سرویس تاریخ «انتخاب»: در دومین سالگرد شهادت استاد مطهری، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰، روزنامه کیهان در ویژهنامهای که به همین مناسبت منتشر کرد، با آیتالله هاشمی رفسنجانی که آن روزها ریاست مجلس شورای اسلامی را به عهده داشت، به گفتگو نشست تا استاد مطهری را به روایت ایشان برای مخاطبان بازگو کند، رفیقی دیرین که سابقه آشنایی شان به اواخر دهه بیست بازمیگشت. آنچه در پی میخوانید حاصل همان گفتگوست:
آشنایی من برمیگردد به حدود سی و دو سال پیش، سال اولی که من از روستا به قم آمده بودم. سال ۲۷ ایشان از شخصیتهای علمی از مدرسین بنام حوزه و از شاگردان مورد اعتماد نزدیک امام و آقای بروجردی بودند طبعا تناسبی نداشت که من با ایشان به صورتی آشنا و مراوده داشته باشم منتهی، چون ایشان مرجعی بود برای سوال طلبهها، من هم که تازه از ده وارد شهر شده بودم و دوران مبارزات مرحوم کاشانی و مصدق و جبهه ملی و ملی کردن صنعت نفت، آن روزهای حاد و حساسی بود و ما خیلی سوال برایمان پیش میآمد و خیلی مسائل را نمیدانستیم. از کسانی که گاهی آدم مراجعه میکرد؛ برای اینکه چیزی ازش بفهمد، ایشان بود. در حقیقت یک آشنایی یکطرفهای بود من با ایشان آشنا بودم و استفاده میکردم، اما ایشان مرا مثل بقیه طلبهها نگاه میکردند.
بعد از چند سال که به تهران آمدم. در سال ۱۳۳۶ نشریهای تاسیس کردیم به نام «مکتب تشیع» من و آقای باهنر و بعضی از دوستان آن نشریه را منتشر میکردیم. آن نشریه یک نشریه علمی و اجتماعی بود. مقالات مفصل تحقیقی از شخصیتهای اسلامی میگرفتیم و منتشر میکردیم. جزو کسانی که مورد نظر ما بودند، ایشان بودند. ما آمدیم تهران و با ایشان تماس گرفتیم و قرار گذاشتیم که برای هر شماره ما یک مقالهای بدهند و معمولا هم از بهترین مقالات آن نشریه، نوشتههای ایشان بود. اینجا دیگر نزدیکیمان و آشناییمان یک قدری بیشتر شد. اولا ما یک کمی بزرگتر شده بودیم، ۷-۸ سال درس طلبگی خوانده بودیم و مسئله جدی هم با ایشان داشتیم، که مقاله بدهند. موضوع را ما میدادیم و درباره مقالهشان صحبت میکردیم... چهار پنج سال هم اینجوری با ایشان رابطه داشتیم که در این دوره از نظر فکری تقریبا با ایشان صمیمی و نزدیک شده بودیم و دوره خوبی بود.
از سال ۴۱ که مبارزات اسلامی به رهبری امام شروع شد، ما در میدان عمل هم آن هم عمل حساس و مخاطرهآمیز که طبعا همکاران و همفکران باید خیلی صمیمی باشند با هم با ایشان بیشتر نزدیک شدیم، از نظر فکری نزدیک بودیم.
از نظر عمل هم ما در قم در خدمت امام بودیم؛ مبارزاتی در قم بود و در مرکز کار بودیم و ایشان هم در تهران در مرکز کار مبارزه بود و با قم هم رابطه داشت، طبعا در مسائل خیلی محرمانه با ایشان همکاری داشتیم. از صمیمیت سطح بالایی که پیش آمده بود و با آن سوابقی که داشتیم و همکاری که پیدا شد و وحدت سرنوشتی که پیدا کردیم در مبارزه، دیگر آشناییمان به حد اعلا رسیده بود، و باید گفت که ما از سال ۴۱ و ۴۲ به این طرف با ایشان از روابط بسیار نزدیک و صمیمانه و محرمانه و بر اساس اعتماد برخوردار بودیم.
آقای مطهری گریه کردند
خاطره خیلی ما از ایشان داریم. ده پانزده بیست سال پیش در جریان مبارزات و خدمات اسلامی مخفی و علنی همکاری داشتیم میتواند هر روزش و هر هفتهاش خاطرهای باشد. حالا به ذهنم یک چیزی میآید. در اوایل سال ۴۲ مرا گرفتند و بردند به سربازی در باغشاه، پادگان لاهوتی فعلی، خوب آقایان علما و دوستان میآمدند و دیدن ما، یک بار ایشان با جمعی دیگر از دوستان آمده بودند، دمِ در باغشاه ما با لباس سربازی آمدیم و داشتیم صحبت میکردیم که در همان لحظه بچههای ما و خانواده ما از قم آمدند و دیدن ما برای اولین بار. بچههای من مرا هنوز در لباس سربازی ندیده بودند. دختر بزرگم [فاطمه] آن موقع سه سال اینطورها داشت، منتظر بود که باباش را ببیند، ولی هرچه نگاه کرد آن آقایان معمم را میدید مرا متوجه نمیشد. من بچه را گرفتم که یک قدری انس بدهم، بهش نگاه کردم، دقت کرد مرا شناخت وقتی که شناخت با تعجب گفت: «بابا پاسبان شدی!» این جمله را که گفت: متاثر هم شد. دید آقایان ایستادهاند و من با لباس دیگری هستم. آقای مطهری خیلی متاثر شدند و گریه کردند.
آدمی عطوف بود اصولا چیزی هم نبود، سربازی که بدمان نمیآمد و استقبال میکردیم، ولی این منظره برای ایشان منظره رقتآمیز شد. خیلی آدم عطوف و احساساتی هم بود گریه کرد و اشکهایش را پاک کرد.
جنبه مثبت شهادت استاد مطهری
شهادت استاد یک جنبههای مثبت موقت داشت، یک جنبههای منفی درازمدت. جنبههای مثبت و موقتش این بود که شور و هیجان عظیمی در مردم به وجود آورد و مردم را متوجه خطر دشمن کرد. چیز بزرگی، چون بود، مردم علاقهمندیشان به دستاوردهای انقلاب که دیدند در معرض خطر قرار گرفته بیشتر شد. بهتر فهمیدند، که روحانیت آن هم روحانیت متعهد و آگاه اولین هدف توطئههای دشمنها است توجهی پیدا کردند. خودبهخود نقش روحانیت مورد توجه مردم قرار گرفت. از طرف مردم با هدایتی که امام کردند، از همین رهگذر، و توجه دادند مردم را به آثار مرحوم مطهری، مردم به فکر افتادند که این چه آدمی بود، چه شخصیتی بود که دشمن اینقدر زود به سراغ ایشان رفت، رفتند سراغ آثارش، آثار مرحوم مطهری بیش از زمان حیاتش مورد توجه قرار گرفت و آثار سازندهای است. اینها چیزهایی بود که جزو آثار مثبت شهادت ایشان است و چیزهایی از این قبیل.
آثار منفی شهادت استاد مطهری
آثار منفیاش که ایشان با آن ذخیرهای که از تفکر عمیق اسلامی داشت و با اطلاعات ذیقیمتی که از فلسفه شرق و غرب و فلسفه اسلامی داشت و تجربهای که در دوران طولانی مبارزهاش در درگیری با رژیم اندوخته بود و شناختی که از شخصیتها و افراد موجود در مملکت داشت، اینها همه چیزهایی بود که در مرحله حساس به درد انقلاب اسلامی میخورد، و حضور ایشان در شورای انقلاب مایه تسلیت خاطر ما بود، چون سخت مواظب جریانهای فکری بود. کوچکترین انحراف فکری را در مقابلش حساسیت نشان میداد. رفتن ایشان ما را از آنچنان همکار صمیمی محروم کرد. آن ذخیره عظیم علمی فلسفی و تجربه مبارزاتی و شناخت انسانی را از ما گرفت؛ و مهمتر از همه من خیلی خسارت میدانم؛ ما همان روزهای اول انقلاب تاکنون احساس کردیم که نیرو خیلی زیاد لازم داریم برای بارور کردن انقلاب اسلامی و بنا بود مرکزی، دانشگاه سطح بالایی درست کنیم برای پرورش این نیروها، این جوانهای علاقهمند و بااستعداد را چه طلبهها و چه دانشجویان و چه غیر اینها را در یک دانشگاه عظیمی بسازیم، آماده کنیم برای معرفی اسلام و ترویج اسلام. مرحوم مطهری خیلی مناسب بود برای این کار. ایشان بنا بود مسئولیت تاسیس و اداره این دانشگاه را به عهده بگیرد و اگر ایشان بودند ما الآن آن دانشگاه را داشتیم. خوب البته ممکن است کسانی بعدا این کار را به عهده بگیرند، اما به هر حال یک موجود نقدی را، یک امکان را از دست دادیم و هنوز هم کسی که بتواند کاملا جای ایشان را بگیرد، در این رسالت نداریم. تاثر روحی که برای ما پیش آمد، از فقدان یک همرزم و همفکر و همکار است.
مطهری در مسائل ایدئولوژیکی «نه شرقی نه غربی» را مطرح میکرد
این شعاری که حالا ما داریم «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در بعد سیاسی تشکیلات و نظام مطرح میکنیم، ایشان در مسائل فکری و ایدئولوژیکی یک چنین روحیهای داشت. سخت روی فکر اسلامی مستقل ایستاده بود و هرگونه فکر وارداتی را که بخواهد باعث از دست دادن بخشی از افکار اسلامی بشود، طرد میکرد و در مقابل فلسفه غرب، فلسفه مارکسیست که حالا مال شرقه، به اصطلاح ایشان خیلی خودشان را موظف میدانست به شدت که از فلسفه اسلامی حمایت بکند و فلسفه غرب را و فلسفه مارکسیست مادی را خوب میدانست و این نقاطی که با هم ناسازگار بود با فلسفه ما نمیساختند درستش را مشخص کرده بود مثل یک پاسدار دقیقی و نگهبان همیشه بیداری مواظب بود که چه غربزدهها، چه شرقزدهها مارکسیستزدهها اگر میخواستند چیزی به نام اسلام از آنها وارد جریان فکری مسلمین کنند، ایشان دفع میکردند، نمیگذاشت. ایشان وظیفه خودش را انجام میداد، میگفت. نوشتههای ایشان شاهد این جریان است. حواشی که بر کتاب معروف «روش رئالیسم»شان دارد و نوشتههای بعدیشان و حتی در مسائل اجتماعی مثلا حقوق زن وچیزهایی از این قبیل هم خیلی مقید بود که اصالت معارف اسلامی را حفظ بکند و چیزهای وارداتی را البته اگر حرف حسابی بود و منافاتی با اسلام نداشت، هیچ تعصب به خرج نمیداد، به عنوان یک دستاورد فکری انسانی برای فکر ایشان قابل قبول بود، اما به محض اینکه تضادی پیدا میکرد با معارف ما میایستاد در مقابلش و وظیفه پاسداری از معارف اسلامی را خوب انجام میداد.
در تدوین بنیان ایدئولژیک جامعهمان نقش اول را برای مطهری قائلم
[نقش استاد مطهری در تدوین بنیان ایدئولوژیک جامعه ما] خیلی قوی بود، نقش درجه اول را قائلم برای ایشان یعنی امروز در ایران کسی را نمیشناسم که این همه آثار مفید و قابل استفاده داشته باشد، برای تدوین و شکل دادن به ایدئولوژی اسلامی به زبان روز. خوب همه سخنرانیهای ایشان و رسالههای ایشان و نوشتهها و آثاری که از ایشان داریم و درسهایی که در دانشکدهها و حوزه علمیه میدادند همهاش همینه. چون ایشان خیلی عمیق و منطقی برخورد میکرد با مسائل، و اظهاراتش ناشی از فکر و تعمق بود. معمولا همه آثار ایشان قابل استفاده است و همه این آثارشان هم به وجهی در یک بعدی از ابعاد فکر و نظام اسلامی موثر بود.... ما پیش از پیروزی انقلاب با دوستان در یک جلسهای نشسته بودیم و ارزیابی میکردیم، نقش افرادی را در نهضت اسلامی چه جنبه فکری و چه جنبه مبارزاتی در مجموع اولین نقش را به امام دادیم. امام به دلیل اینکه (استاد مطهری و آقای منتظری و خیلی کسان دیگر بودند) این نهضت عظیم را ما مدیون ایشان هستیم و تداوم این مبارزه را ایشان به عهده داشتند و نقش عظیمی در تربیت مدرسین قم داشتند طلاب قم اکثرا مرهون درسهای امام هستند و در مجموع نقش اول را به امام دادیم. اما این بعد خاص که شما سوال میکنید که بعد تدوین ایدئولوژی اسلامی که روی تدوین تکیه بکنیم نقش درجه اول را میتوانیم برای آقای مطهری قائل باشیم آن موقع نقش مهمی قائل بودیم، ولی امروز نقش درجه اول در تدوین ایدئولوژی اسلامی به عهده ایشان بود و آینده هم بر اساس افکاری که ایشان عرصه کرده و مقبول افتاده در قشر متفکر جامعه اسلامی روی اساس افکار ایشان پیش خواهد رفت.
مطهری پلی بین فیضیه، قشر دانشگاهی و بازاری بود
باید گفت، از افراد دارای نقش اساسی بود هم از نظر فکری، چه ایشان پلی شده بود بین دانشگاه، فیضیه، روحانیت و قشر دانشگاهی حتی بازاری و هم در مبارزات سال ۴۱ که شروع شد مبارزاتشان نقش درجه بالایی داشت. چهار پنج نفر بودند که سرپرستی گروه موتلفه را که در شکل دادن به مبارزات اسلامی در سال ۴۱ و ۱۵ خرداد ۴۲ آقای مطهری جزو گروه پنج نفری بود که میگرداندند و واسطه هم بود حتی بین امام و اینها و رویهمرفته باید سهم قابل توجهی برای ایشان در شکلگیری مبارزات اسلامی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد قائل باشیم. سال آخر هم که سال اوج اعتراضات و مبارزات ایران بود ایشان در کانون و کادر مرکزی گرداننده این جریانات سال آخر بود و وقتی هم میرسیم به تشکیل حکومت اسلامی، ایشان از طرف امام مامور شده بودند. امام چهار پنج تا اسم به ایشان داده بودند که ایشان آمدند، هسته اصلی شورای انقلاب را تشکیل دادند و بعد همان بود که کمکم توسعه پیدا کرد که حکومت قانونگذاری و اجرایی بعد از انقلاب را اجرا کردند و حتی وقتی امام از پاریس برگشتند خوب نقطه مهم آن روزِ منزل امام بود. ایشان با همه گرفتاریهایی که داشتند عضو شورای انقلاب بودند، عضو گروه سرپرست اداره منزل امام هم بودند، چون آن روز اداره منزل امام فوقالعاده اهمیت داشت و در ماههای اول تشکیل حکومت اسلامی ایشان نقش بعد از امام اگر چهار پنج نفر بودند که نقشی داشتند ایشان جزو آن چهار پنج نفر بودند.
چقدر کثیفی انتخاب