پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند.
آیت الله مهدوی کنی در خاطرات خود آورده است: بعضی از دوستان ما به تشکل حزبی متمایل نبودند؛ مثل بنده و آقای مطهری و عدهای دیگر که میگفتند ما از حزب سابقه خوبی نداریم. ما اصلا حزب نمیخواهیم. ما همین کاری که قبل از انقلاب میکردیم؛ یعنی با همین تشکل و ارتباطات روحانی در سراسر کشور میتوانیم خیلی کارها را انجام دهیم و در عین حال هم در برابر مردم قرار نگیریم. روحانیت قبل از انقلاب هم در کارها بود و در برابر مردم نبود که مردم را دسته دسته و گروه گروه کند. روحانیت به عنوان پدر مردم و مرشد و راهنما است.
به گزارش انتخاب، در ادامه خاطرات آیت الله مهدوی کنی آمده است که در هر حال خود حزب [جمهوری اسلامی] سبب جداییها شد و درگیریها پیدا شد و من برای رفع این درگیریها میان علما و حزبیها پادرمیانی میکردم تا مصالحه برقرار شود. از آنجا که ما در کمیته بودیم، این درگیریها، به کمیته منتقل میشد و کمیتهایها از این درگیریها متاثر میشدند. این بود که ناگزیر بودیم مسئله را حل کنیم. خیلی از اوقات مسئله اصلا قابل حل نبود، چون حزبیها به اعتبار اینکه دکتر بهشتی در راس آن بود به حرف ما گوش نمیکردند، حال آنکه اگر گوش میکردند، به حالشان مفید بود، این هم جریان حزب بود که آخرش به اینجا رسید که امام عنوان کرد که فتیلهاش را پایین بکشید.
... من در عین حال خدمات این تشکیلات [حزب جمهوری اسلامی] را انکار نمیکنم. حزب در مقاطعی چون غائله بنیصدر خدمات خوبی انجام داد. وجود حزب و همین تشکیلات در جریانات بنیصدر اثرات خوبی داشته است، لذا اثرات مثبت آن را نباید انکار کرد.
دوستان دیگری هم که در جامعه روحانیت بودند مثل دکتر مفتح ظاهرا با حزب [جمهوری اسلامی] میانه خوبی نداشتند. اکثریت جامعه روحانیت هم با حزب رابطه تنگاتنگ نداشتند و البته چند نفری بودند که موافق حزب بودند، مثلا آقای محلاتی. همانطور که عرض کردم آقایان بهشتی، باهنر، هاشمی، شاهآبادی و موحدی کرمانی هم با حزب بودند و هم در جامعه روحانیت. افرادی هم بودند که در حزب حضور داشتند ولی در جامعه روحانیت نبودند؛ مثل آقای ربانی املشی.
کلا از اعضای جامعه روحانیت پنج نفر وارد حزب [جمهوری اسلامی] شدند که از موسسین حزب هم بودند. آقای مطهری وارد حزب نشدند، زمانی هم طول نکشید و عمرشان کفاف نداد و به شهادت رسید. ولی همان آقایانی که در حزب بودند در جامعه روحانیت هم بودند و این خود بهترین دلیل است که جامعه روحانیت، حزب نبود، چون کسی نمیتواند در دو تا حزب عضو باشد...
خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین دکتر غلامرضا خواجهسروی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، زمستان ۱۳۸۷، صص ۳۰۴ و ۳۰۵.