آیتالله دری نجفآبادی گفت: من اضطراراً وزارت اطلاعات رفتم و آقای آشنا را هم اضطراراً بردم و چاره نداشتم چراکه باید با دولت سازگاری میکردم و تفاهم میداشتم و راهی غیر از این نداشتم.
به گزارش «انتخاب»، برنامه دستخط، عصر امروز (جمعه 16 خرداد) با حضور آیتالله قربانعلی دری نجفآبادی به روی آنتن شبکه یک رفت.
بیشتر بخوانید و ببینید
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور در این برنامه به اظهارنظر حول موضوعات مختلف پرداخت که متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
در خدمت آیتالله قربانعلی دری نجفآبادی هستیم؛ نماینده ولی فقیه و امام جمعه اراک و عضو مجلس خبرگان رهبری که بخشهایی از سوابق ایشان را من در آغاز برنامه خدمت شما ارائه کردم.
*حاج آقا سلام، خیلی خوش آمدید.
بنده هم خدمت جنابعالی و همکاران خوب شما و بینندگان گرامی عرض سلام و ادب دارم. آرزوی توفیق و سلامتی دین و دنیا و آخرت برای همه دارم.
*چه خبر از کرونا؟ کرونا تقریباً از قم و اراک شروع شد.
بله. این سوال مهمی است. روز شنبهای بود که متوجه شدیم شرایط ما بسیار حساسی است. درسمان را گفته بودیم، نماز جمعه را هم روز قبل خوانده بودیم. ساعت ده رئیس دانشگاه پزشکی استان را به دفتر احضار کردیم. ایشان به دفتر تشریف آوردند و خبری از بیمارستان آیت الله خوانساری که آنجا بیمارستانی است که به عنوان هیات امنا مسئولیت آن را دارم و وقفی است... در عین حال اختصاص به سرطانیها داشت. خیلی هم روی این بیمارستان در ده سالی که ما آنجا حضور داریم کار شده و تحولی بوجود آمده است.
ایشان تشریف آوردند و اظهار نگرانی می کند که شنبه است و دو روز دیگر، 48 ساعت بعد ممکن است وضع ما بحرانی باشد. گفتم دو تا بیمارستان بزرگ است، در حاشیه هم هست و آلودگی کمتر است. در هر صورت بلافاصله بعد از گزارش ایشان، به استاندار و فرمانده سپاه زنگ زدم. به استانداری آمدند و خودم هم آنجا رفتم. ساعت 11 جلسه ای گرفتیم که به خاطر حساسیت مورد بود. قبلا مورد مشابه ای در رابطه با آنفولانزای فوق حاد پرندگان بود. سه سال قبل بود و در آن تاریخ هم وقتی به ما درباره آنفولانزای فوق حاد پرندگان خبر دادند بلافاصله شبانه دست به کار شدیم. صبح ساعت 8:30 صبح استاندار جلسه گرفت و برای یک قرارگاه نظامی ما فایل باز کردیم و برنامهریزی کردیم که الحمدالله استان مرکزی کمترین آسیب را دید.
گفتم به هر کیفیت این مسئله ساده نیست. باید جدی بود. به رئیس بیمارستان هم گفتم حاضر هستم لباس بپوشم و در بیمارستان مشغول خدمت و تلاش شوم. گفتند عصر برای این مسئله جلسه شورای اداری یا شورای تامین استان داریم و شما آنجا تشریف بیاورید، ساعت دو دوباره بحث کنیم. ساعت دو دوباره شرکت کردیم؛ سوم اسفند بود. با جدیت کار دنبال شد. امروز که 3 ماه و تقریباً 5 روز از آن تاریخ گذشته است و من با جنابعالی و بینندگان عزیز صحبت می کنم باید بگوییم الحمدالله عملکرد استان مرکزی عملکرد موفقی بوده است، شرایط ما تثبیت شده است. تقریباً امروز در بیمارستان آیت الله خوانساری کسی را بابت کرونا بستری نداریم و نوعاً ارجاع به منزل میدهیم.
*در صورتی که روزهای اول روزهای سختی را داشتید.
از نظر آلودگی، دومین استان بودیم؛ مخصوصاً ساوه و دلیجان چون ارتباط با قم و ارتباط مسافرتی داشت، شرایط بسیار سختی بود. الحمدالله امروز شرایط کاملاً پایدار است. شاید هفته آینده تا حدودی مدارس و حوزهها شروع کنند، خود ما درس را شروع کردهایم. البته پروتکلها را رعایت می کنیم. روابط با دانشگاه علوم پزشکی، وزارت بهداشت و درمان بسیار خوب است.
وقتی پانزدهم شعبان مقام معظم رهبری به مسئله مساوات، همدلی و برادری اشاره کردند، شنبه جلسات را گرفتیم. امروز الحمدالله بیش از 120 هزار سبد حمایتی در استان توزیع کردهایم. مجموعه کارنامه بسیار درخشان و قابل قبولی است. ما یک نفر را هم با تیمم دفن نکردیم؛ همه را غسل دادند و کفن کردیم و نماز خواندیم. من نکردم، من دارم بیان می کنم. بسیج، سپاه، ناجا، ارتش هر یک جداگانه کار کردند. واقعاً همه در این خدمت بزرگ و مجاهدت ارزشمند، ندای رهبری را لبیک گفتند و کار کارستان انجام دادند. یک رزمایش بزرگ صد روزه افتخارآمیز بود.
*همین که به عنوان رأس معنوی استان مرکزی گزارش میدهید، چنین فضایی را در همه کشور داشتهایم. به اذعان خیلی از آدمهای معمولی که حتی خیلی دلبستگی به نظام نداشتهاند ولی آمدند و با انصاف نگاه کردند، وضع ما متفاوت بود. هم توانستیم کنترل کنیم و هم کار قشنگی که خیلیها میگویند یادآور زمان جنگ شد.
حتی بیشتر بود؛ استان مرکزی را مشتی را نمونه خروار بیان کردم.
*واقعا فکر میکردید الحمدالله چنین گام خوبی برداشته شود و از این مشکل به لطف خدا تاحدودی سربلند بیرون بیاییم؟ چقدر تجربههای قبلی در این موثر است؟
تجربههای ما در سازماندهی نیروها، سازماندهی خدمات، استفاده از پژوهشهای علمی، فناوری، کارهای جهادی، مدیریت جهادی، کارهای مربوط به فرهنگ اهل بیت بسیار است. استان مرکزی را به عنوان نمونه بیان کردم. خودم هم به عنوان سرباز در این اردوگاه ادای وظیفه میکنیم. چیزی شبیه معجزه در جمهوری اسلامی اتفاق افتاد که یک هزارم آن را در دنیا و آمریکا نمیبینیم. این افتخار مربوط به اهل بیت (ع) است.
*شما عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هم هستید. از مجمع چه خبر؟ قدری احساس می شود جلسات مجمع نسبت به قبل کمرنگتر برگزار می شود. این طور است یا اطلاع رسانی نمی شود؟
قدری حق با شماست؛ شاید شرایط ایجاب می کرده است. بخاطر کرونا و غیرکرونا و برخی حوادثی که اتفاق افتاده است. این دو سه ماه فعالیت مجمع قدری کمرنگ شده است، منتهی هیئت عالی نظارت مجمع که 15 نفر هستند و من هم عضو هیئت عالی هستم، تقریباً دو جلسه در این مدت داشتند. همین بعد از عید دو جلسه برگزار کردند. جلسات رسمی منظور است، جلسات پشتیبانی جای خود است.
*در مورد FATF هنوز تصمیمی نگرفتید؟
شاید از دستور به طور کلی خارج شده باشد؛ چون همه با شرایطی مطرح بود که نه فرانسویها جواب دادند و نه غیرفرانسویها جواب دادند. به هر کیفیت ما تا اینجا آمدهایم آنها باید پاسخگو باشند. نتوانستیم به آنها اعتمادی کنیم.
*احتمال دارد از دستور خارج شود.
از یک طرف ما تعهد بدهیم مانند تعهدات برجامی، ولی آنها تعهدی در برابر ما نداشته باشند. این خود محل تامل بود و مجمع به سادگی نپذیرفت که آنها تعهدی نداشته باشند. تعهد در برابر تعهد!
*الان شورای نظارت، نظارت خود را بر جاهای مختلف و قوای مختلف انجام میدهد؟
نظارت ما در درجه اول در مورد قانونگزاری بسیار مهم است.
*و سیاستهای کلی که ابلاغ می شود.
دوم درباره سیاستها و اجرای آنهاست. شاخص تعیین کردن و برای تطبیق این که سیاستها چقدر عمل شده است، مثلاً اقتصاد مقاومتی چقدر عمل شده است، خصوصیسازی چقدر عمل شده است. سهام عدالتی که امروز مطرح است. اینها مسائلی مهمی است که مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام...
*الان مشخص شده است کدامها در مسیر خود حرکت کردهاند؟
کاملاً اینها را جمع آوری می کنند، گزارشات مربوطه را مرتب در هیئت عالی نظارت می دهند. هیئت عالی نظارت هم جزو بند دو اصل 100 قانون اساسی است که مسئولیتهای خود مقام معظم رهبری و تعیین سیاستها و نظارت بر حسن اجرای سیاستها است، بنابراین انتظار ما این است که اصل 44 به نحو احسن بتواند کلید بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور ما باشد. قطعاً هم می تواند منتهی اصل 44 دو بعد دارد؛ یک بعد آن مربوط به واگذاری سرمایههای موجود است، یعنی امکانات موجود کشور را واگذار کنیم. تا اینجا در واگذاریها و خصوصی سازیها دغدغهها و مشکلاتی داریم. ممکن است بگوئیم 30، 50، 10 درصد انحراف داشته است؛ این بحث جدایی است. نمونه این را بیان کردیم و شما هم می دانید. در رابطه با استان مرکزی برخی موارد را بیان کردهایم.
*مثل پالایشگاه شازند.
پالایشگاهها و پتروشیمیها اصلاً خصوصیسازی نشده است. آن که دغدغه بوده و مشکلات ایجاد کرده مثل هپکو بوده است.
*هپکوی اراک.
بله. اینها برای ما واقعاً دغدغه ایجاد کرده است ولی ما نامه نوشتیم و آقا دستور دادند بدون هماهنگی با ما اقدامی انجام نشود. آنها دو گنج بزرگی است، می گفتیم اهلیت هم رعایت شود. مثلا پالایشگاه اراک نگین پالایشگاههای کشور است که یکی از پالایشگاههایی که استثناء شد این پالایشگاه بود. این جزو استثنائات بود. ممکن است دولت بخواهد واگذار کند منتهی اگر بنا باشد نظر ما را نیز در نظر بگیرند چون دغدغه داریم. بخاطر مسائل اجتماعی، مسائل امنیتی، مسائل دیگر آن به اهلش واگذار شود.
*هیئت نظارت در دوره جدید تشکیل شده است، قبلاً تشکیل نشده بود؟
چرا، قبلاً ما هئیت نظارت داشتیم. در حقیقت کمیسیون نظارت بود و گزارشهای مختلف میآمد. در صحن مجلس در بازنگری جدید که مقام معظم رهبری اعلام فرمودند تفکیکی انجام گرفت و هیئت نظارت تشکیل شد از منتخبین مجمع تشخیص مصلحت نظام. برای آن آئین نامه یا اساسنامهای تنظیم شد و این هیئت عالی نظارت تشخیص مصلحت نظام شود. نظراتمان را به مجلس، غیرمجلس، در قانونگذاری، در هر کاری می دهیم و در حقیقت آن 46 نفر که سقف مجمع تشخیص مصلحت نظام با فقهای محترم شورای نگهبان، مجموعه 46 یا 47 نفری می شویم، این تعداد به 15 نفر از میان خود رای دادند. آن هیئت عالی نظارت را طبق رهنمودهای مقام معظم رهبری انتخاب کردند.
*مجلس را چطور میبینید؟ در این چند روز مجلس جدید، مجلس یازدهم، هم تشکیل شد.
برای آنها آرزوی توفیق داریم. ان شاالله مجلس جدید با همت بلندی که دارد، با شرح صدر، با توکل بر خدا، با مجاهدت، در تاریخ کشور مانند مجلس اول که یک مجلس بسیار به یاد ماندنی و افتخارآمیز بود، ان شاالله مجلس یازدهم هم یک مجلس افتخارآمیز باشد. هم در بعد داخلی و هم در بعد منطقه ای و هم در بعد بینالمللی! مخصوصاً دو سه مسئله ای که مقام معظم رهبری تاکید کردند. یکی فرهنگ انقلاب اسلامی بسیار مهم است و دوم اقتصاد.
*فکر می کنید روابط مجلس جدید با دولت که یک سال از آن باقی مانده است چطور خواهد بود؟
حتماً عقلای قوم تحت نظر و اشراف مقام معظم رهبری بسیار حکیمانه عمل خواهند کرد. از مجادلات غلط مخصوصاً آنجایی که به نفع دشمن است، حتماً پرهیز می کنند. شرایط مجلس هم شرایط سختی است؛ نمی توان اعجاز کرد، نباید انتظار اعجاز از مجلس داشت اما ریلگذاری حکیمانه بسیار مهم است. نباید چالشی منفی باشد؛ چالشی که طبیعی است ولی چالشی که خدای ناکرده دشمن سواستفاده کند یا موجب ضعف، وهن، بدبینی شود مصلحت نظام نیست.
*آقای دری فارغ از اینکه یکی از دامادهای شما آقای آشنا یکی از اصحاب موثر دولت است، درباره عملکرد 7-6 ساله دولت چه نظری دارید؟
آقای روحانی در برخی جاها چه بسا در کرونا واقعاً وقت گذاشتند. خدا ایشان را خیر بدهد. در برخی امور شاید می شد فرصتهای بسیار طلایی و قدمهای بلندتری برداشت.
*مثلاً چه مواردی است؟
مثلاً در بحش اقتصادی و واگذاریها! اینکه که همه وقت خود را به برجام گره نزنیم. به اینها نمی توان اعتماد کرد. این را در تجربه قبلی داریم. در بیانیه الجزایر خود بنده بودم. کمیسیون درباره بیانیه الجزایر تشکیل دادیم.
*در مجلس؟
بله. مجلس دوم بود و پیگیری کردیم. دیدیم آمریکاییها بازی در می آورند و هنوز هم مشکل درباره این داریم. دومین مسئله هم گفتم همه هدف این نباشد که بگوئیم تورم را کنترل می کنیم؛ نه، دو مسئله با هم است، یکی تورم و دیگری رونق اقتصادی است. اینکه امسال آقا از جهش اقتصادی نام بردند.
کنترل کردن تورم خوب است اما به شرطی که رکود نداشته باشیم. دو بیماری با هم است: تورم و رکود! باید رونق اقتصادی را تا جایی که موجب رونق اقتصادی میشود حمایت کنیم؛ رونق اقتصادی به معنای اشتغال است. رونق اقتصادی یعنی تولید ناخالص ملی افزایش یابد. رونق اقتصادی یعنی روابط اجتماعی قوی شدن. رونق اقتصادی یعنی دلگرم شدن اجتماعی و ده مسئله دیگر. بنابراین خیلی خوب است تورم را کنترل و مدیریت کنیم ولی به شرطی که به رونق اقتصادی آسیب نزنیم. این را گفتیم، البته نه تنها به ایشان، برخی مسائل هم بیان کردیم. مثلاً طرح تحول سلامت را از همان ابتدا دغدغه داشتیم.
*که نشدنی است؟
می گفتیم باید منابع را مدیریت کرد. منابع ما چقدر جواب می دهد؟
*چون شما برنامه و بودجه ای بودید، کامل مسلط هستید.
بله. گفتیم منابع ما چقدر جواب میدهد. سیستم دانشگاهی، سیستم بهداشتی، سیستم پزشکی ما و حتی نظام پرداختی ما از یک توازنی برخوردار باشد.
*درست است. اتفاقاً فرمایش شما را خیلی از وزرای بهداشت اسبقی که در این برنامه آمدند، آقای پزشکیان، خانم دستجردی، آقای مرندی و خیلیها همین فرمایش شما را تاکید کردند، اما این را قبول کنیم که یکی از شیرینیهایی که مردم در 7-6 سال این دولت درک کردند، برای همین طرح تحول در یک مدتی بود. این را قبول کنیم.
من آثار و برکات مثبت این را نفی نمیکنم. دولت باید کدبانو باشد؛ ما 11 بچه داریم. کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر؛ یکی دانشگاهی، یکی مدرسهای و غیره است. نمی توان دو ظرف غذا به یکی داد و یکی گرسنه باشد. آموزش و پرورش داریم که با یک میلیون و 100 هزار یا 200 هزار و با بازنشستگان، نیروهای مسلح با همین کیفیت داریم. بهداشت و درمان با این کیفیت است. صداوسیما با این کیفیت است. دستگاههای دولتی و اجرایی داریم که با این کیفیت هستند. نیروی انتظامی عزیز را داریم که با این کیفیت است. عمرانی و غیرعمرانی، حمایت از کمیته امداد، بهزیستی و غیره داریم.
منابع ما محدود است. یک زمانی بشکه نفت را 127 دلار میفروختند، 700 میلیارد دلار گرفتیم و هزینه کردیم. الان این خبرها نیست، در این دولت هم آن خبرها نبوده است. باید منابع را مدیریت کنیم.
*شما رابطه دوستانه ای هم با آقای دکتر روحانی داشتید. در دولت هم مشاوره به ایشان می دادید؟ مثلاً در انتخاب اعضا چون یک جایی از شما خواندم درباره بانک مرکزی به ایشان مشاور می دادید که آقای سیف در اینجا خیلی...
من تلفنی خدمت ایشان گفتم. همان ابتدا که هنوز کابینه خود را تشکیل نداده بود، من پیشنهاد خودم را درباره بانک مرکزی خدمت ایشان اشاره کردم و گفتم به نظرم بانک مرکزی بسیار حساس است و جنابعالی تیمی را میگذارید، یکی دو نفر را هم بیان کردم و از سه نفر اسم بردم؛ دیگه تصمیم با خود ایشان بود. آقای سیف در بانک مرکزی کار نکرده است. گفتم باید کسی باشد که زبان بانک مرکزی را بداند و هم روابط بین المللی او خوب باشد. در خصوص وضع ارزی همیشه گفته ام ارز ما عِرض ما است، عِرض ما ناموس ماست.
یک زمانی زمان ضیاءالحق بود و آقا من را پاکستان به عنوان مشاور خودشان فرستاد؛ ایشان رئیس جمهور بودند. هزار دلار هم ایشان به من دادند. من 20 روز پاکستان بودم. از این هزار دلار 700 دلار را روپیه کردم و به طلبهها و غیرطلبهها دادم. 300 دلار هزینه خودم شد؛ سوغاتی گرفتم و... هزار دلار واقعاً هزار برنامه داشتیم. این طور نبود که 18 میلیون دلار علیالحساب بدهیم و حساب و کتاب معلوم نباشد. می گویند بیحساب ندادیم اما یک دلار هم باید حسابدار باشد. ارز ما عِرض ما است.
در زمان آقای نوربخش که رئیس بانک مرکزی بودند من هم رئیس کمیسیون اقتصادی شورای عالی امنیت ملی بودم و آقای دکتر روحانی هم دبیر بودند. آنجا بحث این بود سبد ارزی ما نباید همه سمت دلار برود. 78 درصد سبد ارزی ما دلار بود. ما با قدرت و تلاش ایستادم و سرانجام آقای نوربخش پذیرفت، آقای دکتر روحانی هم به عنوان دبیر هیئت عالی شورای امنیت ملی دستور دادند باید یکدوم شود. ذخایر ارزی ما نباید دلار باشد. همان چقدر به نفع کشور شد. در آن تاریخ شاید 10-5 میلیارد دلار به نفع کشور شد چون باید حسابرس باشیم. یک دلار را به چه کاری می دهیم و به چه هزینه ای می کنیم. نوسان دلار در اقتصاد ما تاثیرگذار است.
*اینطور که می گویید بعضاً احتمال دارد با آقای آشنا اختلاف نظراتی داشته باشید به خصوص درباره مباحث دولتی؟
برخی مسائل را ممکن است به آقای آشنا تذکر بدهم. آقای آشنا شخصیت باارزشی است و حالا ممکن است اختلاف سلیقه داشته باشیم که بحث جدایی است. اینکه خدایی ناکرده آقای آشنا را متهم کنیم، این دور از انصاف است. هم آقا، آقای آشنا را خوب میشناسد. عقد آقای آشنا و دختر بنده را آقا خوانده اند. من نمی خواهم از حضرت آقا مایه بگذاریم. هم آقای آشنا عضو وزارت اطلاعات هم نبودند. من اضطراراً وزارت اطلاعات رفتم. آقای آشنا را هم اضطراراً بردم. چاره نداشتم. آوردم در بخش معاونت ویژه کمک کند و چارهای نبود. باید با دولت سازگاری می کردم و تفاهم میداشتم. راهی غیر از این نداشتم. ابتدا نظر من آقای اژهای بود. حتی این را خدمت بزرگان هم مطرح کردم، بعد عملاً ... بنابراین ممکن است با آقای آشنا اختلاف سلیقه ای داشته باشیم. دو صاحب نظر، کارشناس اختلاف سلیقه دارند و باید دوستانه با هم حل کنیم.
*خود شما با هم بحث طلبگی دارید؟
فراوان؛ هر وقت دسترسی داریم. حتی گاهی مواقع تلفنی است. برخی مواقع تلفنی برخی مسائل را نقد می کنیم. کارهای دولت و غیردولت را انتقاد می کنیم، لازم باشد با تلفن هم حرف خودمان را می زنیم.
*ایشان هم گوش می دهند؟
بله. گاهی منتقل می کند.
*از مجلس خبرگان چه خبر؟ اجلاسیه بعدی شهریور است؟
احتمال شهریور بتوانیم برگزار کنیم چون زمستان سال قبل نمی شد، برگزار کرد.
*بخاطر کرونا برگزار نشد.
بله.
*جلسات کمیسیونها برگزار می شود؟
اخیرا نشنیدم؛ خیلی کم. نشنیدم کمیسیونها هم فعال باشد چون تعطیل هم بوده است. ماه رمضان است تعطیل است. ممکن است جلسات را برگزار کنند.
*یک اتفاقی افتاد که در این سطح نمی خواستم بیان کنم، ولی چون خیلی درباره این در فضای مجازی صحبت شد و بعد هم یکسری مطرح کردند، لایحه حقوق خانواده که هنوز مانده است، قصه ای که برای یکی از شهروندان بوجود آورد و پدر دختر را کشت. در این قضیه فکر می کنید خلاء قضائی داریم؟
نه؛ خلاء قضائی نداریم. قانون اساسی راه را باز کرده است. شورای عالی قضائی دستگاه قضائی، دیوان عالی کشور هستند و اگر لازم باشد فتاوای حضرت امام و مقام معظم رهبری وجود دارد. اگر در جایی خلا قانونی هم باشد با رساله عملیه فقها، یعنی تحریر حضرت امام و نظر مقام معظم رهبری کار میکنیم. نظر ایشان یک زمانی نظر مرجع تقلید است و یک زمانی نظر ولی فقیه است و می توان کسب تکلیف کرد. بنابراین بعید است ما مشکلی از نظر قانونی داشته باشیم. حالا ممکن است قانون منسجم سری منظم در این مورد خاص نداشته باشیم ولی به هر کیفیت قضات محترم مخصوصاً قضات صاحبنظر می توانند از مجموعه قوانین مربوطه استنباط کنند.
لازم شد وحدت رویه می شود و پارلمان قضائی کشور هم، دیوان عالی کشور است. این پارلمان باید این مسائل را چه اصراری کیفری باشد و چه اصراری حقوقی باشد و چه وحدت رویه باشد، حوادث تلخ باید پیگیری شود. هر کسی مستوجب عقوبت است با او برخورد حکیمانه و قانونی شود. پاسخ هم روشن داده شود. ممکن است در اسرع وقت شعبه ویژه ای را رئیس محترم قوه قضائیه اگر لازم بداند، مامور کند یا معاون اول قوه قضائیه این کار را کند. مثلاً دادگستری تهران شعبه ویژه ای را مامور کند که رسیدگی کنند و اقدام مناسب را انجام دهند.
*یک اتفاق دیگری در این ایام افتاد که باعث غرور ملی شد، این 5 نفتکش ما بود که آمریکاییها به هر طریقی توانستند تهدید کردند و حتی به سمت تطمیع ملوانها و کاپیتانها رفتند ولی باز نتیجه ای نگرفتند.
به ذهن من می رسد آمریکاییها از نظر اخلاقی کاملاً سقوط کردند و کشتن این سیاهپوست 47 ساله آنقدر وحشیانه بود که آدمی از خودش آزرده میشود. یعنی وقتی من پای پلیس را روی گردن این سیاهپوست میبینم واقعا گریه ام می گیرد. متاسفانه این مسئله دفعه اول و دوم هم نیست. سالیانه حدود هزار نفر به دست پلیس آمریکا کشته میشوند که اکثراً سیاهپوستان هستند. این چه توجیحی دارد؟ این یک نمونه است.
در کرونا هم شاهد بودیم فروشگاهها و جاهای دیگر را غارت کردند. این پیمانشکنیهای آقای ترامپ دنیا را به جدال کشیده است. یعنی منطق حاکم نیست. انتظار از دموکراسی غربی یا لیبرالیسم غربی یا اومانیسم غربی انتظار منطق است؛ اصلاً منطق ندارند. حمایت بی چون و چرای اینها از اسرائیل و صهیونیستها را ببینید. حالا کرانه غربی را هم مطرح کردهاند که جزو خاک اسرائیلیها کنند؛ غاصب، جنایتکار هستند و حمایت بی چون و چرا از جنایتکاران می شود. بنابراین آمریکاییها به نظرم، در عرصه جهانی و در منطقه باخته اند و ان شاالله باز هم می بازند. صلابت و قدرت ما، قدرت مقاومت، قدرت رهبری هر یک نعمتی است. واقعاً قدرتی است. صلابت نیروهای مسلح ما اعم از ارتش و سپاه هر کدام نعمت است. بنابرین آمریکاییها اگر آن طرف دنیا یک کار خلافی را درباره جمهوری اسلامی انجام دهند حتماً فرمایش آقاست که دوران بزن و دررو تمام شده است.
*یکی بزنید ده تا می خورید.
بله. به هر حال جمهوری اسلامی انتقام خودش را خواهد گرفت. این طور نیست جمهوری اسلامی ساکت بنشیند و آنها هر غلطی خواستند بکنند و جمهوری اسلامی در برابر آن عکس العملی نشان ندهد. قطعاً جمهوری اسلامی با قدرت جواب خواهد داد. بنابراین آنها باید بدانند اگر دست از پا خطا کردند جمهوری اسلامی ایران سیلی محکمی خواهد زد.
*به شهید سلیمانی عزیز را اشاره کردید، خاطره ای، نکته ای، ناگفته ای با ایشان دارید؟
سوال خوبی کردید. مدتی قبل با آقای آشنا از مجمع تشخیص مصلحت نظام بیرون میآمدم، ایشان هم از شورای عالی امنیت ملی بیرون میآمد. من به آقای سلیمانی رضوان الله تعالی علیه گفتم انگشترتان را به من بدهید. خواستند انگشتر را بدهند، گفتند انگشت و انگشتر را میدهم؛ حالا من این کار را نمی کنم، انگشتر دستم نمی کنم. انگشتر دارم ولی استفاده نمی کنم و گفتم شوخی می کنم. با هم روبوسی کردیم و گرم گرفتیم و سه نفری سر این خیابان فلسطین صحبت کردیم.
بعد از مدتی کنگره شهدای کرمان بود. فرمانده سپاه روح الله ما به کرمان رفته بود، شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه سه انگشتر به او داده بود و گفته بود یک انگشتر برای آقای دری باشد. این انگشتر را این شهید بزرگوار داده بود و گفته بود این انگشتر برای آقای دری است. یک انگشتر برای مادر آن فرمانده که مادر شهید بود و یک انگشتر هم برای خود فرمانده داده بود. این انگشتر را به ما داده بود و من هم بعد از شهادت ایشان گفتم کاش ما را همراه خود برده بود. انشاالله آن طرف وساطت می کند.
بعد از شهادت ایشان فهرستی تهیه کردیم و به یکی از دوستان دادیم و گفتیم کتابی بنویسیم نگین مقاومت و عکس انگشتر هم بگذاریم و مقدمه ای در این رابطه بنویسیم که این نگین مقاومت شهید سلیمانی است. این هم آخرین خاطرههای ما با این شهید بزرگوار است. به یاد داشته است و این انگشتر را به ما داده است. من انگشتر را برای نماز دستم می کنم. با ایشان شوخی کرده بودم ولی انگشتر را داده بودند. خودشان هم انگشتر را به آقا نگفته بودند بدهید ولی بعد از 6 سال گرفته بود.
*حاج آقای دری نجف آبادی فرزند مرحوم حاج اسدالله، آبان 1324 در نجف آباد به دنیا آمدید.
بله.
*پدر هم روحانی بودند؟
نخیر. کاسب کار، بقال بودند. کارهای مختلف می کردند. عائله سنگینی را باید اداره میکردند.
*چند خواهر و برادر بودید؟
ما 9 خواهر و برادر هستیم. مادر و پدر و مادربزرگ و پدربزرگ هم بودند.
*چطور روحانی شدید؟
از دبیرستان خواستیم حوزه علمیه مرحوم ریاضی نجف آباد برویم. آن زمان یک حوزه بیشتر نداشت. همان جا رفتم و ماندگار شدیم. بعد هم گفتند دبیرستان را ادامه دهید ما واقعاً ترجیح دادیم طلبه باشیم. لطف خدا و تقدیر الهی بود.
*چه سالی ازدواج کردید؟
من سال 49 ازدواج کردم.
*چطور با حاج خانم آشنا شدید؟
وابستگی خانوادگی است و خواهرها با برخی از خانوادههای آنها ازدواج کردند. برخی هم برادرانشان طلبه هستند. خانواده ما هم برادر حاج آقا رستگاری، منبری معروف، هستند. پدر بسیار محترمی دارند و ما خواستگاری رفتیم.
*مهریه چقدر بود؟
مهریه 7 هزار تومان پول آن روز و یک دانگ منزل و جزئی زمین بود.
*خطبه عقد را چه کسی خواند؟
خطبه عقد را پدر مرحوم آقای منتظری خواند؛ حاج علی منتظری.
*چند فرزند دارید؟
6 فرزند دارم.
*دختر یا پسر؟
یک پسر و 5 دختر دارم.
*دامادهای شناخته شده دارید. یکی را می دانستم و دیگری را تازه فهمیدم، آقای آشنا هستند و پسر حاج آقا مجتبی تهرانی یکی دیگر از دامادهای شما هستند.
یاد مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی هم گرامی میداریم. بسیار عالم بزرگی بود و فرزند ایشان هم یکی از دامادهای بنده حقیر هستند. بسیار برادر خوبی است، در بازار تهران برنامه پدر را ادامه می دهند و هم مسجد جامع بازار تهران نماز می خواندند و بسیار برادر دوست داشتنی و قابل اعتماد است. لیسانس ریاضیات دارند، طلبه هم هستند. با افتخار به وجود آقای تهرانی میکنیم.
*خاطره ای از خواستگاری آمدن ایشان دارید؟
حاج آقا مجتبی رضوان الله با حاج آقا جنتی آمدند، یا حاج آقا جنتی را خبر کردیم چون خانه دم مجلس بود و حاج آقا جنتی هم دم شورای نگهبان و ارتباط نزدیکی بود، ارتباط خانوادگی بود. حاج آقا مجتبی که تشریف آوردند حاج آقا جنتی را خبر کردیم. وضع خانه تشریفاتی نداشت، حتی پذیرایی هم ساده بود. الحمدالله با موفقیت انجام شد و حاج آقا مجتبی لطف کردند و الحمدلله خوب است و خدا را سپاسگزاریم. آقای آشنا هم به همین نسبت بودند. آقای آشنا هم تک بود و پدر ایشان به رحمت خدا رفته بود. تقریباً سادهترین شرایط بود.
*شناختی از آقای آشنا داشتید؟
نخیر. شناخت خاصی هم نداشتیم.
*دامادهای دیگر هم این مقدار شناخته شده اند؟
دامادهای دیگر یکی آقای بکتاش است که ایشان هم اهل علم است و دیگری دکتر حقوق خصوصی است. این 4 نفر دامادهای رسمی من هستند.
*آقا پسر هم ازدواج کردند؟
بله. داماد حاج آقای متین هستند که در بندرعباس نماینده شورای نگهبان هستند. برادر بسیار خوبی است و خانم ایشان از فارغ التحصیلان شهید مطهری هستند. دو بچههای اینها یکی در مدرسه جهانگیرخان قم طلبه است و دیگری در مدرسه جامعه الزهرا قم!
*چند وقت یکبار با بچهها دور هم جمع می شوید؟
مختلف است، ولی به مناسبتهای مختلف سری به فقرا می زنند. (میخندد)
*بحث هم می کنید؟
قبل از این حوادث که شنبهها تهران می آمدیم، بعد از نماز جمعه از آنجا راه میافتادیم، دامادها را در خانه جمع می کردیم و پذیرایی میکردیم و در خدمت آنها بودیم. بعد از این که جلسات تشخیص مصلحت نظام بعد از وفات اقایهاشمی از روز شنبه به روز چهارشنبه و بعدازظهرها افتاد، قدری اجتماع ما دچار آسیب شده است. کرونا هم مزاحمت ایجاد کرده است ولی باز هم بیخبر نیستیم. در تهران سر می زنیم و یا آنها سر می زنند.
*بحث سیاسی هم می کنید؟
بحث سیاسی چهارچوبدار، نه بحث سیاسی مسئله دار و مسئلهساز! حکیمانه است. باید از مواضع نظام دفاع کنیم. مواضع نظام را بیان کنیم و عزیزان ما هم در چهارچوب مواضع رهبری و نظام قانع و مومن هستند.
*تفریح آقای دری چیست؟
این نمکیها هستند و گپی با اینها می کنیم. (نوهها)
*چند نوه دارید؟
9 نوه دارم.
*اهل ورزش نیستید؟
نخیر. پیاده روی می کنیم. تا مسجد یا مدرسه پیاده روی می کنیم.
*اهل سینما و تلویزیون نیستید؟
تلویزیون در حد اخبار یا مطالب ضروری و سخنرانی مقام معظم رهبری تماشا میکنیم.
*سریالها را نمی بینید؟
خیلی کم. این سریالی که برای زندگی پس از زندگی در ماه رمضان گذاشته بودید و آقای عباس موزون مجری بودند را دنبال می کردیم. دلم می خواست ایشان را ببینم و بحثها را با ایشان کاملتر کنم. جا دارد کار شود.
*خیلیها این را پسندیدند و نشان داد چقدر برنامه سازی در این حوزه جواب میدهد.
بله. جای فرصت دارد. یک زمانی باید ایشان با فراغت بال بیاید و قدری معارف دینی را خدمت ایشان بیشتر مرور کنیم.
*قبل از انقلاب یکی دو بار دستگیر شدید.
از سال 43 در ارتباط با حضرت امام و غیره، نجف آباد ما را احضار کردند و بیشتر شهربانی بود. بعد در لار همین اتفاق افتاد، سروستان، رفسنجان تقریباً همین اتفاق افتاد.
*خوزستان چه زمانی رفتید؟
من سال 57 ابتدا اصفهان، نجف آباد، خمینی شهر و تا حدودی یزدانشهر تا 8 منبر هم آن ایام رفتم. یک روز عاشورا بچههای نجفآباد درباره مجسمه و سقوط مجسمه میخواستند کار کنند. گفتم دست نزنید و من زمان را می گویم که چه زمانی مجسمه را پائین بکشید. اینها چهارم می خواستند بروند که کشته میدادیم. سخنرانی که کردم و برای پائین کشیدن مجسمه حرکت دادم.
*فکر می کردید واقعا انقلاب پیروز میشود؟
ما وقتی سال 56، 57 بود مخصوصاً بعد از شهادت حاج آقا مصطفی تقریبا برای ما روشن بود انقلاب پیروز میشود. منتهی اینکه بعدا چطور مدیریت شود، که از در بیرون می روند و از پنجره نیایند، یا مانند کودتای رضاخانی نشود بحثهای دیگر بود و این به برکت وجود نورانی امام و علمای آگاه، مراجع بیدار و رهبر عزیز، شهید مطهریها، شهید بهشتیها و خیلی از فداکاریها بود. یعنی سطح و افق آگاهی مردم آنقدر بالا بود که جایی برای این مسائل نبود.
*12 بهمن عضو ستاد محافظت از امام (ره) بودید.
بله.
*بعد امام شما را بندرعباس می فرستند. برای چه به بندرعباس؟
برای کارهای روحانیت و انقلاب در بندرعباس. اولاً در جایگاهی که حضرت امام مستقر بودند من هم کارت ویژه داشتم. جمعیت از پشت فشار می داد. من عقبتر رفتم که جمعیت فشار ندهد که نردهها را بشکنند و بیایند. وقتی حضرت امام در آن جایگاه در بهشت زهرا مستقر شدند، من مهرم را از جیبم درآوردم و به پیشانی گذاشتم و اشک از چشمانم سرازیر شد و مثل اینکه 15 سال خستگی برطرف شد.
*اولین مسئولیت شما بعد از بندرعباس چه بود؟
یک حکمی هم حضرت امام به من دادند که حقوق کارمندان کیش را بردم و دو سه مسئله آنجا اتفاق افتاد. در قشم هم مشکلاتی مخصوصاً برای برخی عزیزان ما ایجاد شد. به هر کیفیت امام هم حکمی به من دادند و تعریف هم کردند که آقای دری مورد تائید ماست. بعد که به قم آمدم اولین مسئولیتم کمیته انقلاب اسلامی استان مرکزی بود. بعد از اینکه از اینجا رفتم امام و نماینده ایشان در استان چهارمحال و بختیاری شدم.
بنابراین وقتی امام جمعه شهرکرد، نماینده ولی فقیه بودم و تقریبا در تاسیس تمام نهادهای آنجا نقش آفرین بودم. دعوای مفصلی هم در منطقه لردگان، بین دو آبادی و دو خان بود. به نام برآفتاب و سردشت که 20 کیلومتری لردگان بود. اینها 13 ماه تیراندازی میکردند و از تفنگهای قدیمی داشتند. من به حاج آقای قدوسی رضوان الله تعالی علیه زنگ زدم که به داد ما برسید. حالا خود شهرکرد هم مشکل داشتیم. آقای قدوسی فرمودند مگر آقای دری آنجا نیست. گفتم بنده هستم و امام جمعه هستم و حوزه هستم و صدتا کار دارم. گفت این کار هم به عهده شما است.
گفتم من نمیرسم، شما دادستان بفرستید. حکم دادند جناب آقای حجت الاسلام حاج حسین علی دری نجف آبادی به عنوان دادستان انقلاب اسلامی چهارمحال بختیاری باشد. برخی از آثار هنوز هست. خیلی تلاش کردیم دعوا را حل کردیم. مسائل داخل شهر اتفاق افتاد. ستاد خلق ترکمن که درست می کردند آنجا هم درست کردند، آموزش و پرورش را اشغال کردند. بازار را تعطیل کردند. داستانهای دیگر مفصل طول کشید. یک سال بیشتر چهارمحل بختیاری نبودم، نزدیک یک سال شد.
*بعد به مجلس آمدید.
بعد از طرف مردم شریف اردل و کیار و فارسان و کوهرنگ به عنوان نماینده انتخاب شدم و به مجلس شورای اسلامی آمدم. دوره اول خدمت بزرگانی که حضور داشتند بودم.
*عجب مجلسی!
بله. 28-27 شهید فقط در حزب جمهوری اسلامی ایران دادیم. بسیار شرایط حساسی بود.
*از رفقای نزدیک شما چه کسانی بودند که شهید شدند؟
رحمان استکی نماینده شهرکرد بود؛ رفیق ما بود. برادر او مجتبی استکی و یک برادر دیگر هم شهید شدند. خانواده سه شهیده استکیهای شهرکرد هستند. خیلی خانواده نجیب و شریف و دوستداشتنی هستند. از دوستان ما همه اینها بودند. محمد منتظری نماینده نجف آباد شهید شد. حاج آقا نورالله طباطبائی نماینده اردستان برادر حاج آقا طباطبائی اصفهان بود. با هم کفایه مباحثه می کردیم و درسها را برای این که فراموش نکنیم.
*شما در حزب دعوت نبودید؟
بله. شاید سه جلسه غیبت نداشتم. شهید محمد منتظری شاید سه جلسه حضور نداشت. تقدیر این چنین بود او برود و هزاران درجه را طی کند و من هنوز مانده ام و خاک و خول میخورم. یک علت داشت. بابا حیدر یک آبادی آبرومند و ارزشمند است و سادات محترمی دارد. این آبادی آب نداشت. زمانی که من امام جمعه آنجا بودم دعوای سنگینی برای آب مطرح شده بود. من دنبال این رفتم که آب آبادی را درست کنم.
به تهران آمدیم و صبح من مجلس رفتم. بعدازظهر کمیسیون برنامه و بودجه بود. و کمیسیون کار و استخدام. ما دو مسئولیت داشتیم. بعد از آنجا شهر ری در سازمان تبلیغات نهج البلاغه برای خانمها و آقایان تدریس می کردم. من نهج البلاغه هم تدریس کردم و خستگی زیاد بود. ماشین نداشتیم، در راه می گفتیم ما را تا فلانجا برساند. نماز را خواندیم. منتظر بودم اخوی که الان سرهنگ سپاه هستند و بازنشسته شدند و نجف آباد هستند، با پیکان بیاید و ما را به حزب برساند. من همینطور که کنار اتاق افتاده بودم، غش کردم. اخوی هم ظاهراً نیامد. بنابراین بنده از فیض عظمی محروم شدم.
*این اتفاق بعد از عدم کفایت بنی صدر بود؟
بله. بعد از عدم کفایت بنی صدر بود. بعد از این امر هم جریان انفجار مسجد اباذر روز قبل و مجروحیت حضرت آقا بود. روز بعدش جریان حزب بود. شاید تقدیر الهی بود روز قبل آقا با آن شرایط که نباشد در حزب و بماند و وجود پربرکت ایشان برای دهها سال بعد منشا نور باشد.
*آن زمانی که عدم کفایت بنی صدر را تصویب میکردید فکر می کردید غائله به اینجاها برسد؟
منافقین مانند مار زخم خورده بودند، اما اینکه بنی صدر کامل در دام آنها بیفتد و ابزار دست آنها قرار بگیرد، تا این حد انتظار نداشتیم. کتاب و جزوه ای که بنی صدر قبل از انقلاب نوشته بود «زور علیه عقیده» بود. هر چه نوشته بود با خودش و منافقین 100 درصد منطبق بود. زور علیه عقیده را بنی صدر علیه منافقین نوشته بود. خودش وارد این شده بود و با آنها همدست بود. تا اینجا تمکین کند که چنین جنایاتی را با این رسوایی انجام دهند. یکی دو جنایت که نبود.
*آن مرحله عدم کفایت بنی صدر را در جلساتی که می رفتید به این جمعبندی رسیدید که عدم کفایت انجام شود؟ هزینهها هم حساب کرده بودند؟
بله. از ابتدا پای همه چیز ایستاده بودهایم. همین الان هم همین طور است، یعنی الان شهادت برای ما آرزو است. اگر بنا باشد آقای دری در عمر 70 ساله غبطه ای بخورد، غبطه شهادت را میخورد. دهها بار هم ممکن بود اتفاق افتد. ما در حکومت نظامی در قم نزدیک بود در کشته شریعتمدار با گلوله ژ3 کشته شوم.
*به عنوان کسی که نجف آبادی بودید و برای نجف آبادیها آقای منتظری فرد مهمی بود، فکر می کردید پیوندی بین دفتر ایشان با منافقینی که این همه کشتار کردند، شکل بگیرد؟
انتظار ما این بود آقای منتظری به عنوان رهبری که نه، ولی آقای منتظری رابطه شاگردی و استادی با امام داشتند، خودشان هم مکرر میگفت که هرجا امام پافشردند ما هم باید پافشاریم. بنابراین انتظار این بود این مسیر توسط ایشان با جدیت دنبال می شد و ایشان هم به من در حوادث نجف آباد گفت من راضی نیستم از ناحیه من به نظام آسیبی وارد شود. این تعبیر ایشان بود.
*این تعبیر خود آقای منتظری بود؟
بله. گفتند من حاضر نیستم بخاطر من ... من به نجف آباد رفته بودم، قبلا هم برادران رفته بودند. روز سه شنبه درگیری بود و یک نفر هم کشته شده بود. من که به آنجا رفتم تقریبا مانند آبی بود که روی آتش ریخته شد. بدون حفاظت؛ گفتم مردم به مسجد جامع بیایند. سخنرانی کردم و از امام تجلیل کردم و گفتم فردا صبح مسجد بازار – فاصله این دو مسجد 500 قدم و کمتر بود - بیایید و از آنجا بازار می رویم و مغازهها را باز می کنیم.
*امام از شما خواستند برای سخنرانی بروید؟
نه. امام نخواسته بود. بعد حاج احمد آقا زنگ زدند و از طرف امام از من تشکر کردند. صبح مردم به مسجد بازار آمدند. مسجد بزرگی است. گفتیم بازار را باز می کنیم و همین کار را کردیم.
*ماموریت به شما داده بودند؟
آقای منتظری خودش گفت.
*به شما گفت؟
بله. خودش گفت که بروید. یادداشت دو صفحه ای داد و من الان به خاطر ندارم.
*که شما آنجا بروید.
بله. گفتند من راضی نیستم بابت من آسیبی برسد.
*14 خرداد 68، ارتحال امام چقدر آمادگی داشتید؟
امام مایه عزت، مایه شرف ما بود. امام همیشه زنده است. امام نمرده، نمیمیرد و نخواهد مرد. امام حق بزرگی به گردن ایران، اسلام، دنیای اسلام، دنیای بشریت دارد. اسوه تمام عیاری است که رمز موفقیت ایشان اخلاص، شجاعت، فتوت، فقاهت، عشق به خدا و اهل بیت و مردم است.
گوهر گرانبهایی بود که خدا به عنوان امانت بزرگ به ملت ما کرامت فرمود. رحلت امام واقعا داغ غمی بر عهده همه ما بود اما لطف خدا کمک کرد و عنایات الهی کمک کرد، شاید دعای خیر امام زمان و دعای خیر امام راحل و خون شهدا و دعای خیر ملت بزرگ ما باعث شد جایگزینی حضرت امام را خبرگان رهبری به نحو احسن تدبیر کردند و مقام معظم رهبری را به عنوان سکاندار کشتی انقلاب اسلامی و ستون فقرات نظام اسلامی تعیین کردند.
*فکر می کردید آقا انتخاب شوند؟
واقع این است که در آن شرایط شاید مناسبتر از ایشان هم نبود. عجیب این است در جریان ریاست مجلس شورای اسلامی دوره اول، نظر خود بنده آقا بود.
*مهمترین ویژگی این 31 سال رهبری حضرت آقا را چه میدانید؟
به نظرم میرسد پایبندی به اصول اسلام، پایبندی به اصول خط امام، پایبندی به اصول انقلاب اسلامی، پایبندی به اصول قانون اساسی، معیارها و مبانی را به طور کامل رعایت کردن و در همان چهارچوب و خط و مشی که امام حرکت میکردند، حرکت کردهاند.
*سال 76 بود که آقای ناطق نامزد ریاست جمهوری شدند. شما به آقای ناطق رای دادید؟
بله.
*برای ایشان هم کار کردید.
بله قدری برای ایشان کار کردم.
*و جالب این بود که به عنوان وزیر اطلاعات دولت رقیب آقای ناطق معرفی میشوید. چطور به شما پیشنهاد دادند؟
دو سه تا مسئله است. اولا ما این رقابتها را رفاقت می دانیم. اینطور تصور می کنم. به نظرم نیامد خیلی اصولگرایی و اصلاح طلبی خیلی پررنگ به آن معنا باشد. می گوییم همه ارزشها را حفظ کنند.
*چپ و راست آن زمان!
بله. آن تندی و یا خط دو و سه و یا خط یک، دو و سه را من خیلی به آن معنا باور ندارم. مسئله دوم این است که دولت و آقای خاتمی برای وزیر اطلاعات گیر افتاده بود. به نقطه روشنی نرسیده بودند. زمان هم سپری می شد. صبح در مجمع تشخیص مصلحت نظام به من گفتند یا روز پنجشنبه به من گفتند، جدی نگرفتند و من هم جدی نگرفتم. دوستانه صحبتهایی رد و بدل شد. شب یکشنبه داشتم صحبت می کردم، در صندق قرض الحسنه مسجد، گفتند آقای خاتمی شما را کار دارد. موبایل هم آن زمان نبود. من آمدم ببینم با من چه کار دارند. گفتند قرار شد چه کار کنید؟ مسجد رفتید برای چه کاری؟ گفتم کار من مسجد است. به من گفت چه زمانی می توانم شما را ببینم؟ گفتم می توانم نیم ساعت دیگر خدمت شما بیایم.
نیم ساعت بعد من خودم را به ریاست جمهوری رساندم. ایشان گفتند شما با آقا صحبت کردید؟ گفتم نه، به خانه آمدم و ساعت ده بود که آقای حجازی تماس گرفتند و گفتند فردا ساعت 6:15 یا 6 به دیدار آقا بیایید. اظهار محبت و لطف کردند. همیشه به من احساس بزرگواری داشتند. بیرون آمدم دیدم آقای خاتمی برای ملاقات میروند. آقای خاتمی گفتند چیزی به عنوان برنامه بنویسید. من شب تا ساعت اذان صبح برنامه ای را نوشتم. از نهج البلاغه شروع کردم. تقریبا نه صفحه به عنوان دستور کار نوشتم. ایشان سه شنبه دولت خود را معرفی کرد. یعنی دوشنبه برنامه را دادم و سه شنبه ایشان کابینه را تکمیل کرد. ایشان از من خواستند و هیچ شرط و شروطی با من نداشتند. من گفتم میروم و اختیار دارم و وظیفه خودم را انجام دهم. من نمیخواستم به کسی بیمهری کنم، میخواستم وظیفه قانونی و شرعی خود را انجام دهم. اما بعد متوجه شدند قدری اشتباه کردند. اقای روحانی به من گفت 8 ماه بود که اینها می خواستند شما را برکنار کنند. من وظیفه خود را انجام می دادم، ولی ظاهراً اشتباه رفته بودم.
*غائله قتلهای زنجیره ای؟
غائله قتلها نبود. قبل از این بود. از 8 ماه قبل به غائله قتلها نمی رسید.
*به آن ختم شد.
بازی بود. اینکه دولت خود را این میزان درگیر کند. صد حادثه مانند آن اتفاق افتاد و هر کسی هر غلطی کرده باید جوابگو باشد. ما می خواستیم نظام منزه باشد. قطعاً نظام منزه بود. رهبری، رئیس جمهور، مجلس و وزارتخانه ...
*یعنی تغییراتی دادید که ...
بله. این سیستمی است که منزه از این اتهامات است. 3-2 نفر خودشان خودسرانه رفتند. خودشان هم نوشتند خودسر بوده است. به ما ربطی نداشت. رفتند و غلطی کردند. پیداست وقتی ابتدا بگوییم اینها بودند، متوجه شویم یا افشا شود خیلیها عکسالعمل نشان می دهند.
*در جایی گفته بودید قتلهای زنجیره ای را خود من وزیر را هم دور زدند.
بله. به من ربطی نداشت. به وزارت مربوط نبوده است. وزارت سیستم خودش را دارد. دوستانی با هم جمع می شدند که ربطی به وزارت نداشت. مثل برخی اختلافات که در 88 هم اتفاق افتاد که با دادستان تهران بود. بنده با کهریزک بردن 100 درصد مخالف بودم. قبل از آن خواستند آقای شاهرودی را دور بزنند و کهریزک تعداد زیادی را ببرند. بنده دادستان کل بودم و مخالف بودم و گفتم هر کسی تخلف کرده باید جوابگو باشد. نمی شود آبروی نظام را برای این کار ببریم.
*چطور سر کهریزک مخالف بوید و این کار را کردند؟
اجرا دست بنده نبود. اجرا دست آن آقایان بود.
*و یک یادداشتی رهبر انقلاب بعد از این قضایا (قتلهای زنجیره ای) برای شما فرستادند.
بله. استعفای ما که معلوم است و 6 صفحه هم ضمیمه استعفای من معلوم است. یک نامه هم برای آقای ناطق، رئیس مجلس نوشتیم که آن هم جای خود دارد. یک نامه خدمت آقا نوشتیم. ایشان بزرگواری کردند و بسیار با پدری و بزرگواری از ما تفقد کردند. ما هم جزء ادای وظیفه و تکلیف کاری انجام ندادیم. من گفتم نمی توانم به نظام و رهبری نگویم. می گویم و هر چه شد باداباد. آنها می گفتند شما نگویید. من گفتم نمیتوانم و باید بگویم. باید نظام بداند چه کسی تخلف کرده و نه پای دولتبه آن معنا در کار است و نه نظام درگیر بود. این کار غلطی بود و چه معنا دارد که کار غلط کنند.
*سال 84 موافق آمدن آقایهاشمی برای ریاست جمهوری بودید؟
من مثل برخی برادرانی که آمدند خیلی راه دستم نبود؛ قبول نداشتم.
*که ایشان بیایند؟
بله.
*با ایشان صحبت هم کردید؟
بله. آنها خانه ما آمدند و می خواستند مهره ما را ببرند. نظر من مساعد نبود آن آقایان بیایند.
*یک جایی گفته بودید، آقایهاشمی اعتدال را در مقابل رادیکالیسم دوم خرداد و تندروی اصلاحطلبان مطرح کرد. آقایهاشمی بعد از دوم خرداد برای مجلس نامزد شدند و خیلی مورد هجمه طیف تندروی اصلاحات قرار گرفتند. پشت صحنه این چه بود؟
من در همه این موارد نامههایی به آقایهاشمی نوشتم. برخی از این نامهها وجود دارد. تذکراتی به ایشان دادم. گاهی 13 تذکر دادم، گاهی 22 تذکر دادم.
*ایشان ناراحت نمی شدند؟
نخیر. ایشان تحمل می کرد. نه من، که همه را تحمل می کرد. از این جهت روحیه تحمل آقایهاشمی خوب بود. ممکن بود باطناً قبول نداشت ولی میپذیرفتند.
*گفته بودید در مواضع آقایهاشمی تغییر ویژه ای ایجاد نشد و هیچگاه تغییر 180 درجه ای نکرد. واقعاً همین طور بود؟
ممکن بود مواضعی را اعلام می کرد. مثلاً در جریان مذاکره با آمریکا مطالبی بیان می کرد ولی نقد می کردیم. ایشان آخرش هم میگفت آقا ولی امر است و هرچه آقا بفرماید همان است.
*رفاقت شما با آقایهاشمی قبل از انقلاب بود؟
بله. در مجلس هم آمدیم بیشتر شد. در کمیسیون برنامه و بودجه مثلاً در بحث مترو تهران! خیلی کارهای دیگر بود.
*آن زمان هم می گفتند برخی آقایان در قم مخالف بودند.
آقای منتظری جزو مخالفین مترو بود. می گفتند چرا پول را در زمین دفن میکنید! روستاها را آباد کنید! حرف آقای منتظری این بود. من رئیس کمیسیون برنامه و بودجه بودم.
*ولی آقایهاشمی ایستاد.
بله. ایستاد و مترو را راه انداخت. بنده و آقای دکتر روحانی، آقای شیبانی و دیگران بودند. دنبال کار مترو رفتیم.
*سال 88 دادستان کل کشور بودید و آن فتنه بزرگ اتفاق افتاد. در کمیته حل اختلاف هم بودید. درست است؟
بله.
*بازشماری کردید؟
بله. چند صندوق را به عنوان نمونه بازشماری کردیم.
*با این آقایان هم برای برطرف شدن شبهات آنها صحبت کردید؟
ما یقین داشتیم که تفاوت آرای 14 میلیون تا 24 میلیون معقول نیست که بگوییم تخلف یا تقلب شده است؛ این دروغ شاخداری است. خیلی روشن است. فرض کنید تقلب هم بکنیم، 200 صندوق هم تقلب کنیم. 200 تا 500 رای هم می شود 100 هزار رای می شود. 100 هزار رای چقدر است و 10 میلیون تفاوت آرا چقدر است! 10 میلیون در هیچ ناموسی در جمهوری اسلامی ایران در طول 40 سال گذشته امکان تخلف و تقلب ندارد.
این یک دروغ شاخدار است یا رمز برای فتنه است. می خواستیم اولاً آقایانی که موضع گرفتهاند حکیمانه برخورد میکردند و نه اینکه موضعهای هفتگانه بگیرند که کشور را دچار چالش کنند و این تلخ ترین مسائل است. ثانیاً تحریکها را ادامه ندهند. اعلامیه و اطلاعیه ندهند. مردم را برخلاف حق و عدل تحریک نکنند. بعد هم قواعد بازی رقابت را آنها به ما یاد دادهاند.
*خیلی لطف کردید.
تشکر میکنم. اگر ما در این مسائل در 40 سال در اطلاعات، در دادستانی، در دیوان عدالت و هر جایی قصوری داشتیم هم از امام زمان (عج) عذر می خواهیم و هم از رهبری عزیز و هم از امام راحل و هم از شما ملت و هم از خانواده معزز شهدا عذر میخواهیم. ما بیش از این توان نداشتیم. لایکلف الله نفسا الا وسعها این حرف ما بود. سر این حرف قاطعانه ایستادیم. ما را حلال کنید، برای ما دعا کنید.
مصطفی پورمحمدی با بیان اینکه قتلهای زنجیرهای خودسرانه نبود و در سیستم اتفاق افتاد گفت: معاونت امنیت، جانشینش مدیر این پروژه بود؛ یعنی جایی نبود که پنج نفر خودسرانه آمده باشند دست به این کار زده باشند.