پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح مشغول کتاب سبز بودم. مستر مور امروز به لندن میرود. میرزا حسینخان را وعده گرفته بود به ناهار و میگفت: «من میروم و لندن درباره ملاقات شما با آنها صحبت میکنم و لازم است که شما این چند روزه به لندن بروید.»
بعدازظهر باز قدری کار کردیم و عصر با مشاور [وزیر خارجه] و انتظامالملک به گردش رفتیم. اول در پارک منسو حرکتی کردیم، اما، چون از اتوموبیل پیاده نشدیم پارک را کاملا ندیدم. بعد به بوا رفتیم و سوار کرجی شدیم. مشاور و قدری هم انتظام پارو زدند و قدری هم پیاده راه رفتیم و منزل آمدیم.
از طهران از اعتلاءالملک تلگراف آمده راجع به اینکه فرانسه و انگلیس از آمدن نواب [وزیرمختار ایران در آلمان] به پاریس شاکی هستند. از سلامت خانواده هم اطلاع داده بود. از این بابت خوشوقت شدم، اما از اینکه نه رئیسالوزرا [وثوقالدوله] از خود خبری میدهد و نه اعتلاءالملک راجع به کارها چیزی میگوید حیرت بیشتر شد. (خدایا زین معما پرده بردار.)