رضا کدخدازاده: رخداد تاسفبرانگیز قتل «رومینا» دختر 14 ساله به دست پدر خود، کانون توجهات رسانهها و فعالان حوزههای مختلف را به خود معطوف کرده است. در همین زمیه، رضا کدخدازاده در یادداشتی برای «انتخاب» مینویسد: پیرامون رخداد قتل رومینا اشرفی، شش نکته را میتوان مورد لحاظ قرار داد:
1- «قتلهای ناموسی» در تمام جهان وجود دارد. چه در کشورهای عقبمانده مانند افغانستان، پاکستان و عربستان؛ و چه در کشورهای پیشرفته مثل آمریکا و آلمان و فرانسه و حتی در کشورهای «گوگولیمگولی»ای مانند سوئد و سوئیس و بلژیک! پس مراقب باشیم عدهای از نَمَد یک قتل ناموسی در کشور، در راه تخریب ایران و فرهنگ ایرانی برای خود کلاه نبافند! خاصه آنهایی که در آلبانی نشستهاند و برای تخریب چهرۀ ایران و ایرانی، این واقعۀ تلخ را در قالب جملاتی همچون «قتل ایرانیِ فجیعِ یک دخترِ ایرانی توسط پدرِ سنگدلِ ایرانی» به تمام زبانهای زنده و مردۀ دنیا ترجمه و در فضای مجازی منتشر میکنند!
2- شک ندارم بسیاری از افرادی که با جملات شیک و «فالوورافزا» (!) واقعۀ قتل «رومینا» به دست پدرش را تحلیل کردهاند، جز یک خبر کلی، هیچ تحقیقی در مورد جزئیات آن نکردهاند. اگر به این افراد بگوییم واقعهای که پیآمدش، قتل دخترک 13 سالۀ بینوا شده، در واقع یک رسم بومی-محلی در برخی از مناطق ایران است، میپندارند که داریم با آنها شوخی میکنیم! بله؛ شوربختانه «دختر فراری دادن» توسط پسر، برای ازدواج، در برخی از مناطق ایران یک رسم است و طبیعی است که «فالووربازها» این چیزها را ندانند! با این حال، مساله تنها این نیست که آنها با این رسوم در ایران آشنا نیستند؛ مساله اینجاست که هر گاه دلسوزان این آب و خاک، برخی از رسوم بومی و محلی در ایران را -که بر خلاف «مناسبات شهروندی» است- مورد نقد قرار میدهند، فوراً صدای عدهای روشنفکرنما درمیآید که «آی! شما به دنبال «آسیمیلاسیون» (یکسانسازی فرهنگی) مردم هستید؛ با قومیتها مخالف هستید؛ میخواهید همه را تهرانی و فارس (!) کنید؛ و از این جور جملات گهربارِ پُشتمدرنیستی! مثلاً در برخی از مناطق کشور نیز همچنان رسم غلطی برقرار است که در جشن عروسی با سلاح جنگی اقدام به تیراندازی میکنند و همه ساله تعدادی در این مراسم کشته و زخمی میشوند. ولی مگر کسی جرات دارد آن را نقد کند؟! کوچکترین سخنی در موردش بگویی، فوراً بهت برچسب خواهند زد که تو دشمن قومیتها هستی و به خردهفرهنگها احترام نمیگذاری! در این میان، شوربختانه برخی از نخبگان قومی نیز پیدا میشوند که نه تنها همقومیتهای خویش را به سمت و سوی سازگار شدن با مناسبات شهروندی سوق نمیدهند، بلکه به صِرف جمع کردنِ هوادار برای خود، با استفاده از احساسات فروملی، آنها را به زندگی پیشامدرن در کوهستان و بیابان نیز دعوت میکنند!
3- «قوانین ما مشکل دارد»؟! بدون شک! فکر نکنم مقامات کشور نیز با این گزاره موافق نباشند و آن را مصداق سیاهنمایی بدانند! اما پس چرا اصلاح نمیشود؟! مگر نه اینکه اتفاقاً قانون خوب به بقای نظام کمک میکند؟! ای کاش عُقلای کشور بنشینند و بدون توجه به هیاهوی آنهایی که دوای درد را صرفاً در «کپیپیستِ» کردنِ قوانین غربی برای ایران میدانند، اصلاحاتی بر پایۀ مناسبات شهروندی، عقلانی و مبتنی بر شرایط بومی خودمان را در قوانین کشور انجام دهند. چرا «لایحۀ حمایت از کودکان و نوجوانان» 13 سال است که این دست آن دست میشود و تصویب نمیشود؟! دادخواهِ کودکِ «مظلوم»ی که به سن قانونی نرسیده، طبیعتاً پدر و مادر اوست؛ اما زمانی که این دادخواه، خودش «ظالم» است، چه کسی دادخواه کودک در مقابل این ظالم شود؟! آیا دادخواهی از کودکان در برابر پدر و مادر معتاد و دارای انحرافات اخلاقی و جنسی، وظیفۀ دولت (در معنای عام) نیست؟! اگر برای این پرسشها پاسخ متقنی نداریم، یعنی یک جای کارمان میلنگد و باید الساعه کاری کرد.
4- امان از تناقض یا به قول خارجیها پارادوکس! فردی را میشناسم که چندی پیش برای پسری که به یک دخترک بینوا تجاوز کرد و بعد او را مُثله کرد و در زبالهها انداخت، کمپین «نه به اعدام» راه انداخته بود؛ حال در ماجرای رومینا، کمپین «صدور فوری حکم اعدام برای پدر رومینا» راه انداخته است! یا دیگرانی که تا دیروز ازدواج یک پسر 20 ساله با دختر 19 ساله را نیز مصداق «کودکهمسری» میدانستند و محکومش میکردند؛ حالا در ماجرای اخیر که یک مرد (بخوانید نامرد)، دختری 13 ساله را اغفال کرده، شدهاند سرایندۀ غزل عاشقانۀ «عشق اگه عشق باشه؛ آخ سن و سال نشناسه!»
5- برخی هم هستند در اینگونه مواقع مرزهای روشنفکرنمایی را چنان جابجا میکنند، که «نیچه» و «فیشته» از قبر برمیخیزند و برای آنها کف مرتب میزنند! طرف مینویسد: «اینکه پدر، دخترش را به صرف ارتباط با یک پسر کشته، به خاطر فرهنگ غلط ناموسپرستی در ایرانیان است؛ این دیگر چه فرهنگ بدی است که مرد ایرانی اینقدر روی مادر، خواهر، همسر و دخترش تعصب دارد؟!» یادمان باشد که اغلب این روشنفکرنماها در زندگی واقعی، خودشان در میزان تیرگی و روشنی جوراب دختر و خواهرشان هم دخالت میکنند؛ اما به خواهر و مادر دیگری که میرسند، آن کار دیگر میکنند! قطعاً یک سری باورهای متعصبانۀ ضد زن در ایران وجود دارد که باید هر چه سریعتر اصلاح شوند، اما از نظر من موانعی که این جماعت روشنفکرنما در اصلاح پلشتیهای فرهنگ مزبور ایجاد میکنند اگر از مذهبینماهای تندخو بیشتر نباشد کمتر نیست! اصلاح فرهنگی بهتر است توسط افراد یکرنگ انجام شود نه آنها که بر اساس جو فضای مجازی رنگ عوض میکنند!
6- شخصاً اگر قاضی این پرونده بودم، اشد مجازات را برای پدر سنگدل رومینا صادر میکردم! اما خوشبختانه قاضی نیستم و بهتر میدانم که به جای صدور حکم به چیز دیگری بیندیشم. اینکه خودم را جای پدر رومینا بگذارم و فرض کنم یک نفر تهدیدم کند اگر دخترت را به من ندهی، تصاویری از «فراری دادن» او دارم که آبرو برای هیچ کدامتان نمیگذارم. به راستی در این موقعیت چه کار میکنم؟! بله! من که الان رُبدوشام بر تن، در حال خوردن آبمیوه، مشغول خواندن این سطور هستم، خواهم گفت: «خیلی منطقی با مساله برخورد میکنم و با پلیس تماس میگیرم!» اما قبول دارید برای مردی با سواد اندک (و شاید هم فاقد سواد) در یک محیط بستۀ روستایی این کارها زیادی سوسولبازی است؟! البته که این امر توجیهی برای جنایت پدر علیه دخترش نیست؛ ولی گاهی بهتر است به جای معلول، علت را نیز دریابیم و به جای قضاوت سریع، تمام جوانب را بسنجیم. همین...!
رضا کدخدازاده: روزنامهنگار
دکتر امان الله قرایی مقدم، جامعه شناس در مقام استاد دانشگاهی که حدودا پنج دهه از عمر خود را بر روی آسیبهای اجتماعی موجود در کشور و در بطن آنها پدیده «قتلهای ناموسی» گذاشته است، در گفتگو با «انتخاب» از منظر جامعهشناختی به بررسی قتل رومینا اشرفی، دختر ۱۴ ساله توسط پدرش پرداخته است.
کدخدا زاده عزیز مطلع
1/همه جا از این اتفاقات هست ولی قانون تبعیض امیز نیست.
2/بناست همه بتوانیم حوادث را تحلیل کنیم و نظرات خود را بگوییم .
3/نظرات مغایر ما الزاما مغرضانه نیست.
4/قتل محکوم است بخصوص قتل یک نو جوان به هر دلیل که باشد.
5/قطعا شنیدن قتل نوجوان برای همه سخت و تلخ است .
6/نالیدن برای این رنج بلکه گریستن قابل سرزنش نیست.
مطالب شما چکیده ای از توییتهای فارسی هست، لطفا از خودتون بنویسید یا ارجاع بدهید.
هیچ هیچ توجیهی برای کار این پدر نیست حتی اگر درمانده شده باشه حتی اگر بیسواد بوده
امیدوارم حداقل مطالبتون به تصویب قوانین جدید برای کمک به زنان و دختران درمانده کمک کنه
اصلا اصل ماجرا و اعتراض مردم رو نگرفتین
و نه خیر قتل ناموسی به این صورت در سوئد و نروژ وجود نداره مگر در خانواده مهاجران از همین کشورهای مثل ما
در کدام منبر و مسجدی به او و دخترش آگاهی داده اند ؟
چرا قصور کسانیکه در اوج داغی ماجرا دخترک را به خانه پدر غیرتی فرستاده اند ایرادی وارد نمیکنید؟
چرا نمیپرسید چه اشکالی داشت یک مددکار اجتماعی با پدر و دختر صحبتذمیکرد و بعد از فروکش کردن خشم و غصب اولیه آنها را با هم تنها میگذاشتند ؟
البته به زعم شما ، همیشه مردم مقصرند ، پدر دخترک مقصر است ، دخترک مقصر است ، پسره مقصر است ......و اصلا تعلیم و تربیت برای شما اهمیتی ندارد .
نگاهی به کتابهای درسی دخترک بیاندازید تا بفهمید چقدر به علم زندگی در اجتماع آگاهی داشت و بعد قلم فرسایی بفرمایید ..
مقصر ، جامعه و فرهنگ سازان آن هستند نه رسوم و عقاید محلی ...
چگونه است که رسوم محلی پا برجا هستند ولی هیچ رسمی از زندگی شهری دیگر به مدد تریبون داران سر جای خودش نیست؟
چگونه فرهنگ یک ملتی را تغییر میدهند ولی یکی دو رسم محلی تغییری نمیکند ؟
صحبت زیاد است ولی متاسفانه میکروفون دست شما و امثالرشماست
یه جایزه هم به بابای رومینا بدیم چطوره؟ مثل تشکر ازینکه بااینکه بی سواد و خشنه هنوز زن و پسر کوچکش رو سلاخی نکرده....چطوره آقای کدخدازاده؟
با سپاس از انتخاب بابت این یادداشت نیکو
قبل از داس، کلمات، تو را سر بریده بودند!
پدر، قصاب جنازه ی بی جان تو بود.
روح بی قرار تو!
قاتل ها، حلوایت را میخورند و پشت سر پدرت حرف میزنند.
راستی
این واژه هنوز معنایی دارد ؟
قاتل ها
با داس کلمات،انسان ها را مثله میکنند...
همه آنهایی که اگر این پدر، با داستان دخترش، منطقی برخورد میکرد بهش میگفتند؛ بی غیرت!
دستشون به خون تو آغشته هست...
قبل از داس، کلمات، تو را سر بریده بودند!
پدر، قصاب جنازه ی بی جان تو بود.
روح بی قرار تو!
قاتل ها، حلوایت را میخورند و پشت سر پدرت حرف میزنند.
راستی
این واژه هنوز معنایی دارد ؟
قاتل ها
با داس کلمات،انسان ها را مثله میکنند...
همه آنهایی که اگر این پدر، با داستان دخترش، منطقی برخورد میکرد بهش میگفتند؛ بی غیرت!
دستشون به خون تو آغشته هست...
حتی یک درصد حق با شما نیست و اظهار نظر بیخودی در این مورد دارید، به نعل و میخ میزنید که نهایت استفاده را ببرید و فرهنگ کودک همسری رو غالب کنید اما به چه قیمتی به قیمت رگ گردن رومینا....فقط اعدام چاره ساز است در این مورد
همه رسم هایی که گفتید بر فرض درست میگیریم اما کجا رسم بر زدن گردن دخترکی آن هم با داس داریم ها؟!؟!
باید آگاهی داده شود که در هر شرایطی باید به قانون پناه برد نه به .....................
آدم منصف بايد شجاعت شنا در خلاف مسير رود را داشته باشد؛ ممنون از انتخاب