پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: امروز هم روز پرکار غریبی بود. از ساعت ۷ برای همین خرید ریپیر کمیسیون داشتم. بعد شرفیاب شدم. در این ضمن خبر رسید آیتالله حکیم طباطبایی که مرجع شیعیان در عراق و قسمتی از ایران بود، درگذشتهاند. تا ترتیب تلگرافات لازم و کارها را دادم ساعت ۳ بعدازظهر شد. ده دفعه شاید با شاهنشاه با تلفن بر سر مسائل مختلف که عزاداری باشد یا نباشد، یا شاهنشاه شرکت خواهند فرمود یا نه، صحبت کردم. معمول این است به هرکس شاهنشاه تلگراف تسلیت بفرمایند، مرجع میشود – کم و بیش – و تقریبا این علامت مرجعیت بعدی است. و این یکی از سنتهای قشنگ است که گرچه مدون نیست، ولی همه میفهمند و مورد علاقه همه است. به هر صورت شاهنشاه امر فرمودند: «به حاج سید کاظم شریعتمداری در قم تلگراف کن.» من عرض کردم: «این شخص مورد اعتماد عامه مردم نیست. فعلا کسی که مورد علاقه و اعتماد مردم است، خوانساری است. بالاخره کسی که مرجع شیعیان میشود یک حقیقتی هم باید در زیر نهفته داشته باشد. چنانکه شاهنشاه میدانید همین مراجعی که اخیرا درگذشتهاند، مثل آیتالله حاج سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم بروجردی و همین مرحوم حکیم، واقعا مردمی پرهیزکار بودند. پول برای آنها در حکم سنگریزه بود. در صورتی که وقتی من نخستوزیر بودم، پس از آنکه آخوندها را کوبیدیم و خواستیم بعد دریچه به روی آنها باز کنیم، همین شریعتمداری از من ششصد هزار تومان مساعده خواست که بعد ببیند چه میتواند بکند.» فرمودند: «ولی مرد دولتخواه بیاذیتی است.» عرض کردم: «این به جای خود بماند، ولی اعتقاد مردم هم چیز دیگر است.» به هر صورت آنقدر اصرار کردم که شاهنشاه اجازه فرمودند به هر دو نفر، یعنی هم شریعتمداری و هم به خوانساری تلگراف بشود. بالاخره یک اندازهای عرض مرا پذیرفتند. شاه وقتی بدانند انسان خیرخواهانه عرایضی میکند، خواهناخواه گوش میفرمایند.
بعد خبر رسید دانشگاه پهلوی شلوغ شده است. با آنکه سه بعدازظهر از دفتر به منزل آمده بودم که استراحت کنم و مثل مرده بودم، تمام بعدازظهر را به مکالمه با شیراز گذراندم، و گزارش را هم هریک ساعت به شاهنشاه میدادم. شب هم به همین منوال گذشت...
از اخبار مهم جهان زلزله پرو است، که سی هزار نفر تلفات داشته است. خیلی بزرگ است. اما تعجب است با آنکه اینها هم انسان هستند، چطور من برای مردم بیرجند دو سال قبل آنقدر گریه کردم که نمیتوانستم خودداری کنم، و این مطلب آنقدرها در من اثر نمیگذارد. این است معنی وطن، به نظر من.