پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
صبح قدری کار کردیم. ضمنا به کردی لیونه رفته هزار فرانک پول گرفتم. کاغذی از کردی لیونه رسیده بود برای مشاورالممالک [وزیر خارجه]که «بیایید وجهی رسیده دریافت کنید.» خوشحال شدیم که پول رسیده است. مسیو پرنی رفت و آمد، گفت: «نُه هزار فرانک از جانب مجدالسلطنه برای مادام سوارز رسیده است.» مُندک [نابود]شدیم.
عصر با میرزا حسینخان منزل ممتازالسلطنه [سفیر ایران در فرانسه]رفتیم. آنجا طبیبی آمده اطلاعات در باب ایران میخواست که داوطلب معلمی شود. به او دادم. میرزا حسینخان هم با مسیو شاوانی در باب فوار دو لیون صحبت کردیم. بعد ما رفتیم با ممتاز صحبت کنیم. شعاعالسلطنه آمد. قدری با او صحبت کردیم. حرفهای او که پر و پایی ندارد، اما عجب این است که بعد از یک تمهید مقدمهای گفت: «روح من ژرمانوفیل [آلماندوست]است.» نمیدانم مقصود او از این حرف چه بود.
باری از آنجا که بیرون آمدیم با میرزا حسینخان به گردش رفتیم. ضمنا منزل مادام دوران کارت گذاشته اظهار میل به دیدن او کردم، برای اینکه در کار از او چارهجویی کنیم؛ و بعد در بین راه با او صحبت کرده طرحی برای رفتن به لندن ریختیم که شاید آنجا بتوانیم تخمی بیفشانیم. در مراجعت از گردش، احوالپرسی از کتابچی کردیم. معلوم شد عمل کرده و به خیر گذشته است.
امشب مسیو وستداهل مهمان ما بود. خیلی خوشصحبتی کردیم. در ضمن صحبت تصدیق کرد که حسین فشنگچی و نصرتالدوله در قتل احمدخان استوار دخیل بودند و من که او را مثل برادر دوست داشتم متهم به قتل او شدم و این مسئله را میخواهم تعقیب شود.
بعد از شام مابین مسیو پرنی و انتظامالملک در باب مجلس سنا مباحثه شد و کار به تندی کشید. واقعا مسیو پرنی گاهی اوقات زیاد تند میشود. در هر حال در اصل مسئله نمیدانم بگویم حق با کیست؛ زیرا که کارهای ایران ماخذ عقلی ندارد.
باری بعد از شام با مشاور و انتظام قدری گردش کرده برگشتیم. بعدازظهر هم با مشاور در باب کارها صحبت کرده قرار گذاشتیم همانطور که منظور ماست امور را تعقیب کنیم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۱۶۴-۱۶۵.