مرحوم آیتالله مهدوی کنی رئیس سابق مجلس خبرگان و دانشگاه امام صادق در خاطرات خود درباره چگونگی تاسیس و جایابی دانشگاه امام صادق را در کتاب خود تشریح کرده است.
به گزارش «انتخاب» آیت الله مهدوی کنی نوشته است: «ما قبل از انقلاب با دوستانی که در انقلاب بودند؛ مانند مرحوم شهید مطهری، مرحوم شهید باهنر و شهید بهشتی به فکر تاسیس یک دانشگاه اسلامی بودیم. تاسیس چنین دانشگاه اسلامی ضروری به نظر میرسید، اساسنامه آن هم قبل از انقلاب تدوین شده بود، منتها رژیم پهلوی اجازه نمیداد که ما دانشگاه تاسیس کنیم. ما حتی در زندان هم که بودیم اندیشه تشکیل دانشگاه را داشتیم، چون میدیدیم بچههایی که به دانشگاهها میروند، از آنجا که محیط اکثر دانشگاهها اسلامی نبود، بسیاری از آنها منحرف میشدند، لذا فکر میکردیم اگر دانشگاهی درست کنیم که اسلامی باشد کار اساسی انجام دادهایم.
دو سه سال بعد از انقلاب، که تا اندازهای بحرانها کاسته شد و گرفتاریهای ما نیز کمتر شد، دوستان به فکر افتادند که این ایدهای که قبل از انقلاب داشتیم عملی شود، لذا هیات موسس و هیاتامنایی برای جامعه تشکیل شد. تا آنجا که یادم میآید آیتالله منتظری، آیتالله مشکینی، آیتالله امینی و آیتالله امام کاشانی، بنده و مقام معظم رهبری از آغاز در جریان کار بودیم. بعدها آیتالله یزدی از طرف ایشان در جلسات شرکت میکردند. اینها معممین بودند که از موسسین بودند.
عدهای هم دوستان غیرمعمم بودند که بعضی از آنها دانشگاهی و بعضیها غیردانشگاهی بودند؛ برای مثال آقای دکتر اسرافیلیان بودند که دانشگاهی بودند. آقایان دیگری هم بودند؛ مثل آقای نوید، آقای خانیان و آقای معینی. این چند نفر هم از غیرمعممین بودند که جزو موسسین بودند. البته آیتالله حسین نوری هم، اول جزو موسسین بودند، ولی ایشان یکی دو جلسه شرکت کردند سپس اعلام انصراف نمودند و شرکت نکردند. ما ۱۱ نفر به عنوان هیات موسس و هیاتامنا بودیم، بعد که ایشان تشریف برده ده نفر شدیم. در این اساسنامه آیتالله منتظری به عنوان ریاست عالی آمده است. اختیارات کلی این جامعه در اختیار هیاتامنا بود. البته عنوان ریاست عالی برای آیتالله منتظری مبتنی بر این بود که ایشان، به سمت قائممقام رهبری (توسط مجلس خبرگان) تعیین شده بود، ولی پس از عزل ایشان از این سمت قهراً ریاست عالی موضوعا منتفی گردید وپس از بروز مشکلاتی که مانع از حضور ایشان در جلسات هیات امنا و قهراً منجر به استعفای ایشان شد، سرانجام اداره کار هیات امنا بدان شکل غیرممکن می نمود. مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای مصلحت دیدند تا زمان اصلاح اساسنامه و تعیین امنای جدید، جریان کارهای جامعه با نظر حقیر انجام گیرد و در واقع من به عنوان جانشین هیاتامنا با تعیین هیاتمدیرهای مرکب از بعضی از اعضای امنا و جز آنان؛ مسئولیت اداره جامعه را عهدهدار شدیم...
محل کنونی دانشگاه امام صادق(ع) را برخی دوستان پیدا کردند که قبلا مرکز مطالعات مدیریت بود. البته دولتی نبود و هیاتامنا داشت. آن هم قبل از انقلاب، که برادر شاه ریاست عالیه هیاتامنا را داشت و امثال دکتر اقبال و لاجوردی از اعضای هیاتامنای آن بودند. آنها اینجا را تاسیس کرده بودند و زمینهای اینجا را خریده بودند. اسناد اینجا نشان میدهد که دکتر اقبال از درآمد شرکت نفت اینجا هزینه کرده است. طبق اسناد موجود، اینجا برای تربیت مدیران سطح بالا تاسیس شده بود... این مرکز وابسته به دانشگاه هاروارد آمریکا و رئیس آن هم یک آمریکایی بود.
در هر حال با اجازه حضرت امام (رحمهالله علیه) و حکم آیتالله جناب آقای محمدی گیلانی این محل در اختیار جامعهالامام الصادق(ع) قرار گرفت. امام اجازه فرمودند، ولی از نظر رسمی نیاز به حکم داشت، لذا حکم قضایی آن را هم آقای محمدی گیلانی دادند. ایشان پروندهها را بررسی کردند و سوابق اساسنامه مرکز مدیریت کاملا با کار ما منطبق بود. در اساسنامه نوشته شده بود که اگر هیاتامنای اینجا به عللی حضور نداشتند، این موسسه به موسسه مشابهی به لحاظ هدف و آموزش منتقل میشود. ما این اساسنامه را به آقای محمدی دادیم و گفتیم که هیاتامنای مذکور بیشتر از کشور رفتهاند، بعضی هم که مردهاند، دکتر اقبال و بعضیهایشان هم که هستند بیرون از کشورند و در پایان اساسنامه آنها نوشته شده اگر ادامه کار مرکز به عللی امکان نداشت، این مرکز به موسسه مشابه انتقال یابد.
پس انتقال اینجا به جامعهالامام الصادق(ع) یک انتقال قهری و طبیعی بوده و به عقیده من اصلا نیازی حکم قضایی نداشت، ولی ما احتیاط کردیم و حکم را گرفتیم؛ یعنی با اجازه حضرت امام و حکم قضایی این مرکز را تصرف کردیم.
بخشی از اموال منقول اینجا قبلا توسط بعضی از مسئولین به دانشگاه شهید بهشتی منتقل شده بود، از قبیل دو دستگاه ماشین و وسایل چاپخانه – دستگاه افست – گرچه بنا شد آنها را به ما برگردانند، ولی ندادند. ما هم دنبال نکردیم که آنجا هم دانشگاه بود و در خدمت کشور ایران و نظام اسلامی بود.»
خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین دکتر غلامرضا خواجهسروی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۵، صص ۳۹۵-۴۰۱.