باردیگر تقویم تکرار شد و زادروز حسین علیزاده را به یادمان آورد؛ ردیفدان، آهنگساز، پژوهشگر و نوازنده برجسته تار و سهتار. شصت و هشت تابستان از زندگی او میگذرد؛ هنرمندی که از همان ابتدای کار، سازِ دلش را برای مردم سرزمینش کوک کرد و «هم نوا» با آنها شد. او آشنا با تار و پود جامعه خود است و دغدغه مردمش را به خوبی میشناسد و هر زمان و هر لحظه از آنها سخن میگوید. آغاز فعالیت حسین علیزاده درعرصه موسیقی به دهه ۱۳۴۰ برمیگردد؛ روزهایی که او در محضر بزرگانی چون هوشنگ ظریف، علی اکبر شهنازی، داریوش صفوت، نورعلی برومند و عبدالله دوامی تلمذ کرد.
در سالهای بعد همراه با اعضای چاووش به میان مردم آمد و برگی به تاریخ موسیقی ایران اضافه کرد و بعد از انقلاب هم همچنان همراه با مردم به خلق آثار ماندگار ادامه داد. سخن گفتن از استاد حسین علیزاده، خالق «نینوا» و صدها آثار جاودانه و ماندگار در چند جمله خلاصه نمیشود. با این حال زادروز ایشان را بهانهای کردیم برای نقل خاطراتی از همکاران او در سالهای گذشته؛ خاطراتی که هر کدام شان تکههای پازلی تماشایی را از چهره علیزاده تکمیل میکنند.
بیش از چهار دهه از حضور مداوم شما در عرصه هنر موسیقی و تلاشهایی که تا به امروز در حفظ و ترویج موسیقی اصیل ایران داشتهاید میگذرد؛ از نگاه شما آیا کارهایی باقی مانده است که علاقهمند به انجام آن باشید؟
وقتی به گذشته خود نگاه میکنم افسوس میخورم؛ بخصوص وقتی میبینم آنقدر که باید برای هنر موسیقی کشورم کاری انجام ندادهام. اما با نگاه به آینده این امیدواری در من به وجود میآید که برای پرداختن به ایدههایی که در ذهن دارم همچنان فرصت باقی است. جالب است بدانید هر انسانی در هر دوره از زندگی خود و سن و سالی که میگذراند راههایی انتخاب میکند، که بهنظرم همان آرزوهاییست که از کودکی تا زمانی که زنده است همراه اوست. آنچه من را بسیار سر شوق نگاه میدارد این است که هیچ گاه به تمامشدن فکر نمیکنم. بر این باورم تا زمانی که نفس میکشم عشق و علاقه وجود دارد. یعنی تا زمانی که انسان زنده است عاشق است و عشق مرز و زمانی ندارد.
حسین علیزاده از معدود هنرمندانی است که همیشه متعهد به جامعه هنری و اجتماع خود بوده و؛ این تعهد اجتماعی که همیشه دغدغه شماست برخاسته از چه چیزی است؟
همیشه از بودن در کنار مردم لذت میبردم و شاید این ویژگی به دوران کودکیام، شرایط زندگیام و محلههایی که درآن زندگی میکردم برگردد. همیشه اعتقاد من بر این بوده و به این موضوع فکر میکردم که باید نفَس و دعای مردم بدرقه راهم باشد. بنابراین زندگیکردن با مردم و مشکلات آنها ناخودآگاه این احساس مسئولیت را در شما به وجود میآورد. روزی نیست که متوجه مسائل کلی جامعهام قرار نگیرم.
در واقع یکی از مسائلی که همیشه بر آن تأکید داشتهام این بوده که هیچ وقت تمام توجهم به موسیقی و کارم نباشد؛ بلکه هر چیزی که در اطرافم، جامعهام، کشورم و حتی در دنیای من اتفاق میافتد خود محرکی است تا من را به فکر و اندیشه فرو ببرد. موضوعات اجتماعی همیشه انگیزه کارم بوده و اگر تا به امروز در موسیقی قدمهایی برداشتم و خواستم کاری انجام بدهم مسلماً به این موضوع نگاه کردهام که هیچ روز از زندگیام یک جور نبوده است. در واقع هر آرزویی که برای خود دارم برای هموطنانم هم آرزومندم و این شوق همیشه دغدغهام بوده است.
در آستانه شصت و هشت سالگی برای موسیقی کشورمان و خودتان چه آرزویی دارید؟
این سؤال را درحالی پاسخ میدهم که در جشنواره موسیقی جوان هستم و باید بگویم با وجود شرایطی که در این سالها بر موسیقی گذشته است بسیار خوشحالم که به خیلی از آرزوهایم در جشنواره موسیقی جوان رسیدهام و میدانم موسیقی کشور آینده بسیار خوبی پیش روی دارد. حضور شرکت کنندههای هفت ساله، ده ساله و... ما را به حیرت میاندازد. در واقع حضور ما در این جشنواره تنها برای قضاوت و داوری نیست؛ بلکه ما از همین کودکان و نوجوانان کم سن و سال انرژی میگیریم و فکر میکنم آن چیزی که روزی آرزویش را داشتیم امروز با حضور جوانان کم سنوسال روی صحنه برآورده شده است.
این جوانان آشنا و مسلط به موسیقی اصیل ایرانیاند و آنقدر به زیبایی ردیفهای موسیقی را مینوازند که ما تازه در زمان فارغالتحصیلی خود در هنرستان موفق شدیم به درستی این ردیفها را بنوازیم چرا که آنها امید به موسیقی دارند و این امید واقعیت پیدا کرده و من مطمئنم این وضعیت به نتایج خوبی منتهی میشود. آرزوی دیگرم این است هیچ گاه شادی و حس خوبی که به همه اطرافیان خود دارم از دست ندهم و تا آخرین روزی که نفس میکشم این حس همراه من باشد. دوست ندارم هیچ گاه در بستر بیماری باشم به همین دلیل هر روز ورزش میکنم و کلاً دلم شاد است و همین شادی باعث میشود احساس کنم تا وقتی زنده هستم روزگارم خوش است.