اگر به شما بگوییم قرار است سریالی را ببینید که قهرمان آن یک دختر ۹ ساله است و ماجرای سریال نیز در یک دهکده کوچک و کم جمعیت میگذرد چه فکری خواهید کرد؟ احتمالا تصور خواهید کرد با یک ماجرای ساده و یک خطی لوس و نخ نما طرف هستید که برای رده سنی کودک و نوجوان تدارک دیده شده است. اما باید بگوییم این دختر ۹ ساله که قهرمان سریال «خانه پیش از تاریکی» است، تمام معادلات ذهنی شما را به هم میزند و به سرعت شما را وارد یک ماجرای قتل مرموز میکند. (پیش از مطالعه ادامه این مقاله دقت کنید که ممکن است با خطر افشای داستان سریال رو به رو شده و در نتیجه لذت دیدن سریال را از دست بدهید)
به گزارش سرویس خواندنیهای انتخاب، سریال خانه پیش از تاریکی را میتوان یکی از برگهای برنده سال ۲۰۲۰ از کمپانی اپل تی وی پلاس دانست. سریالی که موفق شده در فصل نخست خود مخاطبانی پرشمار کسب کند. البته این سریال به علت محتوای اصلی خود که حول محور قتل یک کودک میچرخد در گروه سنی بالای ۱۳ سال رده بندی شده است.
یکی از مهمترین اجزای موفقیت این سریال انتخاب دقیق بازیگران و به ویژه کاراکتر اصلی یعنی هیلدی لیسیاک است. هیلدی دختری بسیار باهوش، کنجکاو و عاشق خبرنگاری است. درواقع علاقه اصلی او خبرنگاری حوادث است و مایل است درست مثل یک کارآگاه از تمامی زوایای یک پرونده سر در بیاورد و ناگفته پیداست که علاقه اصلی او پروندههای قتل است.
شاید اگر هیلدی و خانواده اش: متشکل از والدین و خواهر بزرگتر و کوچکترش بر اثر مشکلات مالی و بیکاری پدر (که اتفاقا روزنامه نگار حوادث است) مجبور به ترک شهر مدرن نیویورک و کوچ به زادگاه نسبتا روستایی پدر هیلدی نمیشدند، هیلدی هرگز مهمترین پرونده خبرنگاری خود را پیدا نمیکرد. اما با ورود آنان به شهر مرموز پدری و از همان قسمت نخست، مخاطب در مییابد که با یک سریال پر رمز و راز و جذاب رو به رو خواهد شد.
پرونده قتلی که هیلدی سعی دارد آن را حل کند مربوط به دوران کودکی پدرش است. پروندهای که ظاهرا بسته شده است، اما هیلدی به سرعت و پس از وقوع یک مرگ جدید در شهر کوچک پدرش در مییابد، قاتل واقعی دستگیر نشده و شخصی که حدود ۳ دهه اخیر را به جرم این قتل در زندان به سر میبرد درواقع یک مظنون بدشانس است. ماجرا وقتی جذابتر میشود که بدانیم مقتول خردسال سال ۱۹۸۸ درواقع دوست صمیمی پدر هیلدی بوده است.
شخصیت پردازیهای این سریال به غایت دقیق و منطبق با واقع گرایی انجام شده است: برای مثال هیلدی باهوش و شجاع با تمام هشیاری خود در شرایطی خاص مانند همه بچههای دیگر میترسد، گریه میکند یا از هراس جدایی والدینش دچار اضطراب و عذاب وجدان میشود. مادر و پدر هیلدی مانند همه زوجهایی که مشکل مالی دارند روابطی پر تلاطم دارند و خواهر نوجوان هیلدی نیز دغدغههای سن و سال خود را دارد. درواقع اگرچه در برخی لحظات فضای سریال به فضای فانتزی نزدیک میشود، اما هیچگاه از مرزهای واقعیت عبور نمیکند تا مخاطب را دچار دلسردی یا گفن جمله «مگر امکان دارد؟!» کند.
با توجه به این که احتمال دارد با خواندن این مقاله مشتاق تماشای سریال شده باشید بیش از این وارد ماجرا و جزئیات داستان نمیشویم و فقط به گفتن این نکته بسنده میکنیم که ماجرای هیلدی و قاتل پیچیدهتر از آن است که تصورش را میکنید.
اگر قبول کنیم که امسال در سایه شیوع کرونا سالی متفاوت با سالهای گذشته را تجربه میکنیم پس میتوانیم بپذیریم که به جای سریالهای مهیج و پرشور بهار و تابستان یک سریال متفاوت را تماشا کنیم. سریالی که گرچه داستانی نسبتا ساده دارد، اما بسیاری از اصول اخلاقی مخاطب را دستخوش تغییر کرده و باورهای وی را به چالش میکشد. صحبت از سریال «می دانم حقیقت دارد: I. Know This Much is True» است. پیش از مطالعه ادامه این مطلب دقت کنید که خطر افشای داستان سریال در این مقاله وجود دارد.