پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح مشغول تلگرافات بودم. ناهار زودتر خورده به اتفاق رفقا و علیقلیخان و زنش به تئاتر فرانسه رفتیم. بازی «آندروماک» بود. بسیار اعلی و مخصوصا چه خوب بازی کردند و حقیقتا آکتورها در وقت بازی همان حالت طبیعی ایشان میشود. چنانکه در آخر بازی اُرِست بیحال شده بود نمیتوانست برخیزد و سلام بدهد. بعد بازی «اتوردی» بود که بامزه است. اما این کمدیها حالا آنطورها جلوه نمیکند. اگرچه «اتوردی» هم از بازیهای اعلای مولیر نیست.
باری بعد از تئاتر گردشکنان رفتیم تا منزل دیولافوا، رفقا نیامدند، فقط علیقلیخان و زنش چون خط راهمان یکی بود همراه بودند. در بین راه قدری درد دل کردیم. دیولافوا به صمدخان [ممتازالسلطنه سفیر ایران در فرانسه] گفته بود میخواهم فلان کس را ببینم و او را با یکی از مستشاران دیوان تمیز آشنا کنم. کسی است که در تونس و مراکش رئیس استیناف بوده و از ترتیبات عدلیه اسلامی اطلاع دارد. ضمنا دیولافوا گفت من از کارهای شما بیاطلاع نیستم و برای شما کار کردهام، اما انگلیسها حاضر نیستند با مشاورالممالک [وزیر خارجه] داخل مذاکره شوند و میگویند این آدمی است که با ما ضد است، اگر وثوقالدوله بود خیلی خوب بود، حتی ذکاءالملک هم اگر رئیس هیات بود، حرفی نداشتیم که داخل مذاکره شویم، زیرا که او در ایران بیطرف بوده و آدم حسابی است. خلاصه اگرچه دیولافوا سفارش کرد که حرف را به کسی نگویم اما قسمت راجع به مشاور را من به میرزا حسینخان و انتظامالملک گفتم. انتظام بیشتر عقیدهاش این است که این حرف القای صمدخان است و مقصود او این است که خود نماینده ایران شود و الا انگلیسها ابتدا با شخص مشاور چندان ضدیت نداشتند. وانگهی لرد کرزن از ملاقات و مذاکره با مشاور امتناع نکرده بود، فقط گفته بود به کنفرانس نباید برود. در هر صورت اوضاع ما بد است و سرگردانیم.
چون مذاکره است که دکتر گاشه پسفردا به ایران میرود، امشب مشغول کاغذنویسی به ایران بودم که به توسط او بفرستم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۱۲۱-۱۲۲.