پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
غلامرضا بنی اسدی: دارم نخود سیاهها را میشمارم! این جوابی است که به دوست و همکارم میدهم وقتی میپرسد چه میکنی؟ او که میبیند با هندزفری دارم فایلِ صحبتهای سخنگوی دولت را گوش میکنم، پرسشش را چنین اصلاح میکند که؛ چه میگوید آقای ربیعی؟ و من جوابم را چنین اصلاح میکنم؛ دارد از نخود سیاهها میگوید. به واقع هم جز این چیزی ندارد سخنان جناب دکتر علی ربیعی حال آنکه از "برادر عباد" توقع مان خیلی بالاتر از این بوده و هست.
ربیعی در پاسخ پرسشی در باره همسانسازی حقوق کارگرانِ باز نشسته و مستمری بگیرانِ تامینِ اجتماعی، حرفهایی میزند که بیشتر به انشایی با کلمات به هم ریخته شبیه است تا پاسخی روشن، زمانمند و طراحی شده از یک "سخنگو" آن هم در تراز دولت جمهوری اسلامی. جالب این که ربیعی خود به نوعی از فعالان کارگری است.
وزیر کار هم بوده است و رنج محرومیت را هم تا عمق جان و مغز استخوان لمس کرده است. او میداند گرسنگی یعنی چه و بالاتر از آن میفهمد که "شرمندگیِ پدر" چه طعم تلخی دارد. با این همه چنان که از او توقع میرود به میدان نمیآید برای دفاع از حق کارگران بازنشسته که خبرنگار به دقت و ظرافت، از او پرسیده بود. او – قریب به مضمون - میگوید، چون کارگران از بودجه دولتی استفاده نمیکنند... دولت بدهی خود به تامین اجتماعی را باید بدهد تا از آن محل، همسان سازی انجام شود.
وی میگوید سال گذشته بخشی از بدهیها پرداخت شده و امسال هم قرار است بخشی از بدهی پرداخت شود و قرار شده در ۳ سال از طریق واگذاری سهام و... به این مسئله بپردازند و... آیا شما در این پاسخ جز نخود سیاه پیدا میکنید؟ من که به نتیجه دیگری نرسیدم. کاش دولت تدبیر و امید، یک بار برای همیشه این مشکل سنگین بر دوش مستمری بگیران را میگرفت و زمین میگذاشت و به تدبیر سبکبالشان میکرد تا "امید" آنگونه که انتظار داریم قد میکشید اما تا امروز جز «یأس» نزاده است از تصمیمات دوستانِ قبلی و فعلیِ وزارت فخیمه کار.
دوستی دیگر که فایل صحبتهای ربیعی را برایم فرستاده بود، میگفت: به نمایندگان مجلس ۱۱ بنویسید همانهایی که با شعارهای اقتصادی و معیشتی، به صندلیهای سبز رسیدند و کمتر از یک ماه دیگر بر آن خواهند نشست. بخواهید تا آنان اولویت بدهند به این مطالبه به حق کارگران بازنشسته. این میتواند راستی آزمایی شعارهاشان باشد که از ضرورت پرداختن به معیشت مردم میگفتند.
شاید آنان را در آغاز راه انگیزیای باشد برای کار. برای این که در رسیدن کارگران بازنشسته به حق شان، کمکی بکنند. من به احترام این نگاه از نمایندگان مجلس آینده، میخواهم به حرمت عمری که کارگران برای سازندگی گذاشتند. به حرمت مویی که سفید کردند برای روسفیدی ایران و ایرانی، بیایید و همت کنید تا رونق به سفره و امید به زندگی شان برگردد.
البته دولت هنوز بیش از یک سال فرصت دارد و میتواند با اولویت این مسئله را به سرانجام برساند و نامی خوش از خویش در اذهان بنویسد. با همین اولویت بدهی خود را بدهد، توجه بفرمایید؛ "بدهی خود را بپردازد". یعنی کارگران را سهمی از بودجه و بیت المال و پول نفت نیست که سر سفره بیاید یا نیاید. انباشت سرمایه خودشان است که به گروی دولتها رفته است. همانی که برای فصلِ بازنشستگی باید زندگی شان را تمشیت کند اما به دست کسانی افتاده است که خود را صاحب آن میدانند و هرکار بخواهند با آن میکنند حتی خیلی بیشتر از بودجهای که در اختیارشان است و خزانهای که دارند و صندوق توسعهای که هست.
انگار از حساب کارگران خرج کردن آسانتر است. بگذریم، روز کارگر است و میباسیت که قلم به تقدیر از کار و کارگر بر کاغذ رود اما به مطالبه حق شان به چینش کلمات پرداخت. این هم تجلیل از کار و کارگر است برای قلم، اما متولیان امر به جای تجلیل و تمجیدهای کلامی از کار و کارگر، قدمی حقیقی در راستای احقاق حق کارگران بردارند.
غلامرضا بنی اسدی: روزنامهنگار
چرا انقدر تبیعیض میان ما و کشوری و لشگری
که دراین سنین کهولت و پیری انقدر التماس کنیم که تکلیفمان را معلوم کنید بخدا عرورخودمان خرد میشه و احساس شرمندگی و خجالت داریم بخودمان
و انشالله دولت محترم زودتر کارمان انجام دهد که بعد از اتمام دولت یک دعا یی باشد و بگوییم دولت محترم و آقای دکتر نوبخت برای ما کاری کردن و یک خدا بیا مرزی داشته باشند که هم خدا راضی باشدو هم بنده خدا باتشکر