به گزارش انتخاب، به نقل از بیبیسی، هفتاد و پنج سال بعد از مرگ هاینریش هیملر از سران ارشد نازی، مدرک مهمی که باعث شناسایی و دستگیری او شد در بریتانیا پیدا شده است. این مدارک که زمانی نزد یک قاضی بوده بزودی به نمایش عمومی گذاشته میشوند. هاینریش هیملر فرمانده اس اس و طراح اصلی هولوکاست بود.
در ۲۲ مه ۱۹۴۵ یک گشت در حوالی یک ایست بازرسی در نزدیکی برمرفورد در شمال آلمان متوجه سه مرد با ظاهری عجیب شد. تنها چند هفته از خاتمه جنگ جهانی دوم گذشته بود و بسیاری از نازیها دستگیر نشده بودند و این نگرانی وجود داشت که دوباره به هم بپیوندند یا فرار کنند. دو نفر از این مردها که پالتوهای سبز بلند پوشیده بودند، جلوی مرد سوم راه میرفتند. نفر پشتی، چشمبندی به یک چشم داشت، درهم شکسته و ژولیده به نظر میرسید. دو مردی که جلوتر بودند دائم به عقب نگاه میکردند، انگار میخواستند مطمئن شوند نفر سوم هنوز پشت سرشان میآید.
آنها به یک پاسگاه برده شدند و نیروهای بریتانیایی مدارک خواستند. آنها یک مدرک شناسایی به اندازه کاغذ A. ۴ نشان دادند که در پایان جنگ به نظامیان آلمانی داده میشد و در آن اسم، درجه نظامی، تاریخ تولد و اطلاعات دیگر ثبت میشد. در مدرک شناسایی مرد سوم نوشته شده بود گروهبانی است به نام هاینریش هیتسینگر.
او حتما امیدوار بوده با نشان دادن این مدرک و درجه نظامی از این ایست بازرسی رد شود، ولی اشتباه میکرد. روی مدرک مهری خورده بود و به رسته نظامیای اشاره شده بود که اطلاعات ارتش بریتانیا آن را قبلا دیده بود. اعضای اساس که میخواستند فرار کنند، از این مهر و مشخصات این واحد نظامی استفاده کرده بودند و دستور رسیده بود هر کس مدرکی دارد با این مهر و از این واحد نظامی، باید بازداشت شود.
مدرک شناسایی هیملر با اسم و مهر جعلی
صبح روز بعد این سه مرد را به اردوگاه زندانیان بردند. وقتی به اردوگاه رسیدند، هیتسینگر درخواست کرد یک افسر ارشد را ببیند. با اینکه هویت اصلیش هنوز فاش نشده بود، هیملر حتما ترسیده بود که بزودی لو میرود و شاید امیدوار بوده راهی برای خلاصی از این وضعیت پیدا کند. او چشمبندش را برداشت و به آرامی هویت اصلیاش را فاش کرد. او هاینریش هیملر، فرمانده اساس و طراح اصلی هولوکاست بود. پس از مرگ هیتلر، او مهمترین نازی زنده و مسئول بدترین جنایات رایش سوم بود. بریتانیاییها شروع به بازجویی از او کردند تا هویتش را تایید کنند.
هیملر در کنار آدولف هیتلر
چند ساعت بعد، از یک افسر پزشک به نام کاپیتان ولز خواسته شد هیملر را معاینه کند. وقتی درون دهان هیملر را نگاه کرد، متوجه جسم کوچک آبی رنگی شد که او در گوشه دهانش مخفی کرده بود. کاپیتان ولز خواست آن را بیرون بیاورد، هیملر مانع شد و سرش را کنار کشید و آن کپسول سیانور را گاز زد و چند دقیقه بعد مرد.
هیملر برای یک مهر جعلی لو رفت، مهری که افراد خودش پای مدارک او زده بودند. این اسناد ۷۵ سال مخفی مانده بودند، ولی اکنون به موزه اطلاعات نظامی در شفورد انگلستان اهدا شدهاند و برای اولین بار دیده خواهند شد.
بجز این مدارک، یک شی عجیب و غریب دیگر هم وجود دارد، یعنی بند شلوار هیملر در زمان دستگیری. در آن زمان برداشتن متعلقات افراد معروف برای یادگاری، رایج بود و بسیاری از لوازم هیملر هم به همین ترتیب برداشته شدند، یکی از گروهبانهایی که هیملر را دستگیر کرده بود، دمپاییهای او را برداشت و یکی دیگر خمیر ریش و تیغ ریش تراشیش را.
به نظر میرسد سرهنگ دوم سیدنی نوکس، هیملر را قبل از مرگش بازجویی کرده است
نوکس متولد سال ۱۹۰۵، وکیل بود و در سال ۱۹۴۳ به اطلاعات ارتش پیوست، ولی مامور به امآیفایو (MI ۵) شد. بیشتر فعالیتهای او در امآیفایو در هاله ابهام مانده است. او بعد از جنگ او به وکالت بازگشت و در نهایت قاضی دادگاهی در شهرستان شد و در سال ۱۹۹۳ درگذشت.
چگونه این اسناد به دست سرهنگ نوکس رسید؟
در اسنادی که جزییات دستگیری هیملر را شرح میدهند، آمده ماموران امآیفایو قبل از معاینه پزشکی، از هیملر "بازجویی ملایمی" کرده بودند. طبق روال نام این ماموران فاش نشده و هویت آنها مشخص نیست. بیل استدمن، مدیر موزه اطلاعات نظامی میگوید: "فرض منطقی این است که نوکس یکی از دو بازجوی امآیفایو بوده است. هیچ راه دیگری به ذهنم نمیرسد که این مدارک را به دست آورده باشد. "
او اعتقاد دارد مافوقهای آقای نوکس به او اجازه دادند بعد از استفاده اطلاعاتی، این اسناد را نگه دارد. اسناد نزد آقای نوکس و خانوادهاش ماند. برادرزاده بزرگ سرهنگ دوم سیدنی نوکس اخیرا این مدارک را به موزه اطلاعات نظامی اهدا کرده است که بعد از بازگشایی موزه به نمایش گذاشته میشوند؛ اسنادی که نشان میدهند این نازی عالیرتبه چگونه دستگیر شده است.
بیل استدمن میگوید: "اگر این مهر روی این اسناد نخورده بود، ممکن بود هیملر بتواند براحتی و بدون اینکه شناسایی شود، فرار کند همانطور که بسیاری از نازیهای تحت تعقیب فرار کرده بودند. نکته جالب داستان برای من این است که آلمانیها خودشان باعث افشای هویت او شدند. "