پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند.
به گزارش «انتخاب»؛ محمد [منتظری] زیاد احساساتی بود. مرحوم بهشتی روحانی معتدل و محکم و باسوادی بود که از دولت موقت حمایت میکرد. این مسئله مورد قبول محمد منتظری نبود. شهید بهشتی رئیس شورای انقلاب و تقریبا همهکاره مملکت بعد از امام بود. لذا محمد منتظری کمکم با شهید بهشتی مخالفت کرد و غیر از امام با همه مخالفت میکرد.
میگفت این حکومت باید برچیده بشود و حکومت اسلامی سر کار بیاید. من چند جلسه با ایشان صحبت کردم و نکاتی را از شهید بهشتی به او گفتم. الان بعد از سی سال یادم نیست که دقیقا چه صحبتی کردم. من سالها قبل از انقلاب با شهید بهشتی ارتباط داشتم. شاگردش بودم و ایشان جایگاه ویژهای پیش ما داشت. آنقدر با محمد صحبت کردم که متحول شد و قبول کرد در محل حزب با شهید بهشتی ملاقات کند و حرفهایش را رو در رو بزند. به مرحوم بهشتی گفتم میخواهم قراری برای ملاقات آقای محمد منتظری با شما بگذارم. آقای بهشتی گفت: «محمد خودمان؟»
وقتی این کلام شهید بهشتی را به محمد گفتم، گریه کرد. با هم به حزب رفتیم، در پلهها با ایشان برخورد کردیم. همانجا همدیگر را بغل کردند و من دیگر نایستادم و رفتم. چند روز بعد محمد منتظری را دیدم. گفت: «اشتباه کردم؛ واقعا استغفار کردم. انشاءالله که آقای بهشتی مرا عفو کردند و بخشیدند.»
این داستان مربوط به حدود یک ماه قبل از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ بود. در این یک ماه، محمد منتظری به قدری به مرحوم بهشتی نزدیک شده بود که بالاخره در کنار ایشان هم شهید شد.
برای تاریخ میگویم؛ خاطرات محسن رفیقدوست، به کوشش سعید علامیان، تهران: انتشارات سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۹۲،ص ۶۹ و ۷۰.