مطالعه کتاب آن هم در ایام نوروز، شاید برای خیلی از ایرانی ها، کار جالبی نباشد خاصه وقتی که سفر، دیدوبازدید و تلویزیون عزیز، وقتی برای مردم نمی گذارد ولی به هر حال اگر هوای مطالعه مفید و آموزنده و ملاقات نوروزی با یار مهربان به سرتان زد، با ما همراه شوید...
خاطره خوانی مسئولان ابتدای انقلاب با توجه به توطئه ها و اتفاقات تلخ روزهای ابتدایی انقلاب، از آن جهت شیرین است که بازخوانی تاریخ پر التهابی است که شاید این روزها هم مددی باشد برای برخی گره های داخلی در کشور...«خاطره ها» اثر آیت الله ری شهری در 3 مجلد از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده که جلد اول آن شامل خاطرات او از آغاز تا پایان ماجرای آیت الله شریعتمداری است. خاطرات دوران مسوولیت ری شهری در مقام حاکم شرع دادگاه های انقلاب، ریاست دادگاه های ارتش، وزارت اطلاعات و دادستانی انقلاب.
ری شهری در ابتدا از خانواده و تحصیل و ازدواج سخن گفته و سپس با اشاره به رخدادهایی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد وارد دورانی شده است که مسوولیت هایی را در آن دوران بر عهده گرفته است. این مطالب تا فصل سیزدهم کتاب را به خود اختصاص داده است. فصل چهاردهم کتاب به خاطرات دوران ریاست دادگاه های انقلاب اسلامی ارتش و فصل پانزدهم خاطراتی از امام راحل است. در فصل شانزدهم به شرح کودتای نافرجام نوزه اختصاص یافته و طی 65 صفحه رخدادهایی مربوطه را با توجه به اسنادی که در اختیار ایشان بوده شرح داده است. از آنجا که وی در این زمان ریاست دادگاه ارتش را داشته است، اطلاعات دقیق، تفصیلی و در شرح ماوقع بسیار حساس است. ماجرای فرار بنی صدر، خاطراتی از انفجارهای مهم نیمه تیرماه تا شهریور 60 و نیز خاطراتی از آغاز جنگ فصل های هفدهم تا نوزدهم را به خود اختصاص داده است.
شاید در میان فصول کتاب جدی ترین آنها فصل بیستم و بیست و یکم باشد. فصل بیستم به توطئه قطب زاده و جریانهای مربوطه تا اعدام او مربوط می شود. در این بخش متن کیفر خواست قطب زاده و دفاعیات وی و رای دادگاه به تفصیل آمده و از این جهت می توان گفت اسناد تازه ای انتشار یافته است. فصل بیست و یکم که بیش از 90 صفحه را به خود اختصاص داده مطالبی است که وی در باره آیت الله شریعتمداری نوشته است.
خبرآنلاین بخشی از کتاب را که مربوط به متن مصاحبه صادق قطبزاده بعد از دستگیری است و از سیمای جمهوری اسلامی پخش گردید، برای کاربران گرامی خود منتشر می کند، این متن در تاریخ 2/1/1361 در روزنامه کیهان منتشر شده است:
شما ضمن معرفی خود، علت دستگیریتان را بیان کنید.
-
من صادق قطبزاده هستم و علت دستگیری من در رابطه با برنامهای بود که به
نام برنامهی براندازیست که من سعی میکنم همین برنامه را و انگیزههایش را
[با] جمعبندی که فعلاً به آن رسیدیم، یکی پس از دیگری عنوان کنم.
از
مدتی قبل، حدود 3 ماه قبل، از یک سازمان افسری با من تماس گرفتند و بحث و
گفتگویی پیرامون تحلیل ما از مسائلی که فعلاً در کشور ما میگذرد، شد. در
این تحلیل من یک مقدار نقطهنظرهایی داشتم و آنها هم به همچنین. بعد از
قبول نقطهنظرهای من و چارچوبی که باید در آن باشیم، بحث و گفتگو راجع به
قصد براندازی حکومت و نه نظام جمهوری شد که در اطراف بیت امام چه میتوان
کرد و بر اساس این، بحث اول آنها صحبت از محاصره بود و آنها دربارهی
محاصره نقشهای میخواستند. من این نقشه را توسط یکی از دوستان که تهیه شده
بود به آنها دادم. یک نقشه عادی بود. آنها گفتند که این نقشه به نظر ما
درست نمیآید و بنابراین لازم است که ما از نزدیک برویم و آنجا را
ببینیم. آنها رفتند و من یکی از دوستانی که در آنجا منزلی بغل منزل امام
داشت. معرفی کردم و اینها رفتند و آن منزل را دیدند. در مراجعت وقتی
نشستیم، صحبت کردیم، گفتند که این منزل محل بسیار مناسبی است برای انفجار.
گفتند خیلی خوب انفجار چه و بحث راجع به انفجار و محل صورت گرفت. چگونه و
چه نوع. هفته بعد آن [کسی] که، دو هفته قبل از دستیگری من بود آمدند و
گفتند که سازمان ما تصمیم گرفته که آنجا را از دو طریق بکوبد: یکی با
توپخانه، یکی هم احیاناً با انفجار از داخل آن منزل.
هدف چه بود؟
- هدف
از بین بردن همه سران حکومت من جمله امام. من در بدو امر دو نوع حالت
روانی در برخورد با قضیه داشتم. یکی مسأله آری یا نه. منتها متأسفانه در
وهله اول من گفتم خیلی خوب این مسأله را بررسی کنیم و ببینیم که چکار
میشود کرد و «نه» نگفتم. آنها رفتند و نقشه را بررسی کردند و هفته بعد
آمدند و گفتند که ما فکر کردیم که هم نقشه کوبیدن آنجا باشد و هم به حالت
خونخواهی امام، بقیه کارها را انجام بدهیم و مردم هم در این باره بیایند و
در واقع گیج بشوند که به کدام سمت بروند و قرار شد که آنها بروند و تمام
این نقشه را مورد مطالعه قرار بدهند و چند روز قبل از اجرای نقشه،
تصمیمنهایی در این زمینه گرفته شود. فی الواقع، من از این که با این نقشه
در اول آن مخالفت نکردم از لحاظ روحی خودم ناراحت بودم و تصمیم داشتم که در
جلسه نهایی که صحبت است، مطلقاً با کوبیدن جماران و منزل امام به اعتبار
عاطفی خودم نسبت به امام، جلوگیری بکنم؛ ولی البته [با] بقیه نقشه مثل
گرفتن مراکز سپاه، کمیته، رادیو تلویزیون، محاصره جماران، من کاملاً موافق
بودم.
این نقشهای بود که در واقع انجام شد و عملی شد، یعنی تا آن مرحله، ولی همین طور که عرض کردم به تصویب نهایی نرسید و ما هم در واقع قبل از آن که اصلاً ماجرا به صورتی دربیاید دستگیر شدیم.
چگونه میخواستید مواد منفجره را به جماران ببرید؟
-
صحبت از این شد که میشود مواد منفجره را برد. صحبت از این بود که توسط
مصالح ساختمانی که به آنجا میرود [برده شود] این آقایی که یکی از این
افسرهاست گفت: من متعهد میشوم که از طریق مصالح ساختمانی، مواد منفجره را
به داخل منزل ببرم، ولی خود او هم بعد از مدتی اصولاً به این نتیجه رسیده
بود که فقط راهش کوبیدن از دور است و از نزدیک امکاناتش بسیار ضعیف است.
در این رابطه آیا قرار بود اسلحهای هم از خارج آورده بشود؟
- نخیر،
در این رابطه ابداً به این صورت نبود، به دلیل این که بین طرح این مسأله و
اجرایش بیشتر از حداکثر دو هفته نبود؛ بنابراین امکان اینکه اسلحه از
جایی بخواهد وارد بشود، بر این منظور نبود.
پس در رابطه با چه بود؟
-
اینها مدتی قبل گفته بودند به من، اولاً اسلحه و مهمات، همه نوع چیز
دارند خودشان و احتیاجی ندارند، ولی مدتی قبل، در حدود مثلاً یک ماه و
خوردهای قبل، سؤال کردند از من که، یعنی یک لیست کوچکی را به من دادند.
تعداد اسلحه محدودی، که ما اینها ار میخواهیم. من هم گفتم سعی میکنم
آنها را تهیه بکنم و اینها را فرستادم برای خارج از کشور، ولی عملاً
امکان تهیهاش به علت نبودن پول نبود.
با چه کسی تماس گرفتند و در خارج از کشور قرار بود چه کسی هماهنگ بکند؟
- مسأله رابطه با خارج از کشور، خودش یک بحث دیگریست.
آن
بحث را خواهیم کرد منتها در این رابطه مشخص، این هماهنگی و ارتباط با
اسلحه در خارج با چه نیرویی قرار بود انجام بشود و شما از کی خواستید؟
-
من فقط به یکی از دوستانم آقای بیلران، لیست را فرستادم و گفتم آیا میشود
اینها را تهیه کرد و او گفت: اگر پول باشد امکان تهیهاش، توسط دلالها
هست که اصلاً پولی نبود و اصلاً تهیه هم نشد.
در این طرحی که در ذهن شما بود، چگونه ممکن بود شخص امام سالم بماند و دیگران در طرح انفجار از بین بروند؟
-
بله، مسأله در همین بود که عرض کردم چون بحث انفجار در آنجا در آخر سرش،
به صورت کوبیدن آنجا بود. مسأله جان امام در [خطر] بود من به اعتبار
عاطفی خودم حاضر نبودم که زیربارش بروم و تصمیم داشتم مخالفت کنم.
شما چه مقدار پول در اختیار این گروه قرار دادید؟
- والله
من در بازجوییهایم مفصل به منابعی مالیم باشند، گفتم من در مجموع دو
میلیون و دویست و پنجاه هزار تومان در اختیار این گروه گذاشتم و پانصد هزار
تومان در اختیار آن دو سه نفری که در روزهای آخر دیده بودمشان. این مجموعه
پولی بود که من در اختیار آنها گذاشتم.
آیا شما طرح براندازی نظام جمهوری اسلامی را با نیروها و شخصیتهای مذهبی یا مراجع در میان گذارده بودید؟
-
نیروهایی که وجود نداشتند، در بین مراجع فقط با واسطه با شخص آیت الله
شریعتمداری، مسأله در میان گذاشته شده بود، البته توجه میکنید من مدت یک
سال و خوردهای است که اصلاً مسافرتی به هیچجا نکردم، من جمله به قم؛
بنابراین شخصاً تماس نداشتم، ولی [با] دو واسطهای که صحبت شده بود با
ایشان، من از طریق آن دو واسطه مطلع شده بودم که این مطالب، مسأله اصل
براندازی به نظر ایشان رسیده بود. در دو سه ماه قبل، یک بار آقای حجت
الاسلام مهدوی رفتند آنجا و صحبت کرده بودند با ایشان، با آیتالله
شریعتمداری و در مجموع، برخورد آیت الله شریعتمداری بسیار برخورد
محتاطانهای بود، با کل مسأله. بعد وقتی که حجت الاسلام مهدوی تشریف برده
بودند به خارج، من از حجت الاسلام آقای عبدالرضا حجازی خواستم مطلب را با
حضرت آیت الله شریعتمداری در میان بگذارد و کلیات طرح را یعنی اصل کلیت طرح
را با آقای حجازی در میان گذاشتم. آقای [عبدالرضا] حجازی هم با آیت الله
شریعتمداری آنطوری که به من گفتند مسأله را در میان گذاشته است و نقل قول
از آقای حجازی است که ایشان گفتند که من قبل از انجام برنامه، کاری
نمیتوانم بکنم و بعد از انجام برنامه، بنده خود ایشان را تأیید میکنم و
اقدام میکنم. این ماجرا گذشت. مجدداً بحث دیگری با آقای حجازی شد و آقای
حجازی مجدداً رفتند و دفعه دوم که برگشتند گفتند که بحث همان است ولی آیت
الله شریعتمداری یک مقدار زیادی ترسیدند. این ماجرا که مربوط به یک ماه و
نیم قبل است، گذشت تا مجدداً آقای مهدوی آمدند. من مجدداً به آقای مهدوی
گفتم و ایشان هم در مراجعت به من گفتند که نظر ایشان همان است و اگر
براندازی انجام شد، ایشان تأیید خواهند کرد و اقدام خواهند کرد. البته یک،
دو روز بعدش، آقای مهدوی پولی هم در حدود پانصد هزار تومان به من دادند و
تنها پولی بود که به من رسید و گفتند من باب خرید منزل از آیت الله
شریعتمداری گرفتم و این در مجموع رابطهای بود که بود و به نظر من و به نقل
قول از این دو واسطه، چون همانطوری که گفتم من خودم در جریان نبودم و با
ایشان صحبت نکردم. ایشان در جریان کل قضایا بودند.
آقای عباسی هم در جریان بودند؟
-
آقای عباسی، من خودم آقای عباسی را مدت یک سال و خوردهای است که ندیدم،
ولی استنباط من این است که بیانات این آقایان این بود که احتمالاً در
جلساتی که اینها داشتند آقای عباسی هم حضور داشته است.
آقای عباسی در چه رابطهای با آقای شریعتمداری بودهاند؟
- آقای
عباسی داماد آیت الله شریعتمداری هستند و قاعدتاً این موضوعی که شخص آقای
عباسی در جریان بودهاند یا نبودهاند را [باید] از آن دو نفر آقایان سؤال
کرد، چون آنها در جریان این بودند که اینها در جلسه بودهاند و یا
نبودهاند؛ ولی من چون خودم آقای عباسی را ندیدهام و خودم آیت الله
شریعتمداری را ندیدهام، بنابراین نمیتوانم بگویم که اینها هم بودهاند و
یا نبودهاند و آن آقایان روشن خواهند کرد که ایشان هم در جریان بودهاند و
یا نبودهاند. به هر حال در این پایان، وضعی که به وجود آمده و این در
واقع مشکلی که برای من ایجاد شده من قبلاً هم عرض کردم که قصاصش را با
نهایت میل میپذیرم.
آخرین جلسهای که سید مهدی مهدوی با شریعتمداری داشت کی بود و این جلسه چه نتیجهای داشت؟
-
در حدود یک هفته قبل از دستگیری من و نتیجهای که ایشان به طور مجمل گفت،
چون وقت زیادی نبود و چند دقیقهای بیشتر ندیدمشان، این بود که همان طوری
که قبلاً عرض کردم، ایشان بعد از این که اگر عملی انجام بگیرد ایشان بعد از
پیروزی تأیید کامل میکند...
* خبر