پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش «انتخاب»، در خاطرات علم در سهشنبه ۲۸ بهمن ۴۸ آمده است:
به سنتموریتز برگشتیم. عصری فوری شرفیاب شدم. باز هم شاهنشاه خیلی خوشحال شدند. دیگر بچهها به ایران بازگشتهاند و شاهنشاه واقعا خیلی تنها هستند. فرمودند: «شب برویم بیرون، شام بخوریم.» اطاعت کردم. سرِ شام از من پرسیدند: «تنها یا با دوست خودت آمدهای؟» عرض کردم: «تنها هستم...» فرمودند: «با او محب کن، تو را دوست دارد.» عرض کردم: «به هر حال در این سفر نمیشود، چون با دخترم آمدهام.» فرمودند: «او را چرا آوردی؟» عرض کردم: «چون سنتموریتز را دوست دارد، ولی خودش یک عده دوست دارد و سرش با آنها مشغول است.»
بعد از شام به ویلا برگشتیم. سر راه شاه خندیدند. عرض کردم: «چرا میخندید؟» فرمودند: «پیشبینی تو در مورد کارهای امنیتی ما صحیح بود، زیرا در جلو [چشم] پلیس سوئیس که مثلا خارج ویلا را نگاهبانی میکند، قالی دمِ در را دزدیدند!» عرض کردم: «همانطور که سابقا به عرض شاهنشاه رساندهام، شما را خدا نگاه میدارد. از این مضحکتر این است که یک نفر به نام این که دیوانه است، در پشت خوابگاه علیاحضرت (در محیط باغ) در کاخ نیاوران دستگیر شده است. بعد هم گارد او را مرخص کرده که دیوانه بود. واقعا جای تاسف و خنده هردو دارد.» عرض کردم: «اجازه میخواهم وسیله ساواک این مطلب را جدا تحقیق کنم و تعقیب نمایم.» فرمودند: «اجازه داری. آخر چطور این مرد آن هم با اتومبیل وارد محوطه کاخ شده است؟»