arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۲۱۸۵
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۱۸ - ۱۹ بهمن ۱۳۹۰

قصه حضور سرداران در فوتبال به روایت عزیز محمدی/ ۱۰ سال بعد می گویید خدا پدر عزیز را بیامرزد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

عزیز محمدی از روایت ورود سرداران در دهه 70 به فوتبال سخن می گوید.

فرهاد عشوندی : این روایتی است از نحوه ورود سرداران سپاه به فوتبال. اینکه چطور جنگ که تمام شد ، سرداران جا مانده از جنگ راه ورزش در پیش گرفتند و متولی ورزش کشور شدند. آنها که پس از یک دهه موفق ، در سال های پایانی دهه 80 به روزهای ناکامی رسیدند و تعدادی از آنها با خاطراتی تلخ از ورزش رفتند و در مقابل ، ذهنیتی ناخوشایند از حضور نظامی ها را در ذهن ها به جای گذاشتند. عزیز محمدی اما یکی از سرداران نسلی اولی است که وارد ورزش شده و عملکردی قابل دفاع دارد. رئیس سازمان لیگ برتر در سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از این می گوید که چطور سردارها راهی فوتبال و ورزش شدند.
از این سئوال کنیم که چطور سردارها به ورزش آمدند؟
نظامی یعنی ورزشکار. یعنی نظم و انضباط. نظم و انضباط هم یعنی مدیریت. قبل از انقلاب هم٬ تیمسار ها در ورزش بودند. در دنیا هم همینطور است که مدیریت ورزش شان را اکثرا به دست نظامیان شان می دهند. چرا؟ چون نظامی از اول با ورزش خو می‌گیرد. تست‌های زیادی هم برای آنها وجود دارد. از ظرف دیگر٬ نظامی ها می خواهند کار نظامی و عملیاتی بکنند و باید از لحاظ جسمانی در درجه بالایی باشند٬ به خاطر همین برای درجه‌دارشدن شان هم که چهارسال یک بار اتفاق می‌افتد٬ باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشند تا بتوانند درجه خوبی را بگیرند. به همین خاطر باید توانایی کوه‌پیمایی٬ صخره‌نوردی٬ شنا و ... را داشته باشند. به همین خاطر نطامی ها باید از لحاظ جسمانی و ورزشی باید در حد بالا باشند. از لحاظ نظم و انضباط هم همینطور. نکته سوم مدیریت است. از همان اول که نظامی ها وارد می شوند٬ به خصوص آنهایی که در درجه افسری وارد می شوند٬ با فرمانده و گردان و ... سر و کار دارند و همیشه چهارصد پانصد نفر زیر دستشان است.
اما در اکثر دنیا ورزش همگانی را در هنگ های پیشاهنگی آموزش می دهند. ورزش های مادر و کار استعدادیابی . نه مسئولیت ورزش قهرمانی را.
من می خواهم بگویم که کسانی که نظامی‌اند٬ در بحران های مختلف هستند و می توانند مدیریت بحران کنند و وقتی این موضوع را بلدند٬ اگر ورزشی هم باشند می توانند سیستم ورزشی را مدیریت کنند. حالا اگر آن نظامی٬ سابقه یک رشته خاص را داشته باشد اگر برود مدیریت فدراسیون آن ورزش را به عهده بگیرد٬ می تواند مدیریت خوبی در آن زمینه داشته باشد. اگر هم نداشته باشد می تواند افراد متخصص در آن زمینه را به کار بگیرد و بهتر مدیریت کند. به خاطر همین است که در قبلا از انقلاب٬ مدیریت را بیشتر دست نظامی ها می دادند.
ورزش در دو یا سه دوره قبل از شما٬ تا سال 65 ٬ دست دو گروه بود؛ طیفی از ملی‌گراها و بعد از آنها در دست تکنوکراتهای ورزشی. چه چیزی در ورزش بود که شما بلافاصله بعد از جنگ ، مسیر ورزش را در پیش گرفتید؟
من به خاطر علاقه ای که به این حوزه داشتم٬ وارد آن شدم. بچه های دیگر هم تقریبا همین طور بودند. وقتی جنگ تمام شد و کار مان کم شد٬ انرژی زیادی که به خاطر جوان بودن داشتیم ، فکر می کردیم باید این توان را در عرصه ای دیگر به کار بگیریم.
و شاید ورزش و عرصه برد و باخت ، نزدیک ترین فضا را به جبهه و جنگ داشت. جایی که هنوز حس می کردید همان حال و هوای قدیم را دارد؟ این طور نبد؟ اینکه یک نگاهی از بالا بگوید این بچه های جنگ بروند به ورزش که هنوز همان هیجان مبارزه را داشته باشند؟
نه آن هیجان نبود. چون بچه های ما اکثرا جوان بودند٬ کاری که می کردن قانع شان نمیکرد و دلشان می خواست که کار دیگری هم بکنند. بالاخره ورزش هم همانطور که گفتید٬ دست طیف های مختلف بود و وقتی حضرت آقا فرمود که بچه حزب‌اللهی ها وارد ورزش شوند و هر کس که علاقه ای به ورزش داشت سعی کرد از طریق حوزه خدمتی و ورزش مورد علاقه اش ، به ورزش نزدیک شود. چون آنها نمی توانستند ناگهانی وارد ورزش بشوند و باید خودشان را آماده می کردند. مثلا خود من که از سال 74 وارد ورزش شدم٬ با راه اندازی تیمهای فوتبال و فجر و ... کار را شروع کردم و برخی از دوستان هم فتح و مقاومت را شروع کردند و نه تنها در فوتبال٬ من مثلا آمدم در فوتبال٬ یکی رفت تیراندازی٬ یکی رفت کشتی٬ تکواندو و ... . بنابراین یک دفعه وارد ورزش نشدند٬ چندین سال در آن ورزش فعالیت کردند و بعد مدیریت آن را به عهده گرفتند و از نظر من هم موفق بودند. مثلا آقا داورزنی و بقیه در کارشان موفق بودند. در مورد خودم هم بگویم که من با فوتبال شروع کردم و هفده سالم که بود ، فوتبال بازی می کردم. من تا آن موقع در فوتبال محلی که بازی کرده بودم در تیم آموزشگاه تهران بازی می کردیم و دو سه تا از بچه های نیروهای مسلح در تیم ما بودند و بعد از آن رفتیم جنگ. بعد از اینکه از جنگ برگشتیم٬ ورزشگاه تختی را گرفته بودیم و هفته ای سه روز می رفتیم آنجا فوتبال بازی می کردیم و هنوز آن هفته ای سه روز ادامه دارد. در زمان جنگ هم همینطور بود؛ در منطقه هم که بودیم ما فوتبال بازی می کردیم
ولی فوتبال جزو ورزشهای رسمی سپاه نیست.
من می خواهم علاقه را بگویم. اینکه بچه هایی که در فوتبال آمدند٬ علاقه داشتند.
شب عملیات هم فوتبال بازی می کردید؟
حالا اگر هم شب عملیات بازی نمی کردیم٬ برای حفظ آمادگی جسمانی خودمان٬ فوتبال را همیشه بازی می کردیم. در عملیاتهای مختلف٬ گاهی ما باید صخره نوردی و عملیات راپل و ... می کردیم. دائما استخرهای سراسر کشور در اختیار نیروی انتظامی بود که بچه ها را آموزش می دادند و با ورزش سر و کار داشتند.
فکر می کنم که در سال 74 یا 75 بود که تعدادی از سرداران سپاه وارد ورزش کشور شدند. برآیند کارتان را در این دو سه دوره اگر بخواهیم بررسی کنیم٬ بخشی از آن می شود تیم فجر...
همان سال که تیم فجر تشکیل شد٬ تیمهای ما در یازده ، دوازده رشته در کشور٬ یا اول بودند یا دوم. پولی هم وجود نداشت. همه کسانی وارد شده بودند که در آن رشته ورزشی علاقه داشتند مانند شنا٬ والیبال٬ بسکتبال و ... .
خب این درست است که شما همه تان با علاقه وارد این کار شدید اما از یک جایی تعداد نظامیان در ورزش زیاد شد و البته تعدادی هم بودند که به موفقیت نرسیدند.

چه کسی گفته که ما موفق نبودیم؟ چه کسی موفق نبوده مثلا؟
یعنی اسم ببرم؟
بله٬ اسم ببرید.
مثلا اکبر غمخوار ، غیاثی ، ناصر شفق ،سردار بنی اسد٬ سردار صلاحی و ...
خب اینها بالاخره در باشگاهها بوده اند. ولی مثلا مگر سردار آجرلو موفق نبوده است؟
ایشان هم دوره ناموفق داشته است. هدف گذاری واقعا این بود که بچه های حزب اللهی ها بیایند در راس کار؟
بله چون جوان بودند و علاقه بودند و با فرهنگ ایثار و جبهه آشنا بودند٬ در راس کار بیایند.
خب این آدمها آمدند ولی آخر قضیه به اینجا می انجامد که مجید جلالی در سی سالگی انقلاب می گوید آرمانهای انقلاب اسلامی در ورزش ما دمیده نشده است. خود شما هم این موضوع را نمی توانید رد کنید. یعنی که همه جا انقلاب شد و در ورزش مان نشد٬ در حالیکه شما در راس کار بودید.
این موضوع را قبول دارم که در ورزش ما این اتفاق نیفتاده است. اما خب اینکه من در راس کار بودم٬ دلیل نمی شود که در ورزش همه کارها درست شده باشد.
یعنی تلاش هایتان به جایی نینجامید؟
خیر. تلاشهایی شده ولی خب هنوز مثل خیلی جاهای دیگر٬ خیلی از کارها نشده است و خیل باید تلاش کنیم. ما هنوز خیلی عقبیم. اینکه لیگ مان منظم شود٬ باشگاهها مرتب شوند و ... . ما دائما در استادیوم های مختلف می رویم و کار می کنیم. در شاخص سازی هم مثلا تیم فجر سپاسی یک الگو بوده است.
پس چرا الگوی فجر نتوانست تاثیری در سطح کلان بگذارد؟
چرا از نظر من٬ الگوی فجر در سطح کلان تاثیر خودش را گذاشته است.
به هرحال این موضوع وجود دارد که دوره مدیریت اقتصادی٬ دوره موفقتری را پشت سر گذاشته است.
مثلا چه موفقیتهایی؟
دو تا المپیک موفق را پشت سر گذاشتند. در مورد فوتبال هم مثلا دوره صفایی و دادکان٬ موفق بودند.
در دوره صفایی٬ تیم رفت به جام جهانی؟
اما مردم از این دو دوره به نیکی یاد می کنند اما الان همه از عزیز محمدی و منشور اخلاقی گلایه دارند.
در مورد همین منشور اخلاقی باید بگویم که مثلا واقعا مبارزه با زد و بندها و دوپینگ و ...٬ واقعا کارهایی در فوتبال ما شروع نشده است؟ بیاد انصاف داشته باشیم. چه کسی مخالف این پاکسازی است.
یعنی شما معتقدید که در همین فصل٬ ما بازی مشکوک نداشتیم؟
خیر نداشتیم. ما همه را رصد میکنیم. یک موقعی دوپینگ در فوتبال ما بیداد می کرد. من می گویم که حرکتی که در این چندساله ایجاد کردیم٬ واقعا جلوی خیلی از حرکتها را نگرفته است؟ این درست است که به هرحال ریشه کن هم نشده است. مثلا اگر ما می گوییم در جامعه مان فساد نیست٬ واقعا فساد نیست؟ ما باید نگاه کنیم که کم شده است یا خیر؟
شما آماری دارید که چقدر کم شده است؟
70 درصد کم شده است. الان دیگر کسی جرات نمی کند که به بازیکن بگوید شما این کار را بکن یا نکن. مربی امکان دارد در سوراخ موش چنین کاری بکند. در مورد آن دو دوره صفایی و دادکان ، حالا که زمان گذشته کسی انتقاد نمی کند.
یعنی شما فکر می کنید اگر کسی در آینده در مورد منشور اخلاقی حرف بزند٬ می گوید که خدا پدر گروه عزیز محمدی را بیامرزد؟
شک نکنید که همینطور است. قبلا شاید کسی جرات می کرد در پارتیهای مختلف شرکت کند اما الان همه می دانند که اگر در چنین مراسمهایی شرکت کنند٬ محرومیت شامل حالشان می شود. به هرحال تجسس حرام است و اعمال هرکس پای خودش است وما به زندگی خصوصی افراد کاری نداریم ولی می گوییم کسی که الگوی جامعه است نباید اشتباهی کند که در جامعه مطرح میشود و جوانهای دیگر ممکن است از آن مربی یا فوتبالیست الگو بگیرد. الان دیگه همه حواسشان جمع شده و حرمتها را رعایت می کنند٬ در حالی که قبلا رعایت نمیکردند. من می گویم که کارها را باید نسبی در نظر گرفت و ببینیم که به سمت بهبود است یا خیر. در سالهای قبل همه فکر می کردند که درآمد در فوتبال بالاست و همه می خواستند فوتبالیست شوند. الان ما با بحثهایی که راه انداخته ایم٬ دیگر خانواده ها هم حواسشان جمع شده است. الان دلالها دیگر جرات نمیکنند که با بازیکنها تماس بگیرند. من مطمئنم 10 سال دیگر اگر اسم عزیز محمدی بیاید همه می گویند خدا پدرش را بیامرزد. همان طور که قبلا درباره دهداری این اتفاق افتاد یا خود دادکان و دیگران.
خب این موضوع منشور اخلاقی اثر منفی در فوتبال ما نداشت؟ باعث نشد که مردم از فوتبال زده شوند؟
خیر. ما که نگفتیم فوتبال بد است٬ اتفاقا ما گفتیم فوتبال ما از همه پدیده های اجتماعی سالمتر است. فوتبال طوری است که کمترین بدی ها و زشتی ها را دارد ولی بیشترین نمود را دارد٬ چون بیشتر دیده میشود در رسانه ها. مثلا آن حرکتی که دو فوتبالیست ما انجام دادند٬ شاید خیلی بدتر از آن را در خیلی از جاهای جامعه انجام بدهند ولی کسی نمیبیند ولی آن موضوع خیلی نمود پیدا کرد. من می گویم که در کنار اینها٬ کارهای خوب هم نشان داده بشود؛ مثلا فعالیتهای آنها در بهزیستی و ... هم نشان داده شود.
ولی خب شما با خیلی از این بچه ها برخورد کردید!
نه٬ اتفاقا تا علنی نشده٬ ما کاری نکردیم. ما نام هیچ کسی را نیاوردیم و با همه شان خصوصی حرف زدیم. بنای ما بر اصلاح و ساختن و سازندگی است. اگر عزیز محمدی فکر کند که فردا اینجا نباشد٬ اینجا بدتر می شود٬ اشتباه بزرگی کرده است.
الان فکر می کنید که عزیز محمدی و تیمش بعد از 16 سال٬ دیگر دارند به روزهای پایانی نزدیک می شوند؟
نه من اینطور فکر نمی کنم. از نظر من٬ ما تازه داریم پخته می شویم. الان آنقدر که در فوتبال خودمان٬ من حرف می زنم٬ کس دیگری نمی زند. انقدر که الان اطلاعات دارم و مسلطم٬ قبلا نبودم. من معتقدم که تا وقتی که می شود کار کرد٬ چرا نکرد؟ ما چرا نباید یاد بگیریم که به هم احترام بگذاریم و قاعده بازی را رعایت کنیم؟ هرکسی در وجود خود این را ببیند که اگر وارد این کار شود به نظام خود خدمت کرده و نیاید٬ خیانت کرده است و اگر کسی رای آورد٬ مابقی به او کمک کنند. مگر همه ما با انتخابات نیامده‌ایم؟ همه اینهایی که می گویند ما نمی آییم٬ چون بقیه انتسابی‌اند٬ می دانید چرا نمی آیند؟ چون می گویند اگر ما را بخواهند می آییم٬ پس چرا عوام فریبی می کنیم؟ الان مربی ها و مدیران هم را قبول ندارند. این یعنی چی؟ اینطوری که کار ما پیش نمی رود.
فکر می کنید روزی می رسد که بچه انقلابی ها دور هم جمع شوند و بگویند به ورزش ما بوی انقلاب رسیده است؟
قطعا می شود. ما که معصوم نیستیم٬ حضرت علی مگر معصوم نبود؟ در زمان او اتفاق بد نمی‌افتاد؟ ما نباید قضایا را صفر و صد ببینیم.
الان از نظر شما ما در پله چندم ایستاده ایم؟
الان ما در پله سی‌ام هستیم. بعضی از کارها دیر جواب میدهد و بعضی کارها زود. همین بحث منشور اخلاقی را شما نگاه کنید. ما می خواستیم با دلالی و دوپینگ و ... مبارزه کنیم٬ با قیافه کاری نداشتیم جز اینکه چند تا تذکر دادیم٬ کدام شان را محروم کردیم؟
شما گفتید که زمانی بر اساس فرمان مقام معظم رهبری٬ وارد ورزش شدید. اگر روزی قرار باشد گزارش کاری ارائه کنید٬ عملکرد خودتان را قابل قبول می دانید؟
به نظر من٬ کار ما و گروهی که وارد ورزش شدیم٬ نسبتا خوب بوده است. با اینکه منافع خیلی ها در خظر افتاد و سنگ اندازی کردند ولی به نظر من نمره از ده به بالا بوده و تا 15 هم رسیده است. ما باید آنقدر عرضه داشته باشیم که آن چیزی که اسلام و انقلاب گفته است را عمل کنیم. اسلام عیبی ندارد٬ بلکه اگر هم مشکلی وجود دارد٬ اشکال از ماست.

نظرات بینندگان