سرویس سیاسی «انتخاب»/ رضا متین: دوباره جنجال بر سر داستان یک استعفا! استعفای یک شخصیت سیاسی برای اولین بار نیست که در کانون توجه رسانهای و تحلیل ناظران سیاسی قرار میگیرد و احتمالا آخرین بار نیز نخواهد بود. در ادامه همین رویه، دیروز - یکشنبه- کاظم جلالی، نماینده تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس به منظور تصدی سفارت ایران در روسیه استعفای خود را تقدیم مجلس کرد و با 146 رأی موافق، 58 رأی مخالف و 9 رأی ممتنع از مجموع 221 نماینده حاضر در صحن با استعفای او موافقت شد. این استعفا البته همانند تاریخچه نسبتا طویل استعفای نمایندگان در مجلس شورای اسلامی مباحثی را پیرامون خود به همراه داشته و شاید یکی از پرجنجالترین آنها نیز باشد.
با نگاهی با تاریخچه استعفای نمایندگان غالبا شاهد هستیم که اکثر استعفاها از حضور در قوه مقننه به مقصد حضور در قوه مجریه بوده است و یا به دلیل عدم رسیدگی به مسائل و تامین بودجه برای حوزه انتخابیه. در مجالس چهارم و پنجم برخی نمایندگان استعفا به مقصد قوه مجریه استعفا دادند. در مجلس ششم اما 139 نماینده استعفایی به رد صلاحیتها داشتند. در مجلس هفتم اشخاص همچون، دانش جعفری، عباسی، متکی، مصری و سید احمد موسوی، برای تکمیل دولت احمدینژاد استعفا دادند. در مجلس هشتم نیز محمدرضا میرتاج الدینی و حمیدرضا حاجی بابایی پس از پذیرفته شدن استعفای خود راهی پاستور شدند.
با این اوصاف، استعفای کاظم جلالی رئيس فراكسيون مستقلين ولايي و رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی که سابقه 5 دوره، حدود 20 سال نمایندگی در پارلمان را در کارنامه دارد، رخدادی نیست که به آسانی بتوان از کنار آن عبور کرد بلکه این استعفا در سطح فردی و عمومی قابل خوانش و ارزیابی است. شخصی که به مدت چهار دوره از مجلس ششم تا نهم در مقام نماینده شاهرود و میامی در مجلس بود، در دور دهم طی رخدادی سوالبرانگیز از سوی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در لیست 30 نفره امید تهران قرار گرفت. با این وجود، شواهد حاکی از آن است که پذیرش کاظم جلالی به عنوان سفیر ایران در مسکو در مرداد ماه از سوی کشور روسیه صادر شده و استوارنامه او در شهریور ماه صادر شده است. بر اساس گفتههای جلالی او قصد داشت تا پایان دور دهم مجلس در سمت نمایندگی باقی بماند اما مرگ دختر مهدی سنایی، سفیر ایران در روسیه موجب تسریع این موضوع شده است. با لحاظ تمامی این جوانب اکنون میتوان پیرامون این استعفا و ماموریت جدید نماینده سابق تهران، چند سوال و انتقاد را مطرح کرد.
آن استعفا کجا و استعفای شما کجا؟
بدون تردید اگر نگوییم سفیر ایران در مسکو، مهمترین بلکه جزء یکی از سه دیپلمات ارشد کشورمان در سطح سیاست خارجی قرار داد که در کنار پستهایی همچون، نماینده ایران در سازمان ملل و سفیر ایران در عراق قرار میگیرد. در این میان، انگار استعفا از نمایندگی مجلس و انتخاب شدن به عنوان سفیر ایران در روسیه نیز تبدیل به یک نرم شده است؛ زیرا مهدی سنایی، نمیانده حوزه انتخابیه نهاوند در مجلس هشتم و نهم نیز پس از استعفا از قوه مقننه به سمت سفیر تهران در مسکو انتخاب شده بود.
از بنیان نمیتوان چنین رخدادی -استعفای از قوه مقننه برای پست سفارت- را خطا ارزیابی کرد اما پسندیده آن است که در ابتدای امر مقایسهای میان استعفای سنایی و جلالی داشته باشیم.
مهدی سنایی دانشیار روابط بینالملل دانشگاه تهران و مؤسس گروه مطالعات روسیه در دانشکده مطالعات جهان بوده و ریاست تنها مرکز مطالعات غیردولتی ایران و اوراسیا با عنوان ایراس را هم بر عهده داشته است. همچنین او دکترای علوم سیاسی خود را از آکادمی علوم روسیه (۱۳۸۰) اخذ کرده و علاوه بر فارسی، به زبانهای روسی، انگلیسی و عربی نیز مسلط است. وی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ مدیر گروه مطالعات روسیه دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران بوده و استاد میهمان دانشگاه علوم انسانی مسکو در رشته علوم سیاسی (تدریس به زبان روسی)، از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۲ بوده است. غالب یا حتی تمامی آثار سنایی به حوزه روسیه، آسیای میانه و قفقاز اختصاص دارد که شامل حدود 5 جلد کتاب و مقالات متعدد تخصصی میشود. سنایی در سطحی دیگر آثاری با زبان روسی منتشر کرده و تز دکترای خود را نیز با زبان روسی نوشته و در حوزه ترجمه از زبان روسی به فارسی نیز فعال بوده است. با نگاهی به این پیشینه و این سطح از تخصص به نظر میرسد که انتخاب سنایی به عنوان سفیر تهران در مسکو، یکی از معقولترین انتخابهای تاریخ وزارت خارجه کشورمان برای یک منصب دیپلماتیک مهم بوده است.
اما در طرف مقابل مهدی سنایی که انتقادهای جدی به او نیز وارد بود، کاظم جلالی، دکترای علوم سیاسی اخذ شده از دانشگاه امام صادق قرار دارد که رویهای مشابه با سلف خود در مسکو را در پیش گرفته است. با این تفاوت که او هیچ تخصصی در زمینه روسیه، قفقاز و آسیای میانه ندارد و به نظر میرسد کارهای او بیشتر در «زمینه تعارض اجتماعی» و شناخت ساختار پارلمان در ایران بوده که در نگاهی تخصصی هیچگونه کارایی در منصب دیپلمات ارشد ایران در کشوری مهم همچون روسیه ندارد. برای نمونه، باید پرسید که اثر جلالی تحت عنوان «مطالعات تطبيقي انديشههاي هابز، لاك و روسو در خصوص تعارض اجتماعي» چه تاثیری در شناخت، خوانش و کنش او در مناسبان تهران با مسکو دارد.
افزون بر این کاظم جلالی، تا کنون سابقه دیپلماتیک، سیاسی و پارلمانی جدیای در حوزه امور روسیه نداشته است. غالب مناصب او در ریاست گروههای پارلمانی با پارلمانهای کشورهای اروپایی یا گروه دوستي پارلماني ايران و سوريه بوده است. تنها مورد معطوف به سابقه او عضویت در گروه دوستی پارلمان ایران و روسیه در مجلس هفتم بوده که آن نیز به نظر سمتی کم اهمیت و فاقد کارایی به نظر میرسد. با این سابقه و تخصص در قیاس میان سفیر جدید و سفیر سابق میتوان با جرات اظهار داشت: «این کجا و آن کجا؟» در سطحی دیگر، باید از وزارت خارجه پرسید که چرا فردی غیر متخصص که حتی یک روز فعالیت دیپلماتیک را درک نکرده، باید بعنوان سفیر در یکی از مهمترین سفارتخانه های ایران در جهان به کار گرفته شود؟! این مساله همانند این مثال است که یک مکانیک با تجربه در حوزه تعمیرات تخصصی خودرو را از مدیریت یک کارگاه کنار بگذاریم و به جای او یک مسئول فروش خودرو در کمپانی خودروسازی را جایگزین کنیم. درست است هر دو اینها در حوزه خودرو کار میکنند اما این کجا و آن کجا؟ درست است جلالی و سنایی هر دو علوم سیاسی خواندهاند، اما این کجاو آن کجا؟ شاید اکنون جای این تردید باقی بماند که این تصمیم، موضع محمد جواد ظریف نبوده و شاید بر او تحمیل شده باشد چه آنکه وزیر خارجه فعلی ایران همواره از انتخاب چهره های غیرمتخصص امتناع کرده است. هرچد باید منتظر ماند و در آینده دید تا چه اندازه این فرضیه درست است.
بده و بستانی تحت عنوان سفارت برای بیخانمانان اسفند 1398
در سطحی دیگر میتوان مساله انتقاد از ریاست جلالی بر سفارت ایران در روسیه را به گونهای دیگر و از منظر عدم امید او به حضور مجدد در مجلس مورد ارزیابی قرار داد. واقعیت این است که در سال 94 کاظم جلالی در شاهرود، پس از چهار دوره حضور در پارلمان رأی نداشت اما در یکی از اقدامات محیرالعقول شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان یک شخص فاقد پیشینه اصلاحطلبی محکم و بارز در لیست امید تهران قرار گرفت. در درون پارلمان نیز جلالی با بر عهده گرفتن ریاست فراکسیون مستقلین، نیک میداند که دیگر نه میتواند در میان اصلاحطلبان جایگاهی برای خود داشته باشد و نه اصولگرایان او را میپذیرند. افزون بر این، او نه دیگر در تهران میتوان رای مردم را جلب کند و نه در شاهرود. از این رو او به عنوان یک بیخانمان در اسفند 98 خوب میدانست بعد از 20 سال تجریه طلایی باید مسیر خانهنشین شدن را در پیش بگیرد.
نکته قابل توجه ماجرا این است، زمزمههایی وجود دارد که نعمتی از جمله همقطاران جلالی نیز سفیر ایران در یکی از کشورها خواهد شد. در پایان میتوان گفت استعفای جلالی نماد بارز بده و بستانی قابل تردید تحت عنوان «بفرمایید سفارت برای شما بیخانمانان اسفند 1398» است.
ایتالیا مهمترین کشور برای صادارات ایران در کل قاره اروپا است و یکی از هفت کشور صنعتی جهان (جی 7) محسوب میشود. واقعا این مساله قابل پذیرش نیست که شخصی، با کمترین رزومه کاری در حوزه سیاست خارجی و به صرف نمایندگی مجلس و احتمالا یک سری حمایتها بر سفارت تهران در رم تکیه بزند.