پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : عماد افروغ یکبار دیگر دیدگاهش درباره ولایت فقیه را شرح داد و از منتقدانش خواست منصفانه و پس از مطالعه مواضعش به نقد آن بنشینند.
وی در گفت و گو با خبرآنلاین با بیان اینکه «در آخرین اظهار نظرم در روزنامه جامجم روز سهشنبه 18 بهمن، از ولایت فقیه به شکل ایدئولوژیک حمایت کرده و گفتهام که ولایت فقیه بسترساز تحقق وجوه ابعاد عقیدتی، اخلاقی و فقهی اسلام باید باشد» افزود: تمامی حرف من این است که اختیارات ولیفقیه شخصی و به ما هو شخص نیست، بلکه منضبط و قاعده مند است. اساسا مرز ولایت فقیه و دیکتاتوری همین وجه قاعدهمندی و انضباط اختیارات ولی فقیه است. کما اینکه امام خمینی(ره) نیز گفته بودند که «حتی رای شخص پیامبر هم در حکومت نافذ نیست». من نظریه ولایت فقیه امام خمینی(ره) را قبول دارم. ولایت فقیه، ولایت «فقه» و قواعد و رهنمودهای الهی است.
وی در واکنش به مصاحبه روز گذشته یکی از سایت ها با حجت الاسلام سقای بی ریا اظهار داشت: نمیدانم بعضی حرفها نظیر آنچه که اخیرا آقای حجت الاسلام سقای بیریا درباره مواضع بنده در خصوص ولایت فقیه گفتهاند، چه مبنایی دارد؟ من اصلا بحث «وکالت فقیه» و «ولایت صغار» را مطرح نکردم که آن را به من نسبت دادهاند! این نسبتهای ناروا چیست؟ من کی چنین حرفی زدهام؟
این استاد جامعه شناس ادامه داد: من کی «ولایت فقیه» را با پدر خانواده مقایسه کرده ام؟ این قیاس مع الفارقی است که به من نسبت داده اند. کسی پدر خود را انتخاب نمی کند اما طبق اصل 5 قانون اساسی، ولی فقیه انتخاب می شود. قطع نظر از اختیارات منضبط ولی فقیه، به طور قطع این انتخاب بازتاب بر حق سوال از سوی مردم و وظیفه پاسخگویی از سوی رهبر خواهد داشت.
افروغ با بیان اینکه به دلیل وجه قاعدهمندی ولایت فقیه، معتقداست که فقهای دیگر میتوانند از ولی فقیه سوال کنند، پرسید: آیا این یعنی تقلیل دادن جایگاه ولایت فقیه به «وکالت مردم»؟ این چه داستانی است که برخی برای من درآوردهاند؟ حداقل وقتی میخواهند قولی را نسبت دهند، رسم اخلاق و علم این است که مواضع طرف مقابل را بشناسند و بخوانند. من فقط گفتهام اگر قرار است کشور قاعدهمند اداره شود، باید بتوان از ولیفقیه سوال کرد. اما برخی میگویند که نمیتوان از ولیفقیه سوال کرد. این یعنی آنکه آنها «ولی فقیه» را دیکتاتور و شاه میدانند که نمی توان از او سوال کرد؟! از نظر من فاصله زیادی بین ولیفقیه و شاه هست. شاه تصمیم شخصی میگیرد اما تصمیم ولیفقیه شخصی نیست، بلکه قاعده فقهی، اخلاقی و عقیدتی دارد.
وی افزود: در شگفتم که به منتقدانم چه بگویم! البته نگران این نیستم که چه حرفهایی به من میزنند، نگرانیم از این است که قولی را به مسلمانی نسبت میدهند که در مخیله او نیست. آیا ین کار خلاف شرع و اسلام و اخلاق نیست؟ آثار من بیانگر افکارم است. این آقایان از جمله آقای سقای بیریا بروند آثار بنده را بخوانند و قضاوت کنند و به این سوال من پاسخ دهند که مرز تفکیک بین شاه و ولیفقیه چیست؟ مطمئنم که پس از مطالعه آثارم به همین حرفی میرسند که من میگویم.
افروغ با اشاره به اظهارات پیشینش یادآور شد: البته همانطور که قبلا گفتهام، احساس میکنم برخی برای فرار از مسئولیت خود پشت سنگر دفاع از ولایت فقیه پنهان شدهاند و با نگاه صفر و یک، خود را «یک» و دیگران را «صفر» پنداشتهاند. ممکن است من با برخی اختلاف سلیقه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی داشته باشم؛ اما این هیچ ربطی به ضدیت با ولایت فقیه ندارد که بخواهند با نگرش تقلیل گرایانه خود، «اختلاف سلیقهای» را با «ضدیت با ولایت فقیه» خلط کنند. این کار کسانی است که به دنبال کسب نان و نام هستند. من، این افراد را مدافعان جدی ولایت فقیه نمیدانم و معتقدم که بیشترین آسیبها از ناحیه این افراد متوجه اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه میشود.
نماینده پیشین تهران با بیان اینکه «انتقادهای اخیر به مواضعم را بعضا دور از آداب اخلاقی و رفتارهای مسلمانی میدانم» ادامه داد: آقایانی که میخواهند چیزی را در مورد ولایت فقیه به من نسبت دهند، بهتر است کتاب «احیاگری و مردم سالاری دینی» و «انقلاب اسلامی و مبانی باز تولید آن» را بخوانند و نقد کنند تا من هم از نظریات آنها استفاده کنم. اما اگر به مدعیاتی که هم اکنون به من نسبت میدهند، نرسیدند؛ توقع عذرخواهی، حداقل توقع من از این آقایان است. البته اگر به رسم مسلمانی و اخلاقی پایبندند! اگر هم رسم دیگری دارند، من نه عذرخواهی میخواهم و نه توقع رسم مسلمانی از آنها دارم. ولی این حق را به من بدهید که بگویم "این اباطیل ربطی به اقوال من ندارد". هیچ جای نوشتههای من چنین مدعیات واهی نیست. اگر هست و شما یافتهاید، بسم الله...
وی در پایان گفت: اما قرار نیست برای رسیدن به منفعت سیاسی در حق یک مسلمان جفا کنیم و قولی به او نسبت دهیم که در نیت او و در قولهایش سابقه ندارد. انشالله خداوند، آخر و عاقبت همه ما را در این فضای سیاست زده ختم به خیر کند.
روز گذشته حجت الاسلام سقای بیریا در واکنش به اظهارات افروغ در باره ولایت فقیه گفته بود : «کالت فقیه یعنی چه؟ یعنی هر چه مردم گفتند، باید ولی فقیه انجام دهد و این خلاف قرآن است. قرآن میفرماید یا رسول الله اگر تو از اکثریت مردم زمین تبعیت میکردی از راه خدا تو را گمراه می کردند. اصلاً فرق مردمسالاری دینی با دموکراسی غربی همین است که قاعدهای که دموکراسی دینی و الهی سوار میشود خود اصل دین و اسلام است. یعنی مردم خودشان را باید با مردمسالاری دینی منطبق کنند و به پیش بروند. منتهی در این زمینه مردم نقشهایی ایفا می کنند. همان نقش هایی که در جمهوری اسلامی وجود دارد. منتهی هر چه مردم گفتند، مسئولین باید عمل کنند ناخودآگاه این را میگویند که مردم باید بگویند ولی فقیه چه کار کند. چون ولی فقیه وکیل مردم است. اینطور نیست! هرگز ولی فقیه وکیل مردم نیست. یک سمت عالیترین است که مستمد از ولایت و امامت است. از این جهت است که میتواند ولایت داشته باشد.
یک پدر در یک خانواده مسئولیت خود را از فرزند نمیگیرد که بگوییم که پدر وکیل فرزندان است. نه! پدر ولی فرزندان است. این حرفها که میگویند ما صغیریم که ولایت بخواهیم اصلاً اینگونه نیست؛ در یک جامعه که افراد نمیتوانند تک تک در مورد مسائل کلی اظهار نظر کنند تصمیمات کلان را یا باید به بدنه واگذار کنند که در دنیا همینطور است و یا باید به شخص واگذار کنند. مگر مردم دنیا صغیر هستند که رئیس جمهور و نخست وزیر میخواهند. این همان حرف است. دقیقاً همان اختیاراتی که آنها به شخص اول مملکتشان میدهند ما با سازوکار و سیستم خودمان به ولایت فقیه می دهیم. اینها مغالطه است که میگویند مگر ما صغیر هستیم که نیاز به ولایت داشته باشیم. ولایت بر صغار نیست ولایت بر جامعه در امور کلان است.»