خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۵ بهمن 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
ساعت نُه صبح برای شرکت در مراسم روز پاسدار به قصر فیروزه رفتم. بعد از تشریفات نظامی، آقای [محسن] رضایی، [فرمانده کل سپاه پاسداران] خیرمقدم گفت و آقای [صادق] آهنگران، مولودی خوانی نمود و سپس من سخنرانی کردم[۱] و به دفتر برگشتم.
ظهر همشیرهها، فاطمه و طیبه و بستگان آمدند. چشم طیبه، آبمروارید آورده، اما گفتهاند هنوز برای جراحی نرسیده است. پیغام والده را برای ترتیب سفرشان به عمره آوردند؛ گفتم ترتیب داده شود. والده هماکنون در مشهد هستند.
عصر مهدی آمد. گزارش سفر به جزیره خارک و نکا و نتیجه مطالعات برای ایجاد صنعت ساخت سکوی نفتی در دریا را داد. از پیشرفت کار در ساخت سکو در دریای خزر راضی است. از عدم پیشرفت مطلوب بازسازی [سکوی صادرات نفت در جزیره] خارک گفت.
دکتر [محمدحسین] عادلی، [رییسکل بانک مرکزی] آمد. راجع به پیشرفت مذاکرات با ژاپن و آلمان برای گرفتن اعتبارات گفت. شورای اقتصاد جلسه داشت. دربارة قیمت شکر و شیرآلات گاز تصمیم گرفتیم. شب در دفترم ماندم.
سال ۱۳۷۲
صبح ساعت پنج، با زنگ ساعت بیدار شدیم. عفت برای سفر به عُمره آماده شد. بعد از نماز صبح، او به فرودگاه رفت و من دیگر نخوابیدم.
ساعت هشتونیم صبح برای شرکت در مراسم اجلاس وزرای بهداشت [سازمان همکاری اقتصادی] اکو به مرکز مطالعات وزارت امورخارجه رفتم. ابتدا با مسئولان خودمان جلسهای داشتیم. سپس در جمع میهمانان، پیشجلسهای برای مذاکرات کوتاه، معارفه و خیرمقدم داشتیم که سفیر پاکستان صحبت کرد، دکتر ولایتی گزارش داد و من صحبت کوتاهی کردم.[۱] سپس به جلسه رسمی رفتیم. بعد از تلاوت قرآن، من صحبت افتتاحیه را انجام دادم.[۲] از رو خواندم. سپس پیشنهاد پاکستان برای ثبت سخنان من، به عنوان سند جلسه مطرح شد. خداحافظی کردم و به دفتر آمدم.
[آقای جیمز گراند]، مدیر اجرایی [صندوق کودکان سازمان ملل] یونیسف آمد. یک نفر آمریکایی است که خود مبتلا به سرطان روده است. گزارش کار و خدمات را داد. دکتر مرندی، گزارش کمکهای خوب یونیسف به ایران را داد. من هم از خدماتش تشکر کردم. خواست، عکس از من در حال خوراندن قطره واکسن به کودکان تهیه شود که مثل عکس گاندی و نهرو و....، در تبلیغات یونیسف استفاده کنند؛ برای ترویج واکسیناسیون قبول کردم. [آقای رفیعالدین احمد]، مدیر اسکاپ [=کمیسیون اقتصادی و اجتماعی آسیا و پاسیفیک سازمان ملل] هم آمد و گزارش برنامهها را داد. من هم صحبت کردم و بر همکاری توسط خطوط ارتباط مواصلاتی با آسیای میانه تأکید نمودم. [آقای آمادو پیریمایوکوم]، سفیر آکرودیته کشور مالی برای تقدیم استوارنامه آمد؛ مقیم در لیبی است.
عصر دکتر عادلی، [رئیس کل بانک مرکزی] آمد. از صحبتهای دیشب من در جمع نمایندگان قدردانی کرد و گفت قانع کننده و مؤثر بود و بسیاری از شبهات را جواب داد. تعداد زیادی از نمایندگان هم چنین گفتهاند. شورای عالی اداری جلسه داشت؛ به مصوبهای نرسیدیم. بحث در مورد ادغام شرکتهای حمل و نقل وزارت راه و ترابری و تسهیل اعزام دانشجو به خارج بود.
ظهر عفت از جده تماس تلفنی گرفت و از سفر راضی بود. شب جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. اساسنامه نمایندگان رهبری در دانشگاهها را در دستور داشتیم که ناتمام ماند
سال ۱۳۷۳
به محل شرکت ساپکو رفتیم؛ نظامی برای ساخت قطعات اتومبیلهای پیکان و پژو و دیگر خودروها ایجاد کردهاند. صدها کارگاه سازندگی را فعال کردهاند و میلیاردها تومان کار به آنها میدهند؛ کار خوبی است. از نمونه کارها بازدید کردیم و برای جمعی از قطعهسازان صحبت کردم.[۱] قرار است سالیانه صد هزار اتومبیل سواری تحویل بدهند؛ عمدتاً با پیشفروش و استفاده از نقدینگی مردم.
از نمونههای بهسازی شده پیکان و پژو و مینیبوس و اتوبوس بازدید کردیم. سپس کارخانه مهم ساخت قالبهای سنگین را افتتاح کردم. در فاز اول، هزار تُن قالب پنج تُن به بالا میسازند. با بیست و پنج میلیون دلار و بیش از دو میلیارد تومان از ژاپن گرفتهایم؛ در منطقه چنین واحد صنعتی وجود ندارد. توضیحات شنیدیم و از ماشینها و قطعات در حال ساخت بازدید کردیم.
برای افتتاح بیمارستان تأمین اجتماعی رفتیم؛ ساختمانی را از خیریه حسینیه ارشاد اجاره کردهاند. با صد و بیست تخت و اتاقهای عمل جراحی و... راهاندازی شده و پُر از بیمار بود. بیمارها راضی و ممنون و اکثراً بیمه بودند. بازدید و احوالپرسی از بیماران و استماع گزارش و صحبت برای پرسنل انجام شد. به دفتر مراجعت کردیم.
عصر در جلسه هیأت دولت مصوباتی داشتیم. دکتر ولایتی گزارش توافقات در سفر به ترکمنستان و جلسه اکو را داد. شب سران سه قوه در دفتر [آقای علیاکبر
ناطقنوری]، رییس مجلس جلسه داشتیم. دربارة اوضاع کشور و مضرات شعارهای افراطی و ناامنکردن محیط اقتصادی کشور و سرمایهگذاری و مسائل انتخابات آینده و... مذاکره کردیم.
دیر وقت به خانه آمدم. آشیخ حسین هاشمیان اینجا بود. برای تأمین امنیت رفسنجان و طرحهای انتقال آب از کارون و فارس به رفسنجان استمداد کرد.
سال ۱۳۷۴
آقای [محمد] واعظزاده [خراسانی] آمد. برای تهیه محلی جهت دانشکده فقه مذاهب اسلامی استمداد کرد؛ به وزیر آموزش و پرورش گفتم، ساختمانی که برای فروش دارند، به آنها بفروشند. آقای [علی]آقامحمدی، [مسئول کمیته عراق] آمد. گزارش سفر به کردستان عراق را داد. در همه شهرها، مردم و احزاب استقبال خوبی کردهاند. نسبت به ایران خیلی علاقهمندند و کالاهای ایرانی، بخش مهمی از نیازهایشان را تأمین میکند.
دانشآموزان و معلمان مدرسه آیینروشن برای تسلیت فوت والده آمدند؛ سارا و مونا آنجا درس میخوانند. مدیر مدرسه صحبت کوتاهی کرد و من هم دربارة اهمیت تحصیل بانوان صحبت کردم[۱]. دکتر حبیبی و [اخوی]محمد آمدند. دربارة مسأله لیستدادن در انتخابات بحث شد. دکتر حبیبی، [معاون اول رئیس جمهور]، ترجیح میدهد که لیست ندهند. محمد ترجیح میدهد که بدهند؛ با توجه به اینکه نظر آیتالله خامنهای، این است که معاونان امضا کنند نه وزرا.[۲]
آیتالله خامنهای تلفن کردند و در مورد سه احتمال و راهکار معرفی نامزد، همان راه دوم یعنی امضای معاونان و شخصیتهای غیروزیر را ارجح میدانند و انصراف و راه سوم را نمیپسندند. گفتند، نمیگذارند دخالتی در جهت تقویت هیچ یک از طرفها بشود. به خاطر سرماخوردگی، صدایشان سخت گرفته است. نتیجه را به حسین [مرعشی] گفتم که به دوستانشان اطلاع دهند. قرار شد در مورد ادعای مجلسیان در خصوص موهنبودن بیانیه شانزده نفر [کارگزاران]، جواب سئوالی را در جهت رفع تهمت اهانت بدهند. کارکنان دفتر و خانوادههایشان، افطار میهمانم بودند. برایشان صحبت کوتاهی هم کردم.[۳]
سال ۱۳۷۵
از منزل یکسره به شهرری رفتیم و پل شهید آوینی را افتتاح کردیم. با دو و نیم میلیارد تومان ساخته شده و برای ترافیک منطقه کارساز است. با توضیح [آقای غلامحسین کرباسچی]، شهردار تهران، مراسم انجام شد. برای افتتاح چهار طرح، منجمله مصلای بزرگ ری، به آستان مقدس حضرت عبدالعظیم (س) رفتیم و از بخشهای مختلف در دست ساخت اصلاح ساختار حرم بازدید کردیم؛ خیلیکار شده است. در مراسمی پس از زیارت برسر امامزاده، آقای [محمد محمدی] ریشهری، [تؤلیت آستان حضرت عبدالعظیم (س)] در مصلا، گزارش داد و من هم از طرح آستانه و سالمسازی شهرری تمجید کردم.[۱] در شهرک رضوان، کلنگ بخش جدیدی را به زمین زدم. منابع درآمدی خوبی برای آستانه درست کردهاند؛ بیش از ده هزار قبر که هرکدام، یک میلیون تومان فروخته میشود و بیش از ۲۰ هزار مترمربع غرفههای تجاری، در یک مرکز تجاری.
به دفترم برگشتم. [آقای صلاح زواوی]، سفیر فلسطین آمد. تقاضاهایی داشت و از سیاستهای ایران و پیشرفتها، با اعجاب تمجید کرد و از سیاست سازش در فلسطین انتقاد داشت. [آقای الکساندر آرزومانیان]، وزیر امورخارجه ارمنستان آمد. نامه رییسجمهور را آورد؛ صحبتها، تشریفاتی و در جهت توسعه همکاری بود. توقع دارند ایران در نزاعشان با آذربایجان، دخالت کند. گویا تحت فشار اروپا وآمریکا هستند. تاکنون دو نامه از رییسجمهور خودخوانده قرهباغ رسیده که همین را از ایران خواسته، ولی ما صلاح نمیدانیم، اقدامی بکنیم.
عصر آقای [اسحاق] جهانگیری، استاندار اصفهان آمد. گزارش وضع انتخابات را داد و از رد صلاحیت بعضی از نامزدها گله داشت، ولی عمدتاً در هیأتهای اجرایی رد شدهاندکه خودش ظاهراً مسئول است. افطار، پرسنل انتظامات و خانوادههایشان میهمانم بودند. شب به سعدآباد رفتیم، برای ملاقات با آقای برهانالدین ربانی، رییسجمهور نیمهمعزول افغانستان که برای مذاکرات صلح، گروههای افغان در ایراناند؛ علت شکست را توضیح داد. در شمال کابل غافلگیر شدهاند. تقاضای کمک بیشتر، برای مواد غذایی و امکانات دفاعی و کمک به گشایش جبهه جدید در جنوب افغانستان دارند.
آقای ولایتی، [وزیر امورخارجه] دو گزارش داد؛ یکی از روزنامهای شدن مسأله احتمال خلع سلاح حزبالله لبنان، با استناد به اظهارات مقامات روسی به ایران و دیگری مربوط به بازگشت هواپیمای ما از فضای افغانستان.