سرویس تاریخ «انتخاب»: یکشنبه اول بهمن ۱۳۵۷، سید جلال تهرانی، رئیس شورای سلطنت ایران، با امام خمینی در نوفل لوشاتو ملاقات کرد و استعفای خود از این سمت را تسلیم ایشان نمود، استعفایی که اگر نوشته نمیشد امام هرگز او را نمیپذیرفت. ابراهیم یزدی، که از نزدیکان امام خمینی در نوفل لوشاتو به شمار میرفت، در خاطرات خود، استعفای سید جلال تهرانی و ملاقات او با امام را بزرگترین پیروزی انقلاب بعد از خروج شاه از ایران دانسته است. وی در کتاب «آخرین تلاشها در آخرین روزها» (قلم؛ ۱۳۸۹، ۳۰۴-۳۰۸) درباره ورود سید جلال به پاریس، جزئیات استعفای او و دیدارش با امام چنین مینویسد:
سید جلال تهرانی، در ۲۸ دی ماه ۱۳۵۷ وارد پاریس شد. روزنامهها خبر ورود و عکس او را در فرودگاه پاریس همراه با مصاحبه کوتاهی از وی منتشر کردند. سید جلال تهرانی در فرودگاه به خبرنگاران گفته بود که: «به امام به عنوان شخصیتی که مورد وسیعترین احترامات مردم ایران میباشد احترام میگذارم.» روزنامهها به نقل از وی نوشتند که اگرچه او برای «کار شخصی» به فرانسه آمده است، اما بختیار اصرار دارد که او را به عنوان نماینده شخصی خود که برای دیدار خمینی به فرانسه فرستاده است، معرفی کند.
روز ۳۰ دی ماه ۱۳۵۷ نامهای از سید جلال تهران خطاب به امام به دست رسید که طی آن درخواست کرده بود که به دیدار امام بیاید. بلافاصله درخواست او با امام مطرح شد. در آن جلسه حاج احمد آقا و آیتالله اشراقی و شاید یکی دو نفر دیگر هم حضور داشتند. پس از بحث و مشورت قرار شد اجابت درخواست تهرانی موکول به استعفای وی از عضویت شورای سلطنت شود. تاکید شد که استعفایش باید کتبی باشد و طی آن تصریح کند که، چون شورای سلطنت را غیرقانونی میداند استعفا میدهد. این نظر را من در حاشیه نامه سید جلال به امام نوشتم و توسط همان کسی که نامه را آورده بود برای وی بازپس فرستادم.
خبرگزاریها از این ماجرا مطلع شدند و همان روز صبح صدها خبرنگار در نوفل لوشاتو حضور یافتند، و ما را سوالپیچ کردند. ما هم نمیخواستیم تا حصول نتیجه نهایی خبری درباره آن به آنها بدهیم. اما به هر حال به علت فشار خبرنگاران و همچنین برای تشدید تضعیف روحیه دشمن، بعد از کسب نظر موافق از امام شرط پذیرفتن سید جلال تهرانی در اختیار خبرنگاران قرار داده شد. [...] صبح روز بعد، یعنی اول بهمن، سید جلال تهرانی متنی را به شرح زیر مبنی بر استعفای خود از شورای سلطنت نوشت و فرستاد:
«یکشنبه اول بهمن ما ۱۳۵۷ ماقصد هجری شمسی
مطابق با ۲۲ شهر صفرالمظفر ۱۳۹۹ هجری قمری
قبول ریاست شورای سلطنت ایران از طرف اینجانب فقط برای حفظ مصالح مملکت و امکان تامین آرامش احتمالی آن بود. ولی شورای سلطنت به سبب مسافرت اینجانب به پاریس که برای نیل به هدف اصلی بود تشکیل نگردید. در این فاصله اوضاع داخلی ایران سریعا تغییر یافت به طوری که برای احترام به افکار عمومی مصلحت در آن بود که کنارهگیری کنم و کنارهگیری کردم. از خداوند و اجداد طاهرین و ارواح مقدسه اولیای اسلام مسئلت دارم که مملکت و ملت مسلمان ایران را در ظل عنایات حضرت امام عصر عجلالله تعالی فرجه از هرگونه گزندی مصون داشته و استقلال وطن عزیز ما را محفوظ فرمایند. محمدالحسینی سید جلالالدین تهرانی»
به طوری که ملاحظه میشود، در این متن اشارهای به غیرقانونی بودن شورای سلطنت نشده است، لذا مورد قبول امام قرار نگرفت. قرار شد برای اصلاح متن حاج احمد آقا با او صحبت کند، ایشان هم به اتفاق شخصی به نام دکتر سیفالدین نبوی به منزل سید جلال در پاریس رفتند و تقریبا بعد از سه ساعت برگشتند. طبق آنچه گفته شد سید جلال تهرانی با اکراه متن را طبق نظر امام اصلاح کرده بود. گویا وی گفته بود که: «من به تازگی این سمت را پذیرفتهام، چگونه میتوانم کتبا بنویسم که شورای سلطنت غیرقانونی است؟! با توجه به تجارب و سوابق سیاسیام خواهند پرسید که چطور شد هفت روز پیش نمیدانستی که شورای سلطنت غیرقانونی است و حالا که به پاریس آمدهای فهمیدی که غیرقانونی است؟!»
برای رفع این ایراد احتمالی راهحل خوبی به او ارائه شد و آن اینکه، چون امام بعد ا. تشکیل شورای سلطنت آن را غیرقانونی اعلام کردهاند، او به تبعیت از امام که مورد قبول و احترام وی میباشد، شورای سلطنت را نیز غیرقانونی اعلام میکند. سید جلال به این راهحل و اصلاح عبارتی تسلیم و متن استعفا را با تغییر مختصری برای امام فرستاد. متن جدید مورد قبول واقع و ملاقات همان روز عصر صورت گرفت. متن نهایی استعفا به شرح زیر است:
«یکشنبه اول بهمن ما ۱۳۵۷ ماقصد هجری شمسی
مطابق با ۲۲ شهر صفرالمظفر ۱۳۹۹ هجری قمری
قبول ریاست شورای سلطنت ایران از طرف اینجانب فقط برای حفظ مصالح مملکت و امکان تامین آرامش احتمالی آن بود. ولی شورای سلطنت به سبب مسافرت اینجانب به پاریس که برای نیل به هدف اصلی بود تشکیل نگردید. در این فاصله اوضاع داخلی ایران سریعا تغییر یافت به طوری که برای احترام به افکار عمومی با توجه به فتوای حضرت آیتالله العظمی خمینی دامت برکاته مبنی بر غیرقانونی بودن آن شورا، آن را غیرقانونی دانسته کنارهگیری کردم. از خداوند و اجداد طاهرین و ارواح مقدسه اولیای اسلام مسئلت دارم که مملکت و ملت مسلمان ایران را در ظل عنایات حضرت امام عصر عجلالله تعالی فرجه از هر گزندی مصون داشته و استقلال وطن عزیز ما را محفوظ فرمایند. محمدالحسینی سید جلالالدین تهرانی.»
دیدار سید جلال با امام کوتاه و تشریفاتی بود و حدود ده دقیقه به طول انجامید و مطلب خاصی به جز تسلیم استعفایش و دعای خیر توسط امام چیز دیگری مطرح نگردید. وی وقتی مرا دید گفت: «بالاخره کار خودتان را کردید؟» به او جواب دادم: «اگرچه قبول عضویت در شورای سلطنت عمل خلافی بوده است، اما شما با استعفای خود آن را منحل و به سهم خود به انقلاب کمک کردید و این خود قابل تقدیر است.»
وقتی جلد سوم کتاب شصت سال صبوری و شکوری را به ارشاد دادیم. ارشاد آن را به دفتر نشر آثار امام ارجاع داد. بعدا متوجه شدیم که بررس کتاب از جانب دفتر نشر آقای محتشمیپور بوده، و سه سال طول کشید تا ما مجوز گرفتیم، چون نوشتند ۱۱۳ صفحه کتاب حذف شود! ناجوانمردی بود. دکتر یزدی هم میگفت: «ولشان کن نمیخواهم چاپ شود.» مثلا محتشمیپور ایراد گرفته بود که «نقش آقای طالقانی در شورای انقلاب زیادی دیده شده، حذف شود.» خوب به نظر شما یزدی زیادی دید، شما یک کتاب بنویس نظر خودت را بنویس یا نقد بنویس. یا نوشته «فلان دیدار در لبنان حذف شود.»، چون خودش در آنجا شاهد نبوده. یا «نقش روحانیون در نوفللوشاتو کم دیده شده است»!