پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ امروز برف میآید مفصل. حقیقتا هوای پاریس غریب است. قریب چهل روز از اول حمل [فروردین] میگذرد و اینطور است. این چند روزه هوا خیلی سرد بود، نتیجه برف امروز شد. اما معلوم است که این سرمای این فصل فوقالعاده است و همیشه اینطور نیست.
خلاصه مشغول کتاب سبز بودیم. مستر مرگنتاو سفیر سابق آمریکا در اسلامبول پدر زن مستر ورتهایم که به ایران آمده بود به اتفاق یک آمریکایی دیگر اینجا آمده در کارهای کنفرانس صحبت میکردند و اظهار نگرانی میکردند که مبادا این واقعه ایطالیا منجر به جنگ با ایطالیا و سرب شود، آن وقت آمریکا و انگلیس و فرانسه مجبور به دخالت بشوند و بر ضد ایطالیا لابد باید قیام کنند و اتحادشان محکمتر خواهد شد و در آن صورت این برای منافع دول کوچک تعریف ندارد.
خلاصه بعدازظهر به گردش تا بوا دو بولن رفتیم. با آنکه هوا سرد بود خیلی صفا داشت. مستر مور انگلیسی که در ایران بود و در تبریز در واقعه محمدعلی میرزا مجاهد شده بود و من در زمان ریاست مجلس او را دیده بودم به پاریس آمده و در هوتل ما منزل دارد. امروز او را منزل میرزا حسینخان دیدیم. آسمانپیما شده و میل دارد به ایران از راه هوا برود و ترتیب آسمانپیمایی برای ایران بدهد. میرزا حسینخان از من پرسید: «این خیالها چطور است؟» گفتم: «عیبی ندارد.» گفت: «آخر این انگلیس است.» گفتم: «باشد، مگر ما میتوانیم درِ ایران را به روی انگلیس ببندیم؟ منتهای آرزوی ما این است که انگلیس در دنیا را به روی [ایران] نبندد.»
خلاصه، چون میرزا حسینخان کسل بود تنها نزد مسیو کلونه رفتم و خیلی با او صحبت کردم. کتاب سبز را که یک اندازه برای چاپ حاضر شده بود به او نشان دادم و پسندید. نطقی را که برای مشاور [وزیر خارجه] هنگام حضور در کنفرانس باید بخواند و حاضر کرده بودم به او دادم که جرح و تعدیل کند. میگفت: بد موقعی پیش آمده که دنیا اشتغال خیال دارد، ولی من این دو سه روز باید محصلی و استمزاج بکنم ببینم چه میشود.