ابوالفضل فاتح: بیست سال پیش در آغاز تاسیس خبرگزاری ایسنا، «ایران به روایت ایران» به عنوان یک هدف کلیدی تعریف شد، با این امید که به جهان به روایت ایران نائل شویم. غمگنانه باید اعتراف کنیم که پس از دو دهه هنوز برای رسانههای رسمی و غیر رسمی ما «ایران به روایت ایران» یک پروژه ناتمام است، چه رسد «جهان به روایت ایران» که بیشتر به یک آرزو شباهت یافته و نیازمند بازنگری اساسی در رویکرد ما نسبت به جریان اطلاعات و حق آزادی در کشور است و بدون پذیرش «چند صدایی» و ایجاد مجال برای شنیده شدن متکثر آراء و اندیشهها به عنوان نقطه عزیمت توسعه رسانهای و اتخاذ استراتژی جدید در سطح ملی و بین المللی ممکن نخواهد بود.
گرچه به دلیل توسعه تکنولوژی ارتباطی و کارکردهای غیر قابل کنترل فضای مجازی و رسانههای اجتماعی، با نوعی آزادی در فضای عمومی جامعه مواجه شده ایم، اما این آزادی، انتخاب ما نبوده و بیشتر انفعالی است و هنوز امکان بیان و انتشار بی عارضهی بسیاری از آنچه «باید گفته شود» در فضای رسمی ممکن نیست، چه رسد به آنچه بسیاری تمایل به بیان آن دارند، اما چون به مذاق مسئولان خوش نمیآید، مکتوم میماند.
سالهاست که ماده چهارم قانون مطبوعات بیشتر به یک شوخی شبیه است تا یک مطالبه و حق جدی. آنجا که میخوانیم: «هیچ مقام دولتی و غیر دولتی حق ندارد برای چاپ مطلب یا مقالهای در صدد اعمال فشار بر مطبوعات بر آید و یا به سانسور و کنترلنشریات مبادرت کند.» امروز کمتر رسانهای را میشناسیم که روزانه تحت فشارهای مستقیم یا غیر مستقیم نهادهای قدرت حکومتی، دولتی یا خصوصی قرار نگرفته و مجبور به اعمال نوعی سیاست کنترلی تحمیلی نباشد؛ موضوعی که در بلند مدت به خشکانیدن ریشههای حریت و عادت شدن خود سانسوری منجر خواهد شد. تا زمانی که این شرایط بر رسانههای ما حکم میراند، استقلال تحریری دست نایافتنی و لکنت خبری رایجترین بیماری رسانهای ما خواهد بود.
ایرنا نیز به عنوان خبرگزاری رسمی کشور، چه آنگاه که آلترناتیوی برای آن وجود نداشت و چه زمانی که رقبا به صحنه آمدند، به شدت از آفت تحمیل و لکنت رنج برده است. این مشکلات هم ناشی از فضای کلی حاکم بر رسانه در ایران بوده و هم تحت تاثیر تعریف و توقعات غلط از ایرنا بروز یافته است.
انتظارات فعلی از ایرنا بر مبنای تعریف از آن به عنوان خبرگزاری دولت است که تعریفی ناقص و معیوب است. ارتقاء ایرنا به خبرگزاری نظام نیز باز حقیقت مطلب را بیان نکرده و منجر به کارکرد درست این خبرگزاری نخواهد شد و قادر نخواهد بود روایتی در تراز «ایران به روایت ایران» را تولید کند. ایرنا باید رسانهای فراگیر از دولت و ملت باشد، در غیر این صورت گرفتار دیدگاه تقلیل گرایانه ایست که با توجه به سیاستهای کلان رسانه در کشور، حداکثر منجر به یک روابط عمومی بزرگ و البته پرخرج خواهد شد. این همان مصیبتی است که صدا و سیما هم از آن رنج میبرد. حال آن که صدا و سیما نام خود را رسانه ملی گذاشته است و باید هم رسانه ملی باشد، چرا که نظیر ایرنا از نان شب مردم ارتزاق میکند. رسانه بوق نیست و نمیتوان تک صدایی را با ضرب و زور و فریاد بر جامعه تحمیل کند.
فراموش نکنیم که امروز حفظ ملت است که از اوجب واجبات است و حفظ نظام هم در قالب حفظ ملت مفهوم مییابد، اما با رویکرد فعلی متاسفانه حفظ ملت کمترین جایگاه را در نظام رسانهای ما به ویژه رسانههای دولتی و حکومتی یافته است. چه بسا که بیش از بیان واقعیت ها، شاهد «موازنهی جعلی» و قیاسهای مع الفارق، توجیه زشتیها و توصیه به تحمل ناکارآمدیها و عقب ماندگیها هستیم. به جای صداقت و صراحت و شفافیت، دروغ و وارونه نمایی سکه رایج گردیده، انتقاد که موهبت الهی است، کم اهمیت انگاشته شده و به بهانه حساس بودن هر زمان به پنهان کاری و سانسور و تملق فزاینده روی آورده ایم. در نتیجه شهامت از رسانه هایمان ستانده شده و به جای آن که افقی به روی آینده بگشاییم، در روایت ناقص و پر ابهام و دستکاری شده از گذشته و نهایتاً حال متوقف شده ایم.
از این روی به رغم تلاشهای شبانه روزی خبرنگاران شریف کشور، بسیاری از آنچه سر از خروجیها در میآورد، چنگی به دل نمیزند و آن هم که اندک جوهری دارد، باید در خوف و رجاء نشست که نکند هنوز منتشر نشده، به اشارتی حذف گردد و مخاطب را گلایهمند کرده و خستگی به تن خبرنگار و دبیر و سردبیر که از بی پناهترین اقشار است، بماند.
حال آن که در نظام و مدلهای توسعه کنونی جهان از غرب تا شرق عالم، هر دستگاهی که باشیم، نیاز به رسانههای مستقل و آزاد از ضرورتهای توسعه است و آن که ندارد صرفا زیان میکند. از این روی به عنوان مثال با همه سلطه گریهایی که از آمریکا میشناسیم و همه استانداردهای دوگانه و چشم پوشیهای غیر موجه که در رسانههای آن کشور از مظالم رژِیم امپریالیستی علیه ملتهای مظلوم جهان میدانیم، میبینیم که رسانه هایشان نسبت به رسانههای این سوی جهان، آزادی عمل گستردهای دارند و به عنوان نمونه پوشش خبرهای اعتراضات اخیر مردم نسبت به جنایت علیه سیاهان با محوریت رسانههای همان کشور به گوش مردم جهان میرسد و آنها اهمیت آمریکا به روایت آمریکا و جهان به روایت آمریکا را استراتژیک میدانند. اما در این سوی آنان که هر روز دست و پای رسانههای ایران را میبندند، دانسته یا ندانسته میدان را به روایت رقیب وانهاده اند. بگذاریم و بگذریم!
برادر گرانمایه، صاحب سبک و خوش فکر و متدین و متین، دکتر سید ضیاء هاشمی در مدت کوتاهی که مدیریت ایرنا را برعهده داشت به همت خبرنگاران، دبیران و سردبیران شریف ایرنا، تلاش بایستهای برای توسعه محتوایی و استقلال تحریری این رسانه مصروف کرد و گامهای شایستهای برای ارتقاء ایرنا از روابط عمومی دولت به رسانهای موثر هم برای دولت و هم ملت و در مسیر دولت – ملت برداشت. بابهای تازهای گشود و تجربههای موفقی از نظر توسعه سازمانی، فنی و نیروی انسانی بر جای گذاشت.
پس از سالها دوباره ایرنا را حس کردیم، دست مریزاد. لکن متاسفانه به دلیل همان فشارها و تحمیلهای بیرونی کارش ناتمام ماند، گرچه نامش ماندگار است. کسانی که چنین میکنند گویا نمیدانند تزلزل مدیریتی و جابجایی پیوسته مدیریت رسانهای در سطح ایرنا، موجودیت نحیف ایرنا را نحیفتر میسازد. کدام کشور دیگری را میشناسید که که تنها در یک دهه این تعداد مدیر رسانهی رسمی اش را تغییر داده باشد؟
اینجانب به عنوان یکی از مخاطبان ایرنا، امید دارم مدیریت محترم جدید خبرگزاری جمهوری اسلامی با توجه به نیروهای بسیار توانمند و حرفهای این خبرگزاری در پیشبرد استقلال تحریری و ارتقاء محتوایی این رسانه به رسانهای برتر حداقل در تراز منطقه موفق باشند و بتوانیم علاوه بر «ایران به روایت ایران»، بازتاب «منطقه به روایت ایران» را با مرجعیت ایرنا در رسانههای جهان شاهد باشیم. افق «جهان به روایت ایران» نیز افقی دور از دسترس نخواهد بود، اگر معنی آزادی و استقلال تحریری و رسانهای و «چند صدایی» برای تمامیت ایران نه صرفا دولت و حکومت از سوی مسئولان کشور به رسمیت شناخته شود.
مجددا به سهم خود برای دکتر هاشمی، این برادر نیک اندیش و پر تلاش و با صفا از درگاه خداوند منان آرزوی توفیق خدمت بیشتر به دین و میهن و سربلندی روزافزون دارم.
ابوالفضل فاتح
جدای از این واقعا نصور میکنی رسانه بوق نیست؟