پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:
صبح شرفیاب شدم. جریان ورود وزیر دربار مغرب و مستدعیات او را عرض کردم. فرمودند که: «هواپیمای اف – ۵ نداریم.» عرض کردم: «به هر حال شرفیاب میشود و خودش جریان را عرض میکند.» فرمودند: «فردا میخواهم برای چهار روز برای اسکی به گاجره بروم. تو باید هر روز بیایی آنجا گزارشات را عرض کنی.» عرض کردم: «اطاعت میکنم، ولی چرا هر روز وقت شاهنشاه را بگیریم؟» فرمودند که: «تنبلی میکنی؟» عرض کردم: «خیر، با هلیکوپتر ده دقیقه بیشتر نیست. به علاوه چه افتخاری بزرگتر از زیارت شاهنشاه برایم هست؟ نمیخواهم باز هم هر روز قیافهام را شاهنشاه ببینند.» خندیدند.
والاحضرت اشرف عریضه[ای] عرض کردهاند. ملاحظه فرمودند. فرمودند: «مگر دیوانه شدهاید که میخواهید منزل چهار میلیون دلاری در نیویورک بخرید؟ از یک طرف میگویید پول ندارم و از من پول میخواهید و به این در و آن در میزنید. از طرف دیگر میخواهید منزلی بخرید و هیاهو در این آمریکای پرغوغا برپا کنید؟ این چه طرز فکری است؟» فرمودند: «فوری تلفن کن.»
بعد مرخص شدم. به کارهای جاری رسیدم و به عجله به منزل برگشتم چون وزیر دربار مغرب مهمان من بود. او از شرفیابی خیلی خوشحال بود. ولی شاهنشاه به او فرموده بودند: «دادن این اسلحه به شما توافق آمریکاییها را میخواهد. زیرا ما قرار داریم که به کشور سومی اسلحه آنها را ندهیم. این مطلب که حل شد آن وقت خواهیم دید چه میتوانیم به شما بدهیم و برای این کار یک مامور خواهیم فرستاد که راههای مختلف را پیدا کند.» آن سرهنگی که همراه وزیر دربار و سرهنگ هواپیمایی و مرد فهمیدهایست، میگفت: «برای ما اگر به جای اف- ۵، E-5-F هم بدهید تفاوتی نمیکند. البته این نوع پیشرفته اف – ۵ میباشد. یا موافقت کنید ما یک سری آن را در کارخانه، مستقیما به جای آنکه به شما بدهند، تحویل بگیریم.»
بعدازظهر امروز نخستوزیر شرفیاب شد. مختصر تغییری در دولت داد. وزیر بهداری برکنار شد و رفاه اجتماعی و بهداری یک وزیر پیدا کرد. وزیر بازرگانی که گرفتار کار شکر بود، فقط وزیر مشاور شد. وزیر بازرگانی دیگری انتخاب شد. من بعدازظهر به گشت و گذار با دختر خانم انگلیسی پرداختم.
سر شام رفتم. مطالب وزیر دربار مغرب را تسجیل کردم. وقتی تایید فرمودند، به شهر پیش او رفتم و مطالب را به او گفتم. بسیار خوشحال شد. حتی گفتم: « فعلا ۷ عدد اف – ۵ داریم که به شما میدهیم (از طریق دولت اردن)». بینهایت خوشحال شد. نصف شب منزل آمدم، تا حالا که یک صبح است مشغول کار هستم.