، در غیر این صورت بایستی فاتحه فرهنگ را در این مملکت خواند.

ما در ایران متاسفانه مدیریت‌مان مبتنی بر فرد است، یعنی این فرد است که می‌آید یک موسسه را راه می‌اندازد، اعتبار می‌دهد، و وقتی متاسفانه می‌رود می‌بینیم تعطیل می‌شود. اتفاقا کتابخانه مجلس جزو موارد استثنائی بود که افرادی که آمدند کم و بیش همان رویه گذشته را ادامه دادند، حالا یکدفعه فردی آمده که می‌گوید ارزش ندارد. شما که می‌گویید این همه زحمت پژوهشگران، مصححین به درد نمی‌خورد، بی‌ارزش است، خیلی خوب بگویید چه چیزی ارزش است؟

در نهایت ایراد اصلی شما این است که بر اساس اساسنامه کتابخانه مجلس انتخاب آقای قالیباف مناسب نیست، چون آقای قاسمیان هیچ‌یک از فاکتور‌های موجود در آن اساسنامه را ندارند؟

بله. ایشان شرایط ماده یازده اساسنامه کتابخانه مجلس را ندارد. انتصاب ریاست کتابخانه مجلس حق قانونی آقای قالیباف به عنوان رئیس مجلس است، اما از ایشان خواهش می‌کنیم در انتخاب ریاست کتابخانه تجدید نظر کنند و فردی را طبق ماده یازده از نو برای ریاست مجلس برگزینند، که البته افراد متخصص در اطراف ایشان کم نیستند.

نظرات بینندگان